تست هوش هیجانی | شخصت شناسی | ۹۰ سوال

تست هوش هیجانی | شخصت شناسی | ۹۰ سوال که به تست بار-اُن نیز مشهور است.

میزان توانایی شما را در ویژگی های زیر مورد سنجش قرار می دهد.

ویژگی های تست هوش هیجانی | شخصت شناسی | ۹۰ سوال

این تست ویژگی های شخصیتی همچون موارد زیر را می سنجد. تست زیر را انجام داده و در بخش پایان تحلیل پاسخ ها برای شما قرار داده شده است.

  • توان حل مسئله
  • شادی و خوشبختی
  • مستقل بودن
  • تحمل استرس و اضطراب
  • خودمختاری و خود شکوفایی
  • خودآگاهی در مورد امور احساسی
  • واقع گرایی
  • روابط بین فردی
  • خوشبینی و نگاه مثبت
  • عزت نفس
  • کنترل خشم
  • انعطاف پذیری
  • مسئولیت پذیری اجتماعی
  • همدلی با دیگران
  • خود ابرازی

دانلود مجموعه تست روانشناسی و شخصیت شناسی رایگان برای اندروید

 

۱٫به نظر من برای مقابله با مشکلات باید قدم به قدم جلو رفت.
۲٫لذت بردن از زندگی روزانه ام برایم دشوار است.
۳٫شغلی را که در آن تصمیم گیرنده باشم بهتر می دانم.
۴٫بدون تنش شدید می توانم مشکلاتم روبرو شوم.
۵٫برای معنی دادن به زندگی باید سعی و تلاش نمود و من به این امر آگاهی کامل دارم.
۶٫من هواسم به هیجانات و احساساتم هست.
۷٫به دور از خیال بافی، واقعیت زندگی و امور را مدنظر قرار می دهم.
۸٫دوست شدن با دیگران برایم راحت است.
۹٫می دانم که توان تسلط بر رخدادها و شرایط را دارم.
۱۰٫اکثرا به خودم اعتماد و اطمینان دارم
۱۱٫کنترل خشمم برایم دشوار است.
۱۲٫شروع مجدد برایم دشوار می باشد.
۱۳٫کمک به دیگر افراد را دوست دارم.
۱۴٫قدرت درک احساس دیگران را دارم.
۱۵٫توان صحبت با دیگران را در زمان خشمگین شدن ندارم.
۱۶٫وقتی که با یک موقعیت دشوار روبرو می شوم ترجیح می دهم اطلاعات در مورد آن زمینه جمع آوری کنم.
۱۷٫خندیدن برایم دشوار می باشد.
۱۸٫در کارهای گروهی بیشتر تابع افکار دیگران هستم تا خودم
۱۹٫توان تحمل فشارها و اضطراب ها را ندارم
۲۰٫در طی چند سال اخیر کمتر کاری را به نتیجه رسانده ام.
۲۱٫برایم دشوار است احساسات عمیقم را با دیگر افراد در میان بگذارم
۲۲٫دیگران افکار مرا نمی فهمند
۲۳٫به خوبی با دیگر افراد همراهی می کنم
۲۴٫به بیشتر اقدامات و کارهایی که می کنم خوشبین هستم
۲۵٫برای خودم احترام قائل ام.
۲۶٫عصبی بودنم مشکل ایجاد می کند.
۲۷٫تغییر ذهنیتم در مورد مسائل دشوار است.
۲۸٫اگر کسی لیاقت کمک داشته باشد، من از این کار کسل نمی شوم
۲۹٫دوستان من می توانند مسائل خصوصی شان را به من بگویند.
۳۰٫توان بیان مخالفتم را با دیگران دارم
۳۱٫وقتی با یک مشکل مواجه می شوم، اولین کاری که انجام می دهم، دست نگه می دارم و به آن فکر می کنم.
۳۲٫با نشاط هستم.
۳۳٫ترجیح می دهم دیگران بجایم تصمیم بگیرند.
۳۴٫احساس می کنم کنترل استرس برایم دشوار است.
۳۵٫از کارهایی که انجام می دهم راضیایت ندارم
۳۶٫به دشواری می فهمم چه احساسی دارم.
۳۷٫تمایل دارم با آنچه در اطراف من می گذرد مواجه نشوم و از رویارویی با آنها طفره می روم.
۳۸٫روابط صمیمی و دوستانه من با دوستانم برای هر دو طرفمان از اهمیت برخوردار است.
۳۹٫حتی در شرایط سخت هم برای ادامه کار انگیزه دارم.
۴۰٫نمی توانم خودم را اینطور که هستم بپذیرم.
۴۱٫دیگران می گویند که من هنگام بحث باید آرام تر صحبت کنم.
۴۲٫به راحتی با شرایط جدید، خود را وفق می دهم.
۴۳٫به کودک گمشده کمک می کنم حتی اگر همان موقع کار دیگری داشته باشم
۴۴٫به اتفاقاتی که برای دیگر افراد رخ میدهد توجه می کنم.
۴۵٫نه گفتن برایم دشوار می باشد.
۴۶٫وقت سعی و تلاش برای حل یک چالش و مشکل راهکارهای ممکن را مدنظر قرار می دهم و سپس بهترین را انتخاب می کنم
۴۷٫از زندگیم رضایت دارم
۴۸٫تصمیم گیری در امور برایم دشوار است.
۴۹٫می دانم در موقعیت های سخت و دشوار چگونه آرامش خود را حفظ نمایم.
۵۰٫هیچ چیز در من علاقه ایجاد نمی کند.
۵۱٫از احساساتی که دارم آگاهی دارم.
۵۲٫من در خیال پردازی ها و رویاهای خود غرق می شوم.
۵۳٫با دیگر افراد رابطه ی خوبی دارم.
۵۴٫معمولا انتظار دارم مشکلاتم به خوبی حل شود البته گاهی اینچنین نمی شود.
۵۵٫از اندام و ظاهر خود راضی هستم.
۵۶٫صبر کمی دارم.
۵۷٫توان تغییر عادت های قبلی ام را دارم.
۵۸٫اگر نیاز باشد برای رسیدن به مقصودم حاضرم قانون زیر پا بگذارم.
۵۹٫نسبت به احساسات دیگر افراد حساس هستم.
۶۰٫می توانم به خوبی افکارم و نظراتم را با دیگران به اشتراک بگذارم.
۶۱٫هنگام روبرو شدن با مشکلات به دشواری می توانم در مورد انتخاب بهترین راه حل تصمیم گیرم.
۶۲٫اهل شوخی هستم.
۶۳٫برای انجام کارها به دیگران وابسته ام
۶۴٫مواجه با مسائل ناخوشایند برایم سخت است.
۶۵٫کارهایی را معمولا انجام می دهم که برایم لذت بخش است.
۶۶٫حتی وقتی که آشفته ام از آنچه درونم اتفاق می افتد، آگاهی دارم.
۶۷٫فرد مبالغه گویی هستم.
۶۸٫از نظر دیگر افراد، من فرد اجتماعی هستم.
۶۹٫به توانایی ام برای روبرویی با سخت ترین مسائل اعتماد دارم.
۷۰٫از نوع نگرش و فکر کردنم، راضی هستم.
۷۱٫بدجوری عصبانی می شوم.
۷۲٫اغلب تغیر ایجاد کردن در زندگی روزانه برایم دشوار به نظر می رسد
۷۳٫می توانم احترام دیگران را حفظ کنم
۷۴٫وقتی می بینم فردی رنج می کشد، برایم سخت است.
۷۵٫از نظر دیگران من توان بروز احساست و افکار خود را ندارم.
۷۶٫وقتی با شرایط دشوار روبرومی شوم در مورد راه حل های ممکن می اندیشم
۷۷٫افسرده هستم .
۷۸٫فکر می کنم به دیگران بیشتر نیاز دارم .
۷۹٫مضطرب هستم .
۸۰٫در مورد آنچه می خواهم در زندگی انجام دهم ایده مشخص و خوبی ندارم.
۸۱٫به دشواری می توانم از کارها و امور برداشت درستی داشته باشم.
۸۲٫به دشواری می توانم احساساتم را بیان کنم.
۸۳٫با دوستانم رابطه گرم و صمیمانه برقرار می کنم.
۸۴٫پیش از اینکه کار جدیدی را شروع کنم، احساس می کنم با شکست روبرو خواهد شد.
۸۵٫وقتی نقاط قوت و ضعفم را بررسی می کنم بازهم حس خوبی نسبت به خودم دارم
۸۶٫هنگام عصبانیت زود از کوره در می روم.
۸۷٫گر مجبور به ترک وطنم باشم سازگاری با محیط جدید برایم سخت خواهد بود.
۸۸٫از نظر من پایبندی به قانون بسیار مهم است.
۸۹٫از جریحه دار کردن احساسات دیگران خودداری می کنم.
۹۰٫دفاع از حقم برایم مشکل است

