نارسیست

تاریخچه نارسیست

نارسیست از ریشه لغت یویانی شدهء نارسیس، گرفته شده است و به معنای خودشیفتگی است.

نارسیس نام مرد جوانی بوده که مدام در معرض ابراز علاقه زنان متعدد قرار می گیرد بی آنکه دلیلش را بداند ولی یک روز به طور اتفاقی چهره خود را در چشمه آب می بیند و شیفته و عاشق خود می شود و به همین دلیل درگیر غم و اندوه فراوانی می شود و آنقدر لب چشمه می نشیند و خودش را نظاره می ند تا اینکه نهایتا در همان قسمت، کنار چشمه می میرد و واژه ی نارسیسیسم از نام او گرفته شده است.

مشخصه این افراد احساس خود بزرگ بینی عمیق است. این افراد خود را آدم بسیار مهمی می دانند و معتقدند که نظیر ندارند. اما در پشت پرده این احساسات، عزت نفس شکننده ای دارند و حتی نسبت به انتقادهای جزئی هم آسیب پذیرند.

شیوع اختلال نارسیست

تخمین زده می شود که اختلال شخصیت خود شیفته در نمونه های گرفته شده از مردم عادی جامعه (جمعیت غیربالینی) ۱% تا ۶% باشد.

افراد مبتلا به این اختلال ممکن است به دور از هر گونه واقع گرایی احساس قادر مطلق، عظمت، زیبایی و باهوش بودن را به فرزندان خود القا کنند و به این ترتیب فرزندان چنین والدینی ممکن است بیش از حد معمول در معرض خطر مبتلا به این بیماری قرار بگیرند.

ملاک های DSM-5 در مورد اختلال شخصیت خودشیفته (نارسیست)

الگوی نافذی از خود بزرگ بینی (در عالم خیال یا رفتار)، نیاز به تحسین و فقدان همدلی، که از اوایل بزرگسالی آغاز شده و در زمینه های مختلف به چشم می خورد و با پنج مورد (یا بیشتر) از موارد زیر مشخص می شود:

  1. احساس خود بزرگ بینی به صورت مهم پنداشتن خود داشته باشد (مثلا در مورد دستاوردها و استعدادهای خود اغراق کند، انتظار دارد بدون آنکه به موفقیت چشمگیری دست یافته باشد، او را آدم بزرگ و برتری بدانند).
  2. با خیالپردازی هایی در زمینه موفقیت بی حد و حصر، قدرت، هوش و استعداد، زیبایی یا عشق ایده آل اشتغال ذهنی دارد.
  3. معتقد است که خاص و بی همتا است و فقط افراد یا موسسات خاص یا عالی رتبه قادر به درک وی هستند و بایستی با آنها رابطه داشته باشد.
  4. به تحسین شدن نیاز مفرط دارد.
  5. وجود احساس محق بودن، یعنی به شکل نامعقولی انتظارداشته باشد برخوردی بسیار مطلوب با وی صورت بگرد یا افراد بی چون و چرا تسلیم خواسته هایش شوند.
  6. در روابط بین فردی استثمارگر است (یعنی از دیگران برای رسیدن به اهداف خود سوء استفاده می کند).
  7. فقدان همدلی: تمایلی برای درک شناخت احساسات و نیازهای دیگران ندارد.
  8. اغلب به دیگران حسادت می ورزد یا معتقد است که دیگران به وی حسادت می کنند.
  9. رفتارها یا نگرش های پر نخوت و متکبرانه از خود نشان می دهد.

مثالی از یک فرد نارسیست

علی، مرد ۲۶ ساله، سخت تلاش کرده است که هنرپیشه موفقی شود. با این حال، او فقط چند نقش پیش پا افتاده داشته و مجبور بوده است برای تامین زندگی خود به عنوان پیشخدمت کار کند. او با وجود عدم موفقیت، برای دیگران لاف می زند که تمام نقش ها را رد کرده است چون به قدر کافی برای او مناسب نبوده اند.

