چرا تهرانیها خودکشی میکنند؟
هرچندوقت یکبار آماری از خودکشیها منتشر میشود یا اخباری در رابطه با خودکشی سلبریتیها به گوش میرسد؛ این آمار و اخبار نه فقط اذهان عمومی را به چالش میکند، که روانشناسان و روانپزشکان را نیز نگران میکند.
به ویژه زمانهایی که شرایط زندگی سختتر میشود، ممکن است افرادی از جامعه به عنوان یک راهکار به خودکشی بنگرند و نسبت به از بین بردن خود اقدام کنند.
کاماپرس، در لایو اینستاگرامی خود که در روز سوم اردیبهشتماه برگزار شد، میزبان دکتر یاسر دادخواه، دکترای اعصاب و روان شناختی بود تا به بررسی راهکارهای مقابله با افکار خودکشی و روشهای انگیزهسازی در محیط کار بپردازد.
چرا تهرانیها خودکشی میکنند؟
خودکشی؛ نشانهای در جامعه
به گفته دکتر دادخواه خودکشی میتواند ابعاد و وجوه مختلفی داشته باشد. یکی از این ابعاد، اجتماعی است. با دیدگاه اجتماعی، خودکشی یک نتیجه نیست، بلکه یک نشانه است. نشانهای که خبر از حال بد جامعه میدهد.
این جامعه نیازمند راهکارهای ویژهای است که از آن جمله میتوان به خانوادهدرمانی و زوج درمانی اشاره کرد. در این جامعه حتی باید سیاستهای مربوط به نیازهای اولیه یعنی خوراک، پوشاک و مسکن نیز بازبینی شوند.
منطق و احساس؛ دو بال انسان
دکتر دادخواه در ادامه این گفتگو افزود: «مسئله خودکشی را باید از بعد روانشناسی هم بررسی کرد. اینکه چطور میتوانیم حال خودمان و نزدیکانمان را بهتر کنیم؟ انگیزههای لازم برای زندگی را از کجا میتوان پیدا کرد؟ در واقع با این دیدگاه روانشناسانه میتوان پی برد که آیا خودمان هم مستعد خودکشی هستیم یا خیر».
دادخواه همچنین خاطرنشان کرد: «بر اساس این دیدگاه، زمانی که اختلالات روحی و روانی شدید میشود، فرد به راهکاری میرسد که گمان میکند بهترین راه خودکشی است!»
به گفته این متخصص، تفکر خودکشی هرچند یک اقدام عینی نیست اما ممکن است به ذهن هرکسی که اندکی تحت فشار روانی باشد، خطور کند. اما علائم آن چیست؟
اگر فرد احساس زشتی، ناکارآمدی، طردشدگی داشته باشد و تصور کند اطرافیانش به اندازه کافی دوستش ندارند، احتمالا نشانهی این است که به خودکشی فکر میکند؛ البته اینها صرفا احساسات فرد نیست، چراکه ما انسانها دو بال به نامهای منطق و احساسات داریم.
مهمان کاماپرس در ادامه به این موضوع پرداخت که بر اساس احساسات میتوان دنیایی را تجسم کرد و در آن خود را از بین برد؛ مثلا کسی که عزیزی را از دست داده و به اختلال سوگ دچار شده، ممکن است دست به این کار بزند. اما گاهی هم فرد به صورت منطقی به این نتیجه میرسد که به درد نخور است.
مثلا در دوران کودکی بینشهایی چون موفق نبودن و مفید نبودن به او تلقین شده، او کم کم به این باور رسیده که برای این جهان کافی نیست و این تصمیم را به صورت منطقی میگیرد. رسانهها نیز نقش مهمی دارند.
زمانی که اخبار و فیلمهای خودشکی پخش میشود، نورونهای مغزی این دادهها را برداشت و علیه خود نشان میدهند؛ در این شرایط فرد فکر میکند در برابر این قدرت دست و پا بسته است و به این ترتیب، بر اساس منطقش به سمت خودکشی هدایت میشود.
نکتهای که باید به آن توجه کرد، این است که در تمامی این موارد فرد ابتدا به خودکشی فکر میکند و سپس دست به اقدام میزند.
چرا تهرانیها خودکشی میکنند؟
نقش محیط کار و اطرافیان در رنگ بخشیدن به زندگی
یاسر دادخواه درباره اینکه اطرافیان تا چه اندازه میتوانند در تفکر خودکشی و اقدام به آن دخیل باشند، اینطور توضیح داد: «خودکشی یک اتفاق نیست بلکه یک پروسه است و علائم آن را اطرافیان فرد بیمار متوجه میشوند.
فردی که به خودکشی فکر میکند درباره اینکه زندگی پوچ و بی ارزش است صحبت میکند. همچنین ممکن است سوءمصرف مواد داشته باشد و به خرید قرصها یا حتی وسایلی مانند چاقوهای خاص تمایل داشته باشد».
این دکتر اعصاب و روان افزود: «صحبت کردن با این افراد میتواند نیت آنها را روشن کند اما نباید با آنها مشورت کرد یا سعی در تحمیل کردن نظری به آنها داشت. تنها کاری که اطرافیان میتوانند انجام دهند ضمن اینکه به هیچ وجه فرد مستعد خودکشی را تنها نگذارند، همدلی و مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان متخصص است».
وی همچنین درباره نقش محیط کار در مقابله با افکار خودکشی افزود: «محیط کار محیطی انگیزشی و هویتساز است. بسیاری از افراد هویت خود را از طریق شغلشان تعریف میکنند، درحالی که بیهویتی میتواند منجر به پوچی و در نهایت خودکشی شود. و محیط کار یکی از دلایلی است که چرا تهرانیها خودکشی میکنند؟
پس هرچقدر که از جانب کارفرما به فرد القا شود که فردی مفید، کارا و هدفمند است، میتواند تاثیرگذار باشد تا فرد دست به نابودی خود نزند».
به گفته این دکترای اعصاب و روان شناختی، افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، تعلقشان به زندگی کمرنگ است. اما اگر در محل کار هرچقدر که از رنگهای شادتر استفاده شود و هدفهای تعریف شده دقیقتر و پررنگتر باشند، این احساس کمتر ایجاد میشود.
دادخواه معتقد است افرادی که خودکشی میکنند، دنیای کمرنگتری دارند: «قانونی در روانشناسی وجود دارد که میگوید ناشناختهها، ولعانگیزند. یعنی انسان براساس تفاوتها حرکت میکند و امید دارد که آنها را بشناسد.
حتی از سال ۲۰۱۴ تا کنون دانشمندان دریافتهاند کسانی که دچار اختلال توجه و تمرکز هستند، رنگها را هم خوب تشخیص نمیدهند! به عبارتی دنیا برای این افراد تک رنگ و یکنواخت میشود، به سمت بیانگیزگی برای شناخت بیشتر جهان، حرکت میکنند».
در مقابل شاغل بودن نوعی ایجاد انگیزه است که میتواند باعث تحریک مغز شود. به گفته دادخواه، حتی بازی کردن گیمهایی که مرتبط با پاداش است این احساس را تقویت میکند. پس اگر فرد کسب و کار یا برندی را راهاندازی کند، یقینا از خودکشی دور میشود.