80 پاسخ
  1. Omulbanin Razavi گفته:

    سلام
    من یک سالیه ازدواج کردم، همگام با نامزدیم بنا به دلایلی شغلی که داشتم بخاطر شرایطش رها کردم،حال همسرم خارجه و من منتظرم کارهای ویزام جور بشه، گاهی وقتها احساس میکنم ازدواج مثل حبس بوده ، من آدم مستقلی ام نمیخوام همیشه بعضی تصامیم بر حسب خودم مهم رو فدای مصلحت های همسرم کنم، و این باعث میشه به فکر تنها زندگی کردن و مستقل شدن باشم، من شغلم وقتی رها کردم بدون در نظر داشت اینکه شوهر خارجی دارم رها کردم ولی بخاطر خانواده باید با سختی هاش میساختم ، منظورم اینه که من توانایی تو دل بحران رفتن رو دارم و مهم اینه چه چیز برای من اهمیت بیشتری داره، حال هم گاهی این حس من رو عذاب میده برام مهم نیست اگر از ازین ازداج دست بکشم چی بلاهایی سرم میاد اما استقلالیت برام ارجعیت داره، شوهرم انسان بینهایت خوبیه و مذهبیه، اما تنها چیزی که منو رنج میده از دست دادن استقلالیته
    چی کار کنم؟ گاهی از خودم متنفر میشم؟ گاهی از اون چون فداکاری هایی که میکنم توقع جبران به وقتش رو ازش دارم ولی منوجه این امر نیست!

    پاسخ
  2. Omulbanin Razavi گفته:

    سلام
    من یک سالیه ازدواج کردم، همگام با نامزدیم بنا به دلایلی شغلی که داشتم بخاطر شرایطش رها کردم،حال همسرم خارجه و من منتظرم کارهای ویزام جور بشه، گاهی وقتها احساس میکنم ازدواج مثل حبس بوده ، من آدم مستقلی ام نمیخوام همیشه بعضی تصامیم بر حسب خودم مهم رو فدای مصلحت های همسرم کنم، و این باعث میشه به فکر تنها زندگی کردن و مستقل شدن باشم، من شغلم وقتی رها کردم بدون در نظر داشت اینکه شوهر خارجی دارم رها کردم ولی بخاطر خانواده باید با سختی هاش میساختم ، منظورم اینه که من توانایی تو دل بحران رفتن رو دارم و مهم اینه چه چیز برای من اهمیت بیشتری داره، حال هم گاهی این حس من رو عذاب میده برام مهم نیست اگر از ازین ازداج دست بکشم چی بلاهایی سرم میاد اما استقلالیت برام ارجعیت داره، شوهرم انسان بینهایت خوبیه و مذهبیه، اما تنها چیزی که منو رنج میده از دست دادن استقلالیته

    پاسخ
    • دکتر دادخواه گفته:

      سلام

      درک می کنم که احساس می کنید ازدواج شما مانند حبس است. این یک احساس طبیعی است، به خصوص اگر شما فردی مستقل هستید و می خواهید تصمیمات خود را بگیرید.

      اولین قدم این است که با همسر خود در مورد احساسات خود صحبت کنید. به او بگویید که چقدر او را دوست دارید و قدردان او هستید، اما همچنین به او بگویید که چقدر برای استقلال خود ارزش قائل هستید. سعی کنید به او توضیح دهید که چرا این موضوع برای شما مهم است.