او برای اینکه هنرپیشه شود، به صورت خودخواهانه هرکسی را که رابط احتمالی می داند، استثمار می کند. او از آشنایانی که نقش های هنرپیشگی به دست آورده اند به شدت دلخور است و با این اظهار که آنها فقط خوش شانس هستند، موفقیت شان را کوچک می شمارد. با این حال، اگر کسی سعی کند از او انتقاد سازنده ای کند، با عصبانیت واکنش نشان می دهد و چند هفته از صحبت کردن با او خودداری می کند.

او به خاطر آنچه به نظر خودش نگرش های محشری دارد تصور می کند که سزاوار برخورد استثنایی از جانب دیگران است. علی در رستوران با سرپرست خود جرو بحث های مکرر دارد، زیرا معتقد است او یک آدم حرفه ای است که نباید خود را با شستن ظروف کثیف کوچک کند.

او دیگران را آزار می دهد، زیرا همیشه توقع دارد وی را برای لباس، مو، هوش و بذله گویی اش تحسین کنند.

او آنچنان به خودش مشغول است و به سختی به دیگران توجه می کند و شدیدا نسبت به نیازها و مشکلات اطرافیان بی اعتنا است.

علت یابی از منظر نظریه های روانکاوی فروید و دیدگاه شناختی – رفتاری

  • رویکرد روان کاوی فروید،

خودشیفتگی را به صورت شکست فرد در پیشروی از مراحل اولیه و بسیار متمرکز بر خود رشد روانی – جسمی در نظر می گیرد. بر طبق این نظریه این افراد نتوانسته اند خودپنداره منسجمی را تشکیل دهند. فرد خود شیفته وقتی می کوشد کمبود حمایت اولیه والدین را جبران کند، ناامنی را در احساس اهمیت شخصی کاذب ابراز می کند.

این افراد فاقد شالوده محکمی برای خود سالم هستند و خود کاذبی را پرورش می دهند که آن را بر مبنای نظر غیر واقع بینانه در مورد شایستگی و مطلوب بودن خودشان استوار می کند. بنابراین ما می توانیم اختلال شخصیت خودشیفته را به صورت ابراز این ناامنی کودکی و نیاز به توجه، در فرد بزرگسال بدانیم.

  • درمانگران شناختی – رفتاری بر عقاید ناسازگارانه ای که این افراد دارند تاکید می کنند.

در واقع معتقدند افکار ناسازگار و تحریف شده این افراد است که سبب بروز چنین این اختلال در آنها شده، از جمله این عقیده که آنها آدم های استثنایی هستند و بیشتر از افراد معمولی، سزاوار برخورد و واکنش مثبت و خوب هستند. این عقاید اجازه نمی دهد که آنها تجربیات خودشان را به صورت واقع بینانه در نظر بگیرند و هنگامی که عقاید بزرگ منشانه در مورد خودشان با تجربیات شکست در دنیای عملی اختلاف پیدا می کند با مشکلات بسیاری روبرو می شوند.

نارسیست

آیا این افراد به درمان پاسخ می دهند؟

اختلال نارسیست یا خودشیفتگی، جزء اختلالات شخصیت است و مثل تمام اختلالات شخصیت درمان پذیری آنها بسیار سخت است.

در واقع چون این افراد نسبت به اختلال خود بینش ندارند درمانشان سخت است، چون بیماران باید خودشیفتگی خود بپذیرند تا در روان درمانی پیشرف کنند.

کمال گرایی بیش از اندازه  این افراد نیز مانعی بر سر راه درمان آن هاست. آنها زندگی خود را با موفقیت و دستاوردهایی پرکرده اند که از عزت نفس آنها محافظت کرده و ناامنی آنها را دفع می کنند. در نتیجه، روبرو شدن آنها با اضطراب ها و ناامنی های درونی شان بسیار دشوار است.

با بالا رفتن سن علائم کمتری در بیماران مبتلا به این اختلال دیده می شود، اما از آنجا که انرژی این بیماران نیز با افزایش سن کمتر می شود، تفاوتی که در علائم آنها دیده می شود ممکن است ظاهری باشد، نه واقعی.

با این حال این اختلال نیز مانند دیگر اختلالات روانشناختی شیوه های درمانی مخصوص به خود را دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد.