اگر برای اولین بار و به صورت اتفاقی با فردی آشنا شده اید که ویژگی های اختلال شخصیت وابسته یعنی الگوی پایدار و گسترده ی نیاز به مراقبت وحمایت را نشان می دهد، ممکن است تنها یک اتفاق باشد.
اما برقراری ارتباطات صمیمانه با افرادی که همگی واجد شرایط دریافت برچسب این اختلال هستند، کمی متفاوت به نظر می رسد.
شاید با خودتان فکر کنید که چرا همیشه گیر آدم های وابسته می افتید؟ و یا چنین تصور کنید که وابسته ها را به سمت خودتان جذب می کنید.
بررسی علمی دلایل جذب شما به سمت افراد وابسته نشان دهنده ی آن است که عموما و به صورت ناخودآگاه، الگوهایی از ارتباطات به خوبی می توانند یکدیگر را پوشش دهند و شاید دلیل جذب شما به سمت چنین شخصیت هایی نیز همین مساله باشد.
به عبارت ساده تر، نیاز افراد وابسته به دریافت محبت، عشق و مراقبت می تواند از جانب فردی که ویژگی های مراقبتی و والدگونه ی بالایی دارد به خوبی برآورده شود.
بنابراین بهتر است به کاوش در ویژگی های شخصیتی خودتان بپردازید و به این سوالات پاسخ دهید که:
• آیا من فردی مراقب و حامی هستم؟
• آیا شخصیتی والدگونه دارم و تمایل به مواظبت از دیگران به عنوان کودکی بی پناه در من زیاد است؟
• آیا قصد دارم تا در روابط به عنوان ناجی شناخته شوم؟
• آیا فردی کنترل گر هستم؟
• آیا از تشویق و تایید لذت می برم؟
• آّیا از اینکه قدرتمند شناخته شوم لذت می برم؟
پاسخ مثبت به یک یا چند مورد از سوالات بالا می تواند دلیل جذب شدن به سمت افراد وابسته را به خوبی توضیح دهید.
چه کنیم تا افراد وابسته را به خود جذب نکنیم؟
ممکن است برقراری رابطه با فردی وابسته در ابتدا جذاب به نظر برسد و نیاز به قدرت، تایید و مراقبت را در شما ارضا نماید اما استمرار این رابطه می تواند به شدت فرسوده کننده شود.
در حقیقت ادامه ی رابطه با وابسته ها چنین حسی را ایجاد می کند که با انسانی بالغ در ارتباط نیستید و در حال مراقبت از یک کودک هستید.
کودکی که نمی تواند تصمیم بگیرد، نمی تواند تنها باشد، نمی تواند مستقل باشد و دایما نیازمند مراقبت و حمایت و توجه است.
آنچه برای قطع چرخه ی معیوب ارتباط با وابسته ها به کمک تان می آید آن است که:
۱) برای مدتی از برقراری رابطه ی صمیمانه اجتناب کنید و به درون نگری بپردازید.
۲) دلایل خودتان باری جذب شدن به سمت این دسته از افراد را همانطور که در بالا بیان شدف استخراج کنید.
به عنوان مثال ممکن است به این نتیجه برسید که فردی کنترل گر هستید و کنترل گری تان کار دست تان داده است.
۳) به منظور رفع نقیصه ی شخصیتی استخراج شده، اقدام کنید.
حال که نسبت به دلایل مشکل، بینش یافته اید وقت آن است که برای حل آن گام بردارید.
به عنوان مثال می توانید از طریق کاهش کنترل گری، تبدیل به فردی ایده آل شوید که افراد سالم را به سمت خود جذب می کند.
ممکن است برای حل مشکلات موجود، نیازمند دریافت کمک از مشاور و یا روانشناس نیز باشید.
به عنوان مثال، فردی که برای سالیان دراز، به مراقبت از دیگران عادت کرده و رفتاری والدگونه داشته است، نیازمند آن است تا با کمک های تخصصی یک روانشناس، عمل کردن به عنوان “شخصیتی بالغ ” را بیاموزد و از مراقبت افراطی دست بردارد.