      همسر شما ممکن است درک کند که شما نیاز به استقلال دارید. او ممکن است موافقت کند که به شما فضای بیشتری برای تصمیم گیری بدهد. با این حال، همچنین ممکن است موافق نباشد. در این صورت، باید تصمیم بگیرید که آیا ازدواج برای شما ارزشش را دارد یا نه.

      اگر تصمیم بگیرید که ازدواج را ادامه دهید، باید راه هایی برای ایجاد استقلال خود پیدا کنید. به عنوان مثال، می توانید شغلی پیدا کنید، دوستان جدید پیدا کنید و به فعالیت های مورد علاقه خود بپردازید. همچنین مهم است که با همسر خود در مورد انتظارات خود در زندگی مشترک صحبت کنید. به عنوان مثال، می توانید توافق کنید که هر یک از شما در مورد مسائل خاصی تصمیم گیری می کنید.

      در اینجا چند نکته برای ایجاد استقلال در زندگی مشترک آورده شده است:

      شغلی پیدا کنید که از آن لذت می برید و به شما احساس رضایت می دهد. این به شما کمک می کند تا احساس کنید که زندگی خود را کنترل می کنید.
      دوستان جدید پیدا کنید. داشتن دوستانی که از آنها حمایت می شوند می تواند به شما کمک کند تا احساس تنهایی نکنید.
      به فعالیت های مورد علاقه خود بپردازید. این به شما کمک می کند تا از زندگی خود لذت ببرید و احساس کنید که به دنبال اهداف خود هستید.
      با همسر خود در مورد انتظارات خود در زندگی مشترک صحبت کنید. به عنوان مثال، می توانید توافق کنید که هر یک از شما در مورد مسائل خاصی تصمیم گیری می کنید.
      در نهایت، تصمیم گیری در مورد اینکه آیا ازدواج برای شما ارزشش را دارد یا نه، یک تصمیم شخصی است. هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد. مهم این است که تصمیمی بگیرید که برای شما بهترین باشد.

      پاسخ
  3. حدیث گفته:

    سلام من ۱۱سالمه نزدیکه ۱۲ من همشه خسته ام وحوصلم سر میره یک خواهر دارم ۱۵ سالشه وهمیشه سر تو گوشی من حصلم سر میره چیکار کنم تو خونه هم تو اینترنت میزن حصلم سر میره چیکار کنم ولی چرت وپرت بالا میاره

    پاسخ
    • مرکز ستاره ایرانیان گفته:

      سلام دوست عزیزم.

      خستگی و بی حوصلگی طبیعی است، مخصوصاً در سنین نوجوانی که بدن و ذهن در حال رشد هستند. اما اگر این احساسات شدید یا دائمی باشند، می توانند مشکل ساز شوند.

      چند کار هست که می توانید برای رفع خستگی و بی حوصلگی خود انجام دهید:

    • خواب کافی داشته باشید. کودکان و نوجوانان به حدود ۹-۱۲ ساعت خواب در شب نیاز دارند. اگر به اندازه کافی نخوابید، ممکن است احساس خستگی و بی حوصلگی کنید.
    • به اندازه کافی آب بنوشید. کمبود آب بدن می تواند منجر به خستگی و بی حوصلگی شود. روزانه حداقل ۸ لیوان آب بنوشید.
    • ورزش کنید. ورزش به شما کمک می کند تا انرژی بیشتری داشته باشید و احساس بهتری کنید. هر روز حداقل ۳۰ دقیقه ورزش متوسط ​​انجام دهید.
    • غذای سالم بخورید. غذاهای سالم به شما انرژی می دهند و به شما کمک می کنند تا احساس بهتری داشته باشید. از خوردن غذاهای پر چرب، قند و نمک زیاد خودداری کنید.
    • زمانی را برای استراحت و تفریح ​​اختصاص دهید. استراحت و تفریح ​​برای سلامت جسمی و روحی شما ضروری است. زمانی را برای کارهایی که از آنها لذت می برید، مانند بازی کردن، خواندن، گذراندن وقت با دوستان و خانواده، یا گوش دادن به موسیقی، اختصاص دهید.
      در مورد خواهرتان، سعی کنید با او صحبت کنید و درک کنید که چرا او همیشه سرش تو گوشی است. شاید او از تنهایی یا کسالت رنج می برد. سعی کنید با او فعالیت های مشترکی انجام دهید که از آنها لذت می برید.

      در اینجا چند ایده برای فعالیت های سرگرم کننده و مفید وجود دارد که می توانید با خواهرتان انجام دهید:

    • بازی های فکری یا گروهی
    • خواندن کتاب یا مجله
    • تماشای فیلم یا سریال
    • رفتن به پیاده روی یا دوچرخه سواری
    • یادگیری مهارت جدید، مانند آشپزی، نقاشی یا موسیقی
    • کمک به کارهای خانه
    • امیدوارم این نکات به شما کمک کند تا خستگی و بی حوصلگی خود را برطرف کنید و اوقات خوشی را با خواهرتان سپری کنید.
    • پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما دوست عزیز
      در مورد مشکل خودتان اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا در صورت تمایل باهم بیشتر صحبت کنیم.
      ۱٫ شما چند سال دارید؟
      ۲٫ منظورتان از اعصاب خورد بودنتان چیست و در مورد چه موضوعاتی می باشد؟
      ۳٫ چند مدت هست که با این مشکل مواجهه اید؟
      ۴٫ برای بهبود این شرایط چه کارهایی انجام داده اید؟
      ۵٫ علایم جسمی و یا روحی دیگری هم دارید؟
      ۶٫ با مشکلی در زمینه کاری، تحصیلی و یا روابط روبرو شده اید؟

      پاسخ
  4. مریم السادات رحمتی گفته:

    سلام من ۱۰ سال دارم مادر و پدری از هم جدا شدند مادرم ازدواج کرده و پرم کنار مادرش زندگی میکنه و الان من نمیدونه کجا باید برم پدرم میگه بمون پیش من مادر، میگه بیا پیش من چی کار کنم

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما مریم جان
      درک میکنم که جدایی پدر و مادر نگرانت کرده اما در این مسیر بهتر است که به انتخاب انها احترام بگذاری و نگرانی هایی که داری را با پدر و مادر در میان بگذاری در این حالت در کنار هم میتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
      در کنار اینکه خب برای انتخاب زندگی در کنار یکی از آنها نیاز است که در نظر داشته باشید مادر شرایط نگهداری از شما را در زمان فعلی دارند و با ایشان نیز صحبت کنی.
      در کنار اینکه خب شما با هرکدام از آن ها که زندگی کنید قرار نیست ارتباط با دیگری را قطع کنی و می توانید ارتباط خود را با هردویشان حفظ کنید.

      پاسخ
        • مرکز ستاره ایرانیان گفته:

          خیلی متاسفم که می شنوم از خودت متنفر هستی و دوست داری بمیری. این احساسات میتونن خیلی سخت باشن و من می فهمم که چرا می تونی اینطور احساس کنی.

          مهمه که بدونی که تنها نیستی. خیلی از آدما توی زندگیشون دوره هایی رو تجربه می کنن که از خودشون متنفرن و دوست دارن بمیره. این احساسات معمولاً به دلیل عوامل مختلفی مثل افسردگی، اضطراب، یا آسیب های روانی ایجاد می شن.

          اگر تو هم از این احساسات رنج می بری، مهمه که برای کمک اقدام کنی. مشاوره و روان درمانی می تونن بهت کمک کنن تا ریشه این احساسات رو پیدا کنی و راه هایی برای مقابله با اونا یاد بگیری.

          در اینجا چند نکته برای کمک بهت در این دوران آورده شده است:

          به خودت مهربون باش. به خودت یادآوری کن که همه اشتباه می کنند و تو هم مستحق بخشش هستی.
          روی نقاط قوتت تمرکز کن. به خودت یادآوری کن که تو انسان ارزشمندی هستی و کارهای زیادی برای ارائه داری.
          از کمک دیگران نترس. اگر احساس می کنی که نمی تونی تنهایی با این احساسات کنار بیای، از دوستان، خانواده، یا یک متخصص کمک بگیر.
          من مطمئنم که با کمک و حمایت دیگران، می تونی از این دوره سخت عبور کنی و زندگی شاد و پر معنایی رو برای خودت بسازی.

  5. سایه ی تاریک گفته:

    سلام، من ۱۱ سال دارم ولی با این حال واحد زیادی افسرده هستم . یک دوست مخفی داشتم ولی یک گند زدم و الان واقعا ناراحتم… حدودا ۲ سال باهاش بودم و البته تا به حال ندیدمش الان نمیدونم چیکار کنم. مشکله اصلی اینه من خیلی آدما ولم کردم اما این منو درک میکردم و درکش میکردم این درست مثل من بود.و الان تنهام، وانمود میکنم خوبم هیچکس نمی دونه تظاهر میکنم سلامم و خوبم تا کسی دلش واسم تسویه من تا حدی بدم تو دوش خودمه،الان من چیکار چیکار کنم.

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما عزیزم
      تجربه و تمایل به روابط دوستی چیز بدی نیست اما خب نیاز است که به سطح روابط و این دلیل که این رابطه پنهان کاری می شود هم توجه کنی در کنار اینکه به شرایط سنی و رشدی که دارید هم توجه کنی چون در هرصورت شرایط سنی شما و شرایط رشدی هم اهمیت دارد پس نیاز است که در رابطه به همه این موارد در کنار هم برای تصمیم گیری در مورد روابط اهمیت دارد.

      پاسخ
  6. کیمیا گفته:

    سلام
    من حس می کنم شخصیت های متفاوتی دارم مثلا یه موقع احساساتی می شم و حتی گریه می کنم اما بعضی مواقع یه حالت بی حسی دارم مثلا می دونم طرف حالش خوب نیست تنها کاری که می تونم انجام بدم بغله گاهی حتی از اینم فراریم
    بیشتر مواقع عصبانیتم و نگه می دارم مخصوصا جمع غیر دوستانه ولی تو مغزم طرف رو به رگبار می بندم شاید هم بد تر سناریو می چینم بعضی اوقات هم هیجانی رفتار می کنم
    وقتی خیلی ناراحت و عصبی می شم مخصوصا تو جمع خانواده نمی تونم خودمو کنترل کنم طوری که بعدا خودمم می فهمم ولوم صدام خیلی بالارفته از فیلم های خشن خوشم میاد و تو بچگی وقتی فیلمای اینطوری می دیدم مثل بقیه همسن و سالام نمی ترسیدم از فیلم هایی که نقش اصلی یا فرعی حالت روانی دارم خوشم میاد گذشته بدی هم داشتم مشکل اعتماد دارم
    من تنها ۱۶ سالمه باید چیکار کنم حتی الانم دلم می خواد اینو پاک کنم تعادل ندارم

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما کیمیا جان
      خب عزیزم این اصلا در حالتی که باعث مشکل در زندگی شما نشود کاملا طبیعی هست که شما احساسات و رفتارهای مختلفی را در زمان و مکان مختلف نشان بدهید چون قرار نیست همیشه ما یک سری از احساسات و آن هم در یک سطح مشخص تجربه کنیم.
      اما در مورد عصبانی شدن خب در این مورد اینکه در زمان فعلی در روان شما در موقعیت های مختلف جه احساسات و افکاری تجربه می شود و اینکه این بی اعتمادی چگونه در شما شکل گرفته است و مسیر رشدی که طی کرده اید چگونه هست خب این تاثیر زیادی می تواند در شرایط روحی شما داشته باشد .
      اما برای اینکه بتوانیم به شما در این زمینه کمک کنیم بهتر است به صورت حضری به روانشناس مراجعه کنید تا جلسات مشاوره شما طی شود چون نمی توان بدون شنیدن مسیر رشدی و افکار و احساسات شما و بررسی دقیق در این مورد نظری داد.
      اما من هم با شما موافق هستم که بهتر است اگر مشکلی هم وجود دارد در همین دوران نوجوانی مورد بررسی و درمان قرار گیرد تا شما بتوانید با شناخت بهتر خودتان و در شرایط روحی بهتری مسیری رشدی خودت را طی کنی.

