ماجرای واقعی من
از وقتی دختر بچه ی خیلی کوچکی بودم، یادم می آید که در خانه ی مان همیشه دعوا بود.
پدر و مادر به هم بد و بیراه می گفتند و سر بچه ها کشمکش داشتند.
من و خواهر و برادرهایم هم که هیچ راه فراری نداشتیم، گوشه ای کز می کردیم و به سرنوشت مان فکر می کردیم.
دقیقا در اوج روزهایی که دوست هایم در حال عروسک بازی و شادی و بازی بودند، من دایما درگیر کشمکش های خانوادگی مان بودم و الان که بزرگ شده ام، هنوز هم آن روزها را سیاه به خاطر می آورم.
تصمیمی به قصد فرار
۱۸ساله که شدم تصمیم گرفتم به موجه ترین شکل ممکن یعنی قبولی در دانشگاه، از خانه فرار کنم و هر طور شده از خانواده ام دور باشم تا شاید رنگ آسایش و خوشی را حداقل برای چند سال چشیده باشم.
الان بیشتر از ۸ سال است که از خانه و خانواده دورم.
در این مدت سختی های زیادی کشیدم. دوری از خانواده، قربت و تنهایی، فرهنگ جدیدی که هنوز هم با آن خیلی غریبی می کنم.
روزهای سختی که به تنهایی کار کردم و بار زندگی ام را به دوش کشیدم و درس خواندم تا بتوانم به موقعیت اجتماعی خوبی برسم.
فکرش را که می کنم شاید من از جمله شیک ترین دختران فراری باشم که در ظاهر تحصیل کرده و با شان هم به چشم می آیم اما در وجود خودم می دانم که یک دختر فراری ام.
فراری از خانه و خانواده…
بعد از گذشت ۸ سال هنوز هم احساس می کنم هیچ چیز عوض نشده، روزهای تلخ کودکی در گوشم زنگ می زنند و با هر پیامک و تماسی منتظر خبر بدی از سمت خانواده ام هستم.
واقعیت این است که من در خانواده ام غرق شده ام اما از راه دور..
چرا همه فرار نمی کنند؟
بر اساس آمارهای موجود از دختران و پسران فراری که اکثریت آن ها را قشر نوجوان تشکیل می دهند، به نظر می رسد اشتراکاتی در سیستم خانوادگی آن ها وجود دارد.
بر اساس نظریات روانشناسی، خانواده ی سالم خانواده ای است که متناسب با رشد فرزندان و ایجاد نیازهای جدید، تغییراتی در قوانین و مرزبندی ها ایجاد می کند.
به عنوان مثال اگرچه یک کودک حق ندارد تا دیر وقت بیرون از خانه باشد اما یک نوجوان می تواند تا ساعت ۵ عصر با دوستانش باشد و به خانه نیاید.
در خانواده هایی که این مساله درک شده و در عمل اجرا می شود، فرزندان احساس درک شدن و اهمیت می کنند و به قوانین احترام می گذارند.
این نوجوانان می دانند که پدر و مادر متوجه نیازهای جدید فرزندشان هستند و با رعایت قوانین، رضایت خود را نشان می دهند.
فرزندان چه خانواده هایی از خانه به ستوه می آیند؟
بر خلاف حالت فوق، در خانواده هایی که قوانین بیش از حد خشک و یا بیش از حد سهل گیرانه است، فرزندان احساس نادیده گرفته شدن و بی توجهی می کنند.
د ادامه این فرزندان تجربه ی شدیدی از خشم پیدا کرده و با رفتارهای قانون شکنانه سعی در ابراز ناراحتی خود دارند.
به عنوان مثال زمانی که دوران کودکی به پایان می رسد و نوجوانی استقلال طلب و خودرأی جای کودک حرف شنوی سابق را می گیرد، تغییر در قوانین امری ضروری است.
در این شرایط اگر پدر و مادر بخواهند قوانین قبلی را حفظ کنند – مثلا باید مثل قبل فلان ساعت خونه باشی، حق نداری با فلانی بگردی، نباید این لباس را بپوشی چون جلب توجه می کنه – فرزندان دیر یا زود از وضع موجود به ستوه می آیند.
تعدادی از نوجوانان به ستوه آمده از طریق بدغذایی، بد خلقی، بی اشتهایی عصبی و یا مصرف سیگار و روابط جنسی مخفیانه نارضایتی شان را بروز می دهند و تعدادی دیگر ممکن است واکنش فرار از خانه را به عنوان راه حل اتخاذ کنند.
فرار فرار است.
فرقی نمی کند که فرزندتان یکهو منزل را ترک کرده و بدون هیچ نشانه ای فرار را برقرار ترجیح داده است و یا اینکه به شیوه ای محترمانه و موجه مانند رفتن به شهری دیگر برای تحصیل، ایده ی فرار را عملی کرده است.
