احساس غمگینی چیست؟
احساس غمگینی یک درد عاطفی مرتبط، یا مشخص شده از طریق احساسات مربوط به شرایط نامساعد، از دست دادن، ناامیدی، دلشکستگی و سوگواری می باشد.
غمگینی یکی از احساساتی می باشد که بر اساس تعریف پائول اکمن[۱]، به همراه خوشحالی، خشمگینی، شگفت زده شدن، ترس و نفرت، شش احساس مبنایی انسان را تشکیل می دهند.
تفاوت مابین غمگینی و افسردگی چیست؟
احساس غمگینی یک واکنش طبیعی نسبت به موقعیت هایی می باشد که منجر به ناراحتی یا درد عاطفی می شوند.
ولی حالت غمگینی همانند سایر عواطف، یک احساس موقتی بوده و در طول زمان کاهش می یابد. در این روش، غمگینی با افسردگی تفاوت پیدا می کند. چرا که افسردگی یک بیماری روانی کوتاه مدتی می باشد.
من به چه نحوی می توانم غمگین بودن را فراموش کنم؟
یک سری روش های مثبتی برای مقابله با احساس غمگینی وجود دارند که عبارتند از:
- توجه کردن به احساسی که دارید و دلیل آن. شناخت عواطفتان به شما کمک می کند تا خودتان را بشناسید و بپذیرید. …
- بهبود یافتن بعد از ناامیدی ها یا شکست ها. زمانی که شرایط موجود مطلوب نباشند، تسلیم نشوید. …
- تفکر مثبتی داشته باشید. …
- در مورد راه حل های ممکن فکر کنید. …
- حمایت مورد نیازتان را دریافت کنید.
- خودتان را در وضعیت روانی مثبتی قرار دهید.
[۱] Paul Ekman
ما به چه دلیل دچاراحساس غمگینی می شویم؟
استرس، سلامتی و هومون ها
مواردی از قبیل استرس، مصرف الکل یا مواد، و تغییرات هورمونی هم بر روی مواد شیمیایی حساس ذهن و حالت روانی تاثیر می گذارند.
برخی از شرایط سلامتی می تواند منجر به بروز افسردگی شوند.
همانند علائم. برای مثال، کم کاری تیروئیدی به عنوان عامل ایجاد وضعیت روانی افسردگی در برخی از افراد شناخته می شود. این حالت می تواند انرژی فرد را کاهش دهد.
هفت عاطفه مربوط به انسان چه مواردی می باشند؟
در ادامه هفت مورد از عواطف عمومی و کلی بیان شده اند که در اکثر افراد ظاهر می شوند و آنها را از نظر زیست شناختی می توان به صورت زیر بیان کرد:
- خشمگینی. …
- ترس. …
- نفرت. ..
- خوشحالی. …
- غمگینی. …
- شگفت زده شدن. …
- تحقیر شدن.
چهار احساس اصلی چه مواردی می باشند؟
بر اساس یکی از تحقیقات صورت گرفته در دانشگاه گلاسکو، تمامی رفتارهای انسای می توانند ناشی از چهار احساس اصلی باشند.
این مطالعه یک عقیده عمومی را به چالش کشید که بیان می کرد شش احساس اصلی خوشحالی، غمگینی، ترس، خشمگینی، شگفت زده شدن و نفرت وجود دارند.
سلام من ۱۳سالمه مامان و بابام طلاق گرفتن مامانم با یکی نامزد کرده بابام هم میخاد زن بگیره منو الان بابام کتکم زد خیلی ناراحت شدم همش دارم گریه میکنم توروخدا من نمیدونم چمه همش کلافه ام خسته ام بیماری تیرویدم هم خوب شده
سلام من ۱۷سالمه
همش احساس ناراحتی میکنم قبلا میتونستم گریه کنم ولی الان نمیتونم
حوصله انجام هیچ کاریو ندارم
نمیدونم چیکار کنم
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم این علایمی که بیان می کنید نشان از بهم ریختگی شرایط روحی شما دارد و اهمیت زیادی دارد که برای درمان در همین زمان اقدام کنید در این حالت می توان به شما کمک کرد تا بتوانید شرایط روحی بهتری را تجربه کنید و در مسیر رشدی خود بهتر گام بردارید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/حضوری تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام من خانم ۲۹ ساله هستم در ۱۶ سالگی ازدواج کردم از وقتی که یادمه پدر و مادرم هر روز با هم جنگ و دعوا داشتند از پدرم خیلی میترسیدم الان فوت شده روز مرگش اصلا گریهام نگرفت از کودکی خیلی افسرده بودم به خاطر کمتر بودن شرایط مالی و کمبود اعتماد به نفس هیچ دوستی نداشتم پدرم خیلی خشن و عصبانی بود و مادرم رو میزد بعد ازدواج خیلی به شوهرم وابسته شدم بعد ۱۵ سال زندگی مشترک نتونستم شدت وابستگی رو کم کنم شوهرم از دستم کلافه هست و اذیت میشه تو روستا زندگی میکنم شرایط مشاوره رفتن… بیشتر بخوانید
سلام به شما تبسم جان ببین عزیزم قابل درک است که سبک زندگی خانوادگی شما برایتان با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم در هرصورت شما سالهاست زندگی مستل خود را دارید و در زمان فعلی یک خانم بالغ هستید که می توانید مسیر رفتاری و شخصیتی خود را انتخاب کنید در این مسیر اگر شما بازهم بخواهید به این دلیل که گذشته خوبی نداشته ای آینده را نیز از دست بدهد و یا فرصت زندگی در زمان حال را به خودتان ندهید خب چیزی تغییر نمی کند. با توجه به توضیحات شما در مورد وابستگی و علایم… بیشتر بخوانید
من افسرده هستم
سلام به شما آقا مصطفی ببینید اگر شما شرایط روحی خودتان را خوب ارزیابی نمی کنید با هر تشخیص گذاری بهتر است که با کمک متخصص روند درمان خود را شروع کنید . دقت کنید که افسردگی هم یک بیماری می باشد و خب اگر شما روند درمان را پیش بروید قابل درمان می باشد . پس بهتر است در زمان فعلی که می دانید شرایط روحی خوبی ندارید در همین زمان برای درمان اقدام کنید چون درمان هرچقدر زودتر باشد در اول درمان هم سریع تر است و هم اینکه آسیب بر عملکردهای دیگر شما چون کار، روابط، درس… بیشتر بخوانید
سلام خسته نباشید من یه دختر ۱۹ساله ام که به وفور تااینجای زندگیم روزای تلخی داشتم، پدر من از بچگیم طی دوره های مختلف کوتاه یا بلند مدت تریاک و سیگار مصرف میکرده و همچنان هر دوی اونها رو استعمال مبکنه. بعلاوه که بعد مرگ پدر بزرگم سر ارث و میراث تقرببا با نصف اقوام پدری مون قهر کرد. الانم یکی دوسالی هست متوجه شدم علی رغم تموم این مشکلاتی که واسه ما ایجاد کرده متاسفانه همجنس باز هم هست و در واقع کثافط کاری ای نیست که تاحالا انجام نداده باشه. مادرمم از ترس کتک خوردن و اینکه شاغل… بیشتر بخوانید
سلام به شما زهرا جان ببین عزیزم قابل درک است که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما خب تا زمانی که پدرتان به اشتباه بودن مسیر رفتاری و انتخابی خود بینش نداشته باشند این شرایط می تواند دائم بدتر شود و خب در این مسیر مادر شما متناسب با شرایط خودشان می توانند در مورد زندگیشان تصمیم گیری کنند. اما شما در زمان فعلی یک خانم جوان هستید و خب می توانید با تمرکز بر درس و کار کردن شرایط مستل شدن را برای خودتان ایجاد کنید و حتی جدا از آنها زندگی کنید… بیشتر بخوانید
سلام من ۳۲ سالمه هنوز ازدواج نکردم و از این مسئله خیلی رنج میبرم و افسردم دخترهای فامیل مون که از من کوچکتر هستن ازدواج کردن وقتی استوریهاشونو از زندگی شون و میبینم یا اینکه با شوهراشون میرن مسافرت عکس هاشونو میبینم حسودیم میشه و چند وقته که همش گریه میکنم
سلام به شما فهمیه جان ببین عزیزم اینکه شما نیاز و تمایل به ازدواج کردن داشته باشید اصلا چیز بدی نیست در هرصورت این یک نیاز طبیعی در شما می باشد اما بهتر است بجای سرزنش کردن خودتان سعی کنید که اگر در مسیر ازدواج کردن برایتان مشکلی وجود دارد آن را بررسی و رفع کنید تا بتوانید شما نیز این مسیر را تجربه کنید. در کنار اینکه دقت کنید شرایط افراد باهم کاملا متفاوت می باشد و هر فردی در زندگی خودش اولویت های متفاوتی دارد پس به همین دلیل مقایسه کردن خودتان با دیگران کمکی به شما نمی… بیشتر بخوانید
سلام من یه خانم ۳۰ساله هستم ۳ماه پیش برادر ۲۳سالمه از دست دادم بخاطر اطرافیانم مخصوصا پدرو مادرم تمام ناراحتی و گریه هامو تو خودم ریختم برای اینکه کسی ناراحت نکنم حتی همسرم زیاد در مورد ناراحتیم حرف نمیزنم اما عصبی شدم و خیلی زیاد دوست دارم تنها باشم اما نمیتونم چون یه پسر ۲ساله دارم
سلام به شما سحر جان ببین عزیزم در هرصورت شما برادرتان را از دست داده اید و تجربه گریه و غم و اندوه یک امر طبیعی هست و قرار نیست که شما این احساسات خود را انکار کنید چون در این حالت هم خودتان فشار روحی بیشتری را تجربه می کنید و هم اینکه خب این شرایط روحی بر روابط شما با اطرافیان نیز تاثیر می گذراد. بهتر است به خودتان فرصت سوگواری بدهید تا بتوانید به مرور هرچند تلخ با این واقعیت کنار بیاید و مسیر رشدی بهتری را تجربه کنید با توجه به اینکه سه ماه از این… بیشتر بخوانید