      پاسخ
      • کیمیا گفته:

        مشکل همین جاست من دستم از همه جا بستس پدر و مادرم خودشون مشکلات روانی دارن و این کاملا مشخصه پدرم منو درک نمی کنه حتی اگه درک کنه توان مالیشو نداریم

        پاسخ
        • مشاور 24 ساعته گفته:

          در این مسیر بهتر است از مشاوره های تلفنی خدمات بهزیستی استفاده کنید و یا از اورژانس اجتماعی با شماره ۱۲۳ استفاده کنید.

  7. ستاره گفته:

    سلام ممنون از سایت خوبتون
    ببخشید من یه چند وقتیه احساس میکنم با شخصیتم دچار مشکل شدم… مثلا اگه همین تستی که الان دادم رو دو ساعت دیگه امتحان کنم، احتمالا جوابا کاملا برعکس باشه، مثلا گاهی اوقات شخصیتم خیلی اجتماعی میشه و حتی کارایی مثل سوال پرسیدن و برقراری ارتباط با قریبه ها برای جمع آوری اطلاعات که گاهی دوستام هم روشون نمیشه تو اون لحظه انجام بدن، رو انجام میدم ولی گاهی کاملا برعکسم و اصلا نمیخوام با هیچ آدمی که نمیشناسم رو به رو شم چه برسه به حرف زدن… حتی ممکنه موقع خرید هم برای حرف زدن با فروشنده لکنت پیدا کنم…
    علایقم هم بین چند تا چیز درحال تغییره، مثلا گاهی میرم بیرون و یه چیز کیوت که صورتیه میخرم ولی ممکنه روز بعدش یا همون روز احساس کنم که واقعا به چی فکر میکردم که همچین چیز کیوت چندشی رو خریدم؟؟؟ آخه جدی تو وسایلم به ندرت چیزای فانتزی پیدا میشه
    با حافظم هم مشکل دارم… میزان هوشم خوبه و نمراتم هم عالیه و درسا رو با یه دور خوندن یاد میگیرم ولی… تو مسائل روزمره حافظم.. نمیدونم چجوری بگم شاید میشه گفت انگار قطعه قطعه هست… یعنی خیلی چیزا رو یادم میره… چند روز پیش داشتم با دوستم حرف میزدم، بهم داشت میگفت که قبلا چیکارا کردم (قبلا یعنی حدود همین چند ماه اخیر) و من واقعا باورم نمیشد که چجوری بعضی چیزا رو گفتم… و اونم برام اسکرین شات از چتامون فرستاد و من واقعا هنگ بودم که من واقعا اینا رو فرستادم؟؟؟ چون سبک نوشتنم هم ممکنه توی یه ماه چند بار عوض بشه و واقعا فکر نمیکردم بتونم با همچین لحنی پیام بدم… محتوای پیام چیز خاصی نبود ولی نوع نوشتن و بیان احساساتش جوری بود که فکرشم نمیکردم بتونم اینجوری احساساتم رو بروز بدم….
    الان اگه بخوام برم پیش مشاور، به نظرتون مشکلم خیلی جدیه یا راحت درست میشه؟ بعد واقعا نمیخوام مامانم بدونه که چقدر مشکل دارم چون خودش به اندازه کافی مشکل داره و واسه همین دو ماهه اومدم خونه مامان‌بزرگم، به نظرتون چی بهش بگم که بدون این که فکر کنه واقعا با شخصیتم مشکل دارم، اجازه بده برم پیش مشاور؟

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما ستاره جان
      در این مورد نیاز است که برای بررسی بعد شخصیتی و خلقی که دارید به روانشناس مراجعه کنید چون نیاز به بررسی دقیق این شرایطی می باشد که شما بیان می کنید در طول زمان کمی ممکن است که بعد رفتاری شما تغییر کند.
      در این مورد بهتر است که با مادر و یا مادربطرگ صحبت کنید و نیازی به بیان جزئیات نیست و همین که بیان کنید نیاز به کمک تخصصی دارید برای شرایط روحیتان کافی می باشد .
      در هرصورت تا زمانی که بررسی دقیقی صورت نگیرد نمی توانیم در مورد مشکلتان و یا مدت زمانی که برای بهبود شرایط روحیتان نیاز است صحبتی بیان کنیم.

      پاسخ
  8. Mobina گفته:

    سلام ۱۷ سالمه و کنکوری هستم اما افسردگی گرفتم،نمیتونم به خانوادم بگم که افسردگی دارم چون میگن مگه چی کم داری و اینکه هزینه درمان زیاده نمیتونم برای درمان به روانشناس مراجعه کنم روز به روز حالم بد تره و نمیتونم درس بخونم درسم برام خیلی مهمه ولی کاری از دستم بر نمیاد میشه لطفا راهنمایی کنید،ممنون

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما مبینا جان
      ببین عزیزم شرایط روحی شما برا مسیر کنکور و نتیجه گیری در هر مسیر از زندگی از اهمیت زیادی دارد در هرصورت اگر شما علایم افسردگی را تجربه می کنید و یا هر مشکلات روحی دیگری را نیاز است که برای درمان آن اقدام کنید چون بدون جلسات درمانی نمی توانیم به شما کمک کنیم.
      در این مسیر بهتر است در احترام به پدر و مادر در این مورد با آنها صحبت کنید و بیان کنید که این شرایط روحی چه تاثیری بر عملکرد درسی و تمرکز شما دارد و سعی کنید در احترام و بدون به دنبال مقصر بودن در این مسیر پیش بروید تا بتوانید با کمک خانواده مسیر درمانی را طی کنید.