هردو حالت خبر از این واقعیت دارد که سیستم ارتباطی شما در خانواده، معیوب و مسموم است.
بنابراین بهتر است بجای یافتن مقصر، اشتباهات این سیستم را شناسایی کرده و برای اصلاح آن ها دست به کار شوید.
سلام
من پدر و مادرم از هم جدا شدن مادرم الان خارج از کشور زندگی میکنه پدرم با نامادریم تو کرج
منم کنار برادرام زندگی میکنم هرروز منو میزنن
برادرم اعتیاد داره منو به پایه میز کارگاهش میبنده و میزنه
بابت جایی که بهم دادن از پول میگیرن
من الان شرایط گرفتن یه خونه رو دارم
۱۷ سالمه میخوام ببینم میتونم از اینا فرار کنم؟میتونن پیدا کنن؟
سلام به شما آقا علیرضا قابل درک هست که جدایی والدین و این رفتارهای برادرتان برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما در این مسیر به شما فرار کردن را توصیه نمیکنم بهتر است به کمک مادر و یا صحبت با پدر در این مورد تصمیم گیری کنید تا بتوانید مستقل از برادرتان زندگی کنید. در هرصورت نیاز است که شما مشکلات احتمالی مستقل زندگی کردن و نیاز به شرایط مالی را در نظر بگیرید اما بهتر است بجای فرار کردن در اول شرایط داشتن یک مکان امن را ایجاد کنید و تا جای ممکن با کمک… بیشتر بخوانید
سلام من پسرم ۱۸ سالمه به تهش رسیدم دیگه… خونه برام شده جهنم دوست دارم هر جا باشم فقط از اینجا برم بیرون. پدری که همش سر کاره مادری که به فکر خودشه نه خواهری نه برادری منم که شدیدا محتاج توجه! دانشگاه هم میتونه راه فرار باشه ولی نمیتونم درس بخونم هر کاری میکنم نمیدونم چرا… خسته شدم دیگه جرئت فرار هم ندارم
سلام به شما دوست عزیز این متن ارسالی نیاز به تعامل و ارتباط را نشان می دهد خب شما در این مسیر می توانید با مادر و پدر در مورد احساسات و نیاز به بودن انها و همراهیتان باهم صحبت کنید در کنار اینکه به این نیاز با تعامل با دوستان و همگلاسی در کلاس های مختلف و بعد دانشگاه ادامه بدهید اینکه خواهر و برادری وجود داشته باشد خب موضوعی می باشد که پدر و مادرتان نیاز است در مورد آن تصمیم گیری کنند در کنار اینکه خب بازهم شما مسیر رشدی خودتان را باید بسازید و در کنار… بیشتر بخوانید
سوال کوچیکی دارم که واسه من بزرگه …کی بهمون کمک میکنه ؟…
چون خودمون تو این چند سال نتونستیم به خودمون کمک کنیم ….
فرار نکنیم !!
باشه .
چیکار کنیم.؟
کنار نمیشه اومد.خودمونو پاره کردیم …نشد
عمرا کسی کمک کنه .آخر یا از زندان یا بیمارستان .یا قبرستون سردرمیاریم.خدایا الان وقتشه خدایی کنی …
mmmm
ــــ
سلام من و دختر عمو همدیگر رو میخایم و دوست داریم
اما پدرمادر ما به خاطر دوستی ما(به خاطر چت کردن و تماس تلفنی ک باهم داشتیم) میخان رابطه رو بهم بزنن و کاری کنن ک ما از هم دور شیم
دخترعموم و من را تهدید به مرگ کردن الان در خانه حبس شده و تلفن اون رو ازش گرفتن
ما تصمیم به فرار گرفتیم
چ کاری الان درسته ک انجامش بدیم
اگه فرار کنیم باید چی کار کنیم
کجا بریم چطوری بدون حضور پدرمادر ازدواج کنیم
سلام به شما دوست عزیز
در این مسیر اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا بتوانیم در این مسیر بهتر بتوانیم به شما کمک کنیم.
. هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ معیارهای شما برای انتخاب این خانم چه ویژگی هایی می باشد؟
۳٫ با خانواده در مورد انتخابتان صحبت کردید؟
۴٫ فرار کنید آیا شرایط اجتماعی و اقتصادی و رشدی لازم را دارید؟
جفتمون ۱۷ سالمون هست
معیارش چیزایی ک من میخام داشته باشه رو داره مثل اخلاقش رفتارش شعورش و..