سلام من ۳۶ سالمه ، از زمانی که ۳۶ سالگیم شروع شد زندگیم تغییر کرد ، تقریبا اکثر اوقات ناراحتم با کوچکترین حرف اهنگ هر چیزی بغض می کنم ، از ۱۰۰ درصد کارایی که می خواستم انجام بدم حدود ۶۰ درصد موفق شدم ( در طول زندگیم ) اما تنهام، تنهایی اذیتم می کنه ، یه زمانایی با خودم میگم توی این دنیا به این بزرگی واقعا کسی نیست منو دوست داشته باشه ، بعد این حرف دباره انگار یه پارچ اب سرد میریزن رو سرم تنها کارم شده پناه بردن به کتاب و درس همین حوصله دورهمی هم… بیشتر بخوانید
سلام به شما زهرا جان ببین عزیزم اینکه در روان شما ۳۶ سالگی چه معنایی دارد و شما چگونه خودتان را تعریف می کنید میتواند در شرایط روحی شما تاثیر زیادی داشته باشد . البته ما بحرانی در این شرایط سنی داریم که باعث می شود گاهی فرد شرایط عملکرد خودش را زیر سوال ببرد اما این بحران تقریبا دوام زیادی ندارد و اگر شما بتوانید مسیر رشدی خودتان را طی کنید و عملکردی که دارید را بررسی کنید و به تلاش هایی که در حد توانتان در همان زمان ها بوده است توجه کنید نه اینکه با عقل و… بیشتر بخوانید
سلام من یه خانم ۲۶ساله هستم وچهار سال ونیم هست که از زمان عقدم میگذره ودوساله عروسی کردیم ،از همون اول شوهرم اهل توجه اینا نبود ومن خیلی اذیت میشدم واینو به کسی نمیگفتم.الان دارم خیلی اذیت میشم دیگه حتی اگه برای زندگیمون کاری کنه یا بهم محبت کنه اصلا خوشحال نمیشم.اصلا نمیخوام خواسته هایم را باهاش درمیون بزارم چون همیشه بی توجهی کرد .نمیدونم توی این زندگی چیکار کنم.
سلام به شما دوست عزیز درک میکنم که این شرایط از نظر روحی برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم دقت کنید که اگر بخواهید این مسیر زندگی مشترک را ادامه بدهید هم شما و هم همسرتان هردو با فشار روحی زیادی روبرو می شوید و این بر روند رابطه شما و مسیر مشترکی که دارید تاثیر زیادی می گذارد . در این مسیر بهتر است باهم همراه شوید و به زوج درمانگر مراجعه کنید در این مسیر با بررسی شرایط روحی هردوی شما و مسیر ارتباطی که باهم دارید می توانید شرایط روحی بهتری را… بیشتر بخوانید
من دوران عقد رفتم پیش مشاور ولی همسرم نیومد،حتی دنبالمم نیومد من خودم تنها رفتم .وقتی دیدم فایده نداره دیگه نرفتم.
احساس میکنم از اول دوستم نداشته .
بهتر بود در همان دوران عقد به این سبک رفتاری توجه بیشتری می کردید چون بعد شخصیتی و رفتاری افراد با ازدواج تغییری نمی کند در این مسیر نیز بهتر است بر مبنای شناخت و شرایط زندگی مشترکتان در این مسیر تصمیم گیری کنید .
هرچند که بازهم بهتر است با همسرتان و اگر ایشان حاضر به مراجعه نیستند خود شما نیاز به مراجعه و بررسی شرایط می باشد تا بتوانید در این مسیر تصمیم گیری داشته باشید .
سلام من ۲۵ سالمه و یک پسر یک ساله دارم، از چند روزگیش متوجه شدیم بیماری ژنتیکی دارد، خیلی خیلی شرایط سختی بود، الان اوضاع بهتر شده ولی خسته شدم هنوز با بیماریش کنار نیومدم، بعضی وقتا حالم خیلی خوبه و سرحالم ولی یکدفعه سر کوچکترین چیزی یا خستگی خیلی عصبی میشم، وبیماریش جوریه که دائما باید حواسم بهش باشه این خیلی خستم میکنه
سلام به شما مهسا جان سخت و دشوار بودن این شرایط کاملا قابل درکه عزیزم. تقریبا میشه گفت همه والدین عزیزی که با چنین مسئله ای روبرو میشن شرایطی مشابه شرایط شما رو تجربه میکنن و اینمسئله دور از ذهن نیست ولی دقت کنید که در این شرایط شما بیشتر از هرچیز نیاز دارین که مراقب سلامت روانی خودتون باشید تا بتونید با کمترینمیزان فشار روانی به زندگی خود بپردازید. اول اینکه سعی کنید فرزتدتون رو به همین صورتی که هست بپذیرید و مدام به دنبال شکوه و شکایت و علت یابی مسئله نباشید چون این کارها نه تنها کمکی… بیشتر بخوانید