      پاسخ
  9. ماندانا گفته:

    س.من با شوهرم مشکلات زیادی دارم اصلا حرف مو متوجه نمیشه…همیشه سعی میکنه ی جوری با من دعوا کنه خودشو نمیتونه کنترل کنه…خیلی افسرودم همش ی جا میشینم فکر میکنم چرا اینجوری شد …بعضی وقتا خواستم خودکشی کنم

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما ماندانا جان
      درک میکنم که این سبک رفتاری همسرتان برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده سات اما عزیزم خودکشی راحل هیچ مشکلی نیست و اگر شما نیز انرژی و انگیزه خود را از دست بدهید خب این شرایط حتما با دشواری بیشتری تجربه می شود.
      در این مسیر خب شما می توانید تصمیم گیری های دیگری داشته باشید بهتر است با همسرتان برای مراجعه به زوج درمانگر صحبت کنید بدون سرزنش و یا به دنبال مقصر بودن بلکه تنها برای حل مشکلات زندگی مشترکتان و در صورت مخالت برای مراجعه نیاز است که خود شما مراجعه کنید تا با بررسی مشکلات زندگی مشترک و شرایط ارتباطی شما ها و همچنین شرایط روحی خودتان در کنار کمک به بهبود شرایط روحی شما که تاثیر زیادی بر تصمیم گیری و برداشت های محیطی شما نیز دارد به کمک روانشناس شرایط زندگی مشترکتان را بررسی کنید و در این مسیر تصمیم گیری داشته باشید.

      پاسخ
  10. هانیه گفته:

    سلام راستش من افسردگی دارم…خیلی ت رابطه توجه میکنم این باعث میشه فرد مقابل از محبت من خسته شه خونوادم اصلا میگن افسردگی چیه یا چرا بری روانشناس من مشکلم جدی و نمیتونم راجبش باهاشون حرف بزنم چیکار کنم؟؟؟

    پاسخ
    • روانشناس گفته:

      سلام به شما
      هانیه جان شما چند سالتونه عزیزم؟ در مورد شرایط خودتون بیشتر توضیح بدین تا بهتر بتونیم باهم صحبت کنیم.

      پاسخ
      • مهیا گفته:

        سلام من یه دختر ۱۸ سالم ولی رفتارم خیلی بچه گونه است من از این رفتارم خسته شدم میشه بگین چرا این طوریم من حتی وقتی میرم مهمونی بلد نیستم چه رفتاری کنم

        پاسخ
        • مشاور 24 ساعته گفته:

          سلام به شما مهیا جان
          ببین عزیزم در اول نیاز است که رفتارهای شما و افکار و دیدگاهایتان بررسی شود تا بعد بتوانیم کمک کنیم مدل ارتباطی و رفتاری خودتان را بسازید پس بهتر است در تعاملی مستقیم تر با روانشناس ارتباط برقرار کنید.
          در این مسیر بهترین مشاوران در کلینیک ستاره ایرانیان می توانند به شما کمک کنند.
          ‎۰۲۱ ۸۸۴۲ ۲۴۹۵

  11. elsa گفته:

    سلام حالتون خوبہ؟ سایت تون عالیه ♥♥ممنون واینکه همه بهم میگن تو بزرگی باید ادای بزرگ هارا در بیاری ولی تو ادای کوچک ها را درمیاری ومیگن که تو باید بلند صحبت نکنی تو خیلی بلند صحبت میکنی ومن از این کار ناراحت میشم لطفا منو راهنمایی کنید ومن میخوام همه ازم راضی باشن چکار کنم؟

    پاسخ
    • روانشناس گفته:

      سلام به شما
      السا جان دقت کنید که شما برای اینکه بتونید در اجتماع حضور موفق و موثر داشته باشید و روابط بین فردی موفقی رو تجربه کنید نیازمند این هستین که یکسری از آداب اجتماعی رو رعایت کنید بنابراین اگر که خودتون فکر می کنید رفتاری نامتناسب با سنتون دارید سعی کنید برای تغییر اون تلاش کنید و رفتارتون رو اصلاح کنید اما عزیزم دقت کنید که تنها به انتقادات سازنده گوش بدین و معیارتون راضی نکه داشتن همه اطرافیان نباشه. افراد نظرات مختلفی دارند و حتی ممکنه گاهی انتقادهای نابجایی از شما بکنن که اصلا هم بجا نیست بنابراین توجه کردن به نظرات همه اطرافیان و سعی در راضی نگه داشتن همه باعث میشه که هویت خودتون رو از دست بدین و فقط برای راضی نکه داشتن دیگران زندگی کنید. در مورد تن صدایی که دارین اگر که خودتون فکر می کنید این نوع صحبت کردن در روابطتون تاثیر منفی گذاشته برای تغییر اون تلاش کنید و این کار رو به خاطر خودتون انجام بدین نه به خاطر راضی نکه داشتن دیگران، چون همونطور که عرض کردم راضی نگه داشتن همه اطرافیان امری غیر ممکن و البته نادرست است.

      پاسخ
  12. محمد گفته:

    سلام.خیلی ناراحتم.پدر مادرم میگند باید درس بخونی و کار دیگه ای انجام ندی.حتی الان که تابستونه.فقط باید درس بخونم.ولی من حوصلم سر میرهو از برنامه های تلوزیون خوشم نمیاد.اگه توی گوشی یا کامپیوتر فیلم ببینم یا بازی کنم.میگند چرا درس نمیخونی///دیگه خسته شدم.در کل هیچ سرگرمی ندارم از صبح تا شب درس.حتی ۱۰ دقیقه هم حق ندارم که بازی کنم.یا سرگرم باشم.میدونم که پدر مادرم برا خودم میگند.ولی اونا درک نمیکنن که من به سرگرمی احتیاج دارم.نمی دونم باد چیکار کنم

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما اقا محمد
      اینکه شما بخواهید همه تمرکز و وقت خود را صرف درس خواندن کنید و این شما را ناراحت و حتی عصبانی کند یک امر طبیعی هست اما در این مسیر همانطور که خودت هم اشاره کردی آنها نگران آینده شما هستند و به همین دلیل سعی می کنند که با کمک به شما برای تمرکز بر اولویت زندگی فعلیتان در این مسیر به شما کمک کنند تا در آینده شرایط بهتری را تجربه کنید.
      در این مسیر در احترام و بیان نگرانی های آنها و درک این موارد نیاز است که در مورد احساسات و نیازهای خودت با آنها صحبت کنی تا بتوانید در یک تعامل بهتر در کنار هم با یک برنامه ریزی که هم به شرایط درسی شما رسیدگی شود و هم به علایق دیگرتان پیش بروید .