بله صحبت کردیم ولی به خاطر هیچی مخالفت الکی میکنن هر کاری ام ک میکنیم نمیشه
نمیدونم من با بودجه کمی باید شروع به کار کنم
هدفم اینکه فعلا در خوابگاه زندگی کنیم و من هم شروع ب کار کنم تا یه درامدی داشته باشم ک ببینیم چی میشه
ببینید آقا یونس احساساتی که دارید نسبت بهم برای قابل احترام هست اما دقت کنید که هریک از شما ۱۷ سال دارید خب این یعنی در اوج نوجوانی و تصمیم گیری هیجانی قرار دارید در این مسیر پدر و مادر شما و دختر عمویتان نگرانی هایی نسبت به ماها دارند که کاملا درست می باشد چون هنوز شرایط رشدی ازدواج را ندارید در هرصورت رفتن از منزل و یا در زمان فعلی وارد یک ارتباط به این شکل شدن می تواند مشکلات زیادی را برای هردوی شما به دنیال داشته باشد . پس در این مسیر در احترام به احساسات… بیشتر بخوانید
خانم نظری میشه لطفا جواب بدهید
پاسخ شما ارسال شده است لطفا از ارسال مجدد خوداری کنید.
ما با یکی از فامیلامون تو یه خونه زندگی میکنیم و اونا ادم های مفت خوری ان و ادما انداختن تو رودروایسی و رمز مودم رو گرفتم منم خیلی ناراحت شدم چون روزانه ۶گیگ مصرف میکردن و انگار نت نت مفتیه و منم دستگاهاشون رو مسدود کردم و ابروم رفت
سلام به شما آقا علی
در این مسیر بهتر است که در احترام به آنها بیان کنید که خب مصرف زیاد نت برای شما هزینه بر هست و در این مسیر اگر مایل به استفاده مشترک هستند بهتر است که در مسیر خرید بسته باهم همراه شوید چون در هرصورت این اصلا آبروریزی محسوب نمی شود و در این مورد نیاز است که باهم صحبت کنید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشید .
مامانمینا فک میکنن به خاطر حسادته ولی اصلا اینطور نیست من حسادتی ندارم و مامانم میگه تو ابرو برامون نذاشتی جلوی مادربزرگمینا شخصیتمو خورد کرده قبول دارم کارم اشتباه بوده ولی خیلی دارم حقارت میکشم اعصابم خورد میشه خیلی وقت ها اونا روضه یا جلسه اخلاق میگیرن مادرم هم توی رودروایسی میگه خونه ماهم مراسم بگیرین اشکالی نداره. به خاطر اینترنت نمیتونم غر بزنم واقعا یه مشت ادم احمقن اینا همش جلسات اخلاق میگیرن خسته شدم مادرم میگه اینا فامیلن
در هرصورت در این مسیر اگر پدر و مادر شما هزینه پرداخت می کنند و یا تمایل به دادن منزلشان برای مراسم دارند شما در احترام می توانید با پدر و مادر نظر خودتان را بیان کنید و در این مورد تصمیم گیری را بر عهده خود پدر و مادر بگذارید .
در این مسیر بهتر است که در احترام نیز بیان کنید که از تحقیر کردن و مقایسه شدن چه احساسی دارید و در این مسیر صحبت ها و احساسات آنها را نیز بشنوید.
سلام من ۱۷سالمه و چند ماه پیش یه کاری کردم که بچه بازی بود و ابروم جلو مامان و بابام رفت و بعدش مامانم به مادرشینا گفت ابروم رفته میخوام فرار کنم حدود ۱تومن پول دارم و برای شغلم هم فکرایی کردم فوقش کفش مردم رو واکس میزنم و مکان خوابمم تو حرم امام رضا میخوابم به نظرتون چکار کنم
سلام. علی عزیز برام بیشتر توضیح بده که چه اتفاقی افتاده و اصلا برای اجرای تصمیمت عجله نکن
سلام من میخام فرار کنم و ۱۵ سالمه.، خانوادم خیلی محدودم کردن و هیچکاری نمیتونم بکنم فقد میگن تو خونه بمونم و مواظب ابجیم باشه چند باری خاستم دست به خودکشی بزنم و خانوادم هم گفتن ک اصلن براشون مهم نیست ولی تو این فکر افتادم ک فرار کنم ولی نمیدونم ایندم چی میشه، کجا باید برم و چیکار کنم میشه کمکم کنید🙏
سلام به شما مهشید جان کاملا قابل درک هستش که شرایط سختی رو تحمل کنید اما عزیزم دقت کنید که شما با فرار کردن شرایط بدتری رو پیش رو خواهید داشت چون هیچ هدف و برنامه ای برای فرار کردن ندارید، قاعدتا جایی هم برای سکونت ندارید، منبع درامدی هم ندارید و همه این موارد کافی است برای اینکه نشون بده که با فرار کردن آسیب های زیادی متوجه شما خواهد بود. عزیزم در دوران نوجوانی حساسیت های والدین نسبت به فرزندانشون بیشتر میشه، از طرفی آستانه تحمل فرد در دوران نوجوانی پایین میاد و تغییرات هورمونی زیادی در بدن… بیشتر بخوانید