      پاسخ
    • زینب گفته:

      سلام
      ببخشید من تست رو انجام دادم‌و همه امتیازام خیییلی کم بودن، اما الان نمیدونم راه درست شدن این مشکلات چیه
      مثلا امتیاز عزت نفس و کنتر خشمم ۸ بود، بقیه هم همینطور،کمتر از حدی بود ک تعیین کرده بودین
      و اینکه الان مشکل من چیه؟ بیماریه خاصیه؟ باید دارو مصرف کنم؟ اخه بنظرم حرف بقیه روم تاثیر نداره و فک میکنم با مشاورم حرف بزنم حرفاش تو کتم نمیره، متاسفانه
      البته داخل پرانتز بگم ک من یه رابطه سمی و طولانی رو ب تازگی تموم کردم که کلی اسیب روحی بهم زد و همچنان درگیرشم، پرخاشگری و فحاشی و خیانت و هزار مورد دیگه ک من تحمل کردم و نهایتا منو مقصر دونست و … و من همچنان بهش فک میکنم چون حس باخت دارم،گاهیم دوسدارم تلافی کنم اما نمیدونم چجوری، ی وقتای میخوام باز برگردم به رابطه شاید بتونم کاری کنم عاشقم شه، و اینکه اون اقا متاهل هستن، اوایل مجرد بودن و من ک وابسته شدم نامزد کرد اما بعد از عقدشم ب من میگف دوست دارم و این داستانا اما میگف زنشم دوسداره و ….
      ممنون میشم راهنمایم کنید ک چکار کنم، چون خیلی ذهنم اشفتس و از شدت اضطراب و فشار روحی پشت گردنم داغ میشه و مدام میخوام بخوابم و حوصله حرف زدن یا کوچکترین کار رو ندارم، اما ب محض اینکه سر و کله اون ادم پیدا شه انگار دوپینگ کردم ولی باز دعوا و حال خرابی داره با حرف و رفتاراش

      پاسخ
      • مشاور 24 ساعته گفته:

        سلام به شما زینب جان
        ببین عزیزم تنها بر مبنای تست نمی توان در مورد شرایط روحی و مشکلات شما نظری بیان کرد و در این مسیر اگر شما با مشکلی در چون اضطراب روبرو هستید بهتر است که در این مسیر برای بررسی شرایط روحی خود به روانشناس مراجعه حضوری داشته باشید تا بتوانیم در این مسیر به شما کمک کنیم در شرایط روحی بهتری بتوانید مسیر رشدی خود را ادامه بدهید اما این شرایط جسمی نیز بی ارتباط با شرایط روحی شما نیست .
        درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
        ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵

        پاسخ
      • ناشناس گفته:

        سلام ممنون از سایت و وقتی که گذاشتید همه تست ها رو گذاشتین برای مردم استفاده کنن رایگان خداوند بهتون پاداش بده من تست هوش هیجانی رو انجام دادم امتیازاتم پایینتر از رنج نرمال بود من یک مادرم و سه بچه خیلی کوچیک پشت سرهک دارم که مدام باهم سرهرمساعلی دعوا دارن سه سال ۉ پنج سال باید چکار کنم که اونا درست بشن و باهم خوب باشن و زود عصبی میشن و دعوا میکنن همش هم همو میزنن در حالی ک من اصلا اهل زدن نبودم

        پاسخ
        • مشاور 24 ساعته گفته:

          سلام عزیزم
          در اول اینکه بهرت است تنها براساس یک تست خودتان را در معرض قضاوت قرار ندهید و اگر احساس می کنید مشکلی دارید و این تست ها هم تا حدودی شرایط غیرنرمال نشان میدهد خب بهتر است به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید چون تست های انلاین به تنهایی برای بیان نظری در مورد هوش هیجانی شما و یا هر موضوع دیگری کافی نیست و دقت کنید که تست برای روانشناس هم تنها یک ابزار می باشد که گاهی اوقات از آن استفاده می کند.
          اما در مورد فرزندان شما در هرصورت آنها در سنین خیلی پایین قرار دارند و هردوی آنها می خواهند مالک همه چیز باشند حتی شما و اینگونه بحث ها در این شرایط سنی کاملا طبیعی هست اما در این مسیر بهتر است که شما سعی کنید مسیر تعامل و صحبت و بیان احساسات را به آنها با کمک داستان و در کنار آن رفتار خودتان با هریک از انها و با همسرتان در پیش بگیرید.
          در هرصورت آنها به رفتارهای شما توجه زیادی می کنند مثلا اگر به سمت شما حمله کرد و یا شی را پرتاب کرد خب می توانید به او بگوید که به نظر می رسد عصبانی و ناراحت هستی اما من متوجه دلیل آن نمی شوم می خواهی باهم در مورد اون چیزی که ناراحتت کرده صحبت کنیم؟ در این حالت او هم می تواند احساسات خودش را بهتر بشناسد و هم یم تواند در مسیر بهتری به آن پاسخ بدهد.
          خودتان نیز بدون سرزنش و یا مقایسه و همچنین بدون تهدید به رفتن و یا دوست نداشتن بهتر است که احساسات خودتان را بیان کنید مثلا من ناراحت شدم، دردم گرفت، خوشحالم…..
          در کنار همه اینها دقت کنید که بهتر است فضای را ایجاد کنید که انها در محیط های دیگر و با کودکان هم سن خودشان باشند به مرور بازی های اجتماعی و روابط را بهتر باد می گیرند.

  13. گلی گفته:

    سلام و تشکر فراوان خیلی خوب
    من همه موارد نمره بالا گرفتم ولی در عزت نفس نمره ۲۴ از۳۰ و کنترل خشم ۱۵ از ۳۰ و در روابط بین فردی ۱۸ از ۳۰
    اگه ممکنه مواردی رو بفرمایید و راهنمایی کنید که برای کنترل خشم و بالا بردن عزت نفس و تقویت روابط بین فردی چکار کنم

    پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما گلی جان
      ببین عزیزم در اول اینکه این تست ها نمی تواند به صورت کلی و دقیق بعد شخصیتی و رفتاری شما را انالیز کند و در کنار انجام تست نیاز است که اگر مشکلی در زمینه ارتباطی بین فردی ، عزت نفس ، خشم و… دارید حتما در جلسات روان درمانی مورد بررسی قرار
      گیرد و آنچه در روان شما تجربه می شود مورد بررسی قرار گیرد تا در طی جلسات بتوانیم به شما کمک کنیم تا عملگرد بهتری را تجربه کنید .
      اما در کنار موارد بالا دقت کنید که ما انسان کامل نداریم یعنی اینکه هر انسانی ممکن است که در زمینه خاصی با مشکل مواجهه باشد و یا در عملکرد و رفتاری بهتر و در مورادر دیگر نمره کمتری بگیرید پس ما کامل مطلق نداریم در کنار اینکه بعد زمان نیز از اهمیت برخودار می باشد .
      اما بیا باهم به این سه موردی که بیان کردیی نگاه دقیق تری کنیم عزت نفس ، کنترل خشم و روابط عمومی بین فردی اگر با دقت بیشتری به این سه مورد توجه کنیم متوجه خواهیم شد که زمانی که شناخت شما از خودتان کم باشد و خودتان را مورد پذیرش قرار ندهید این باعث می شود که عزت نفس کمتری را تجربه کنید و خب این می تواند با احساسات ناخوشایند زیادی همراه شود که یکی از آنها خشم می باشد و گاهی این خشم هایی که تجربه می کنید بجای اینکه واقعا متعلق به فرد روبرو باشد می تواند متعلق به خود شما باشد در کنار اینکه دقت کنید که تجربه خشم یک تجربه کاملا طبیعی می باشد اما اینکه این احساس را چگونه بیان می کنیم از اهمیت برخودار می باشد چون میتواند با نتیجه گیری متفاوتی همراه شود در کنار اینکه این عزت نفس پایین یعنی مورد پذیرش نبودن خود و خشمی که تجربه می کنید باعث می شود که در روابط بین فردی خود با مشکل مواجهه شوید جون می تواند به حالت های مختلف تاثیر زیادی داشته باشد مثلا اینکه این خشم را بجای خود به فرد مقابل فرافکنی کنید و این باعث می شود که فرد مقابل از این شرایط خسته شود و روابط شما با اختلاف و یا شکل گیری رابطه سازنده همراه شود .
      دقت کنید این مسیر ارتباطی که در اینجا توضیح دادیم یک فرضیه می باشد و در این مسیر برای اینکه بتوانیم به شما کمک کنیم نیاز است که در طی جلسات آنچه در روان خود شما به صورت دقیق تجربه می شود مورد بررسی دقیق قرار گیرد تا بتوانیم به شما کمک کنیم تا شرایط بهتری را تجربه کنید.

      پاسخ
    • روانشناس گفته:

      سلام به شما
      در ابتدا باید دید که منظور شما از آدم بد چیست شاید اون فرد فقط در ذهن شما یک آدم بد باشد و حقیقتا اینطور نباشد به این دلیل واژه های خوب یا بد واژه های نسبی هستند و ممکنه در ذهن افراد به شیوه های مختلفی تعریف بشن ولی در کل برای قضاوت در مورد خوب یا بد بودن خصوصیات و ویژگی ها باید به نرم جامعه توجه کرد و این مسئله را مورد بررسی قرار داد که آیا این نوع رفتار به شخص یا اشخاصی آسیب وارد می کنه یا نه که در صورت آسیب زدن به افراد دیگر اون رفتار به عنوان رفتار بد تعریف میشه.
      در مورد تغییر فردی با ویژگی های بد و منفی نمیشه با قطعیت نظر داد ولی در کل برای هر تغییری اولین و مهمترین مسئله خواست خود فرد هستش و اگر فردی که مد نظر شماست در صورت اشتباه بودن رفتارش به آنها پی ببرد و آنها را بپذیرد و تصمیم به تغییر بگیرد می توان امیدواری بالایی به تغییر داشت در غیر اینصورت تا زمانی که خود فرد تمایلی به تغییر نداشته باشه تغییر کردن کاری غیر ممکن یا حداقل بسیار سخت خواهد بود.

      پاسخ
      • ی آدم گفته:

        منظورم از بد اینه که هم خودشو هم دیگرانو اذیت کنه
        همه ازم دوری میکنن و همیشه تنهام حس میکنم بی ارزش و پوچم
        وقتی توی آینه نگاه میکنم کسی که میبینم و نمیشناسم
        ولی مگه خودم خواستم بد باشم که همه منو مقصر میدونن
        عذاب کشیدمو سکوت کردم اخرشم محکوم شدم به بد بودن
        حالا چی میشه
        این ادم میتونه تغییر کنه؟اگه اره پس چرا هنوز همونم؟
        میگن خواستن توانستن است ولی….
        من خواستم و نشد):

        پاسخ
    • مشاور 24 ساعته گفته:

      سلام به شما دوست عزیز
      این تست ها نیاز است که در کنار مصاحبه بالینی قرار گیرد تا بتوان نتیجه گیری دقیقی داشت در کنار اینکه رفتارها و عملکردهای شما نیز مورد بررسی دقیق قرار گیرد پس بهتر است تنها براساس یک تست در مورد خودتان نتیجه گیری نداشته باشید .

      پاسخ
      • سیده سمیرا حسینی گفته:

        عالی بود استاد ممنون اینبا تست هوش واقعا یک شناخت کامل از خودم رو پیدا کردم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

        پاسخ
  14. سیندرلا گفته:

    با این تست به این نتیجه رسیدم که چقدر دختر خوبیم😂😂😂همه امتیازام بالاشد….دختر انقد خوب و ایده ال!!😄😄مگه دارین اصن؟!😉😀

    پاسخ
      • مشاور 24 ساعته گفته:

        سلام شما نیاز است به سوالات با انتخاب گزینه های موجود پاسخ بدهید در آخر برای شما پاسخ قابل مشاهده می باشد .

        پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *