سلام یک هفته پیش من وارد مغازع برادر دوستم شدم و شب قبلش ب مامانم گفتم ک بیاد وقتی من رفتم داخل مغازع از درد پریودی نمیتونستم وایسم و ایشون با توجه ب رفت و آمدی ک داشتیم و کمال احترام گفتن داهل انبار روی کیف ها بشینم « انبار کوچیک داخل مغازه ک در ندارع و پرده داره » من نشستم و داشتیم با فاصله دو متر حرف میزدیم ک مشتری اومد و من نمیدونستم کیه و برای این ک مشکلی پیش نیاد گفتم پرده رو بکشه و وقتی مشتری داشت میرفت تازع متوجه شدم مادر و عمه ی… بیشتر بخوانید

سلام وقت بخیر من چندروز هست که جراحی اورژانس داشتم و خانواده همسرم با این که اطلاع دارند اصلا احوالپرسی نکردند که البته این کارشون سابقه داره سری های قبل اهمیت ندادم ولی این دفعه خیلی بهم ریختم میخوام بدونم برخورد درست چیه ناراحتیم رو بیان کنم و ارتباطم رو قطع کنم با توجه به اینکه فک نکنم اصلا براشون اهمیت داشته باشه و البته ازدواج ما فامیلی هست

من۳۸سالمه وشوهرم۴۱حدود یکسال ازدواج کردیم،ازدواج دوم همسرم هست که اون منجر به طلاق شده امابچه ندارن،من هفت ماهه باردارم،ادم خوبیه ،فرهنگیه،همیشه گوشیش تو خونه باز بود الان چند وقته واسه گوشیش قفل گذاشته یه بار اتفاقی دیدم واسه کسی قلب فرستاده نتونستم خودمو کنترل کنم مچش رو گرفتم گفت گوشی وسیله شخصی هست و من هیچوقت به گوشیت دست نمی‌زنم و گوشیشو نداد چک کنم منم قضیه رو گفتم تقریبا حاشا کرد ولی ول نکردم باز گفت از گذشته هست ،باز گفت مربوط به یه موضوع کاری هست ،اصلا جواب درست درمون نداد،یکی دو روز قهرکردم اما مهربونی میکرد و… بیشتر بخوانید

خانمی هستم ۳۵ ساله لیسانس. خاستگارای تحصیلکرده زیادی داشتم ۶ سالع ازدواج کردم با عشق خیلی زیاد و همه فامیلام ک مسائل مالی براشون مهم بود رو بخاطر مخالفتشون در ازوواج با پسردایبم از دست دادم چون واقعا بیپول بود و الان کارگر نونواییه. من بخاطر پاکیش انتخابش کردم یعنی تنها ملاکم اینه خیلی رفاه تو زندگیم از دست دادم تا این ملاکو داشته باشم. یه خانمی ک فامیل صاحبکار شوهرمه رفته نونوایی و به شوهرم دست داده ایشون برامن گفتن و من چون گفتن سنش بالاس گذشت کردم و اونو ی زن سنتی قدیمی تصور کردم چندوقت پیش خانمو… بیشتر بخوانید

سلام وقتتون بخیر
من ی دختر ۲۱ ساله هستم و از برادر دوستم خوشم اومده و حس میکنم که خیلی دوسش دارم باهاش دیدار داشتم و سعی در صحبت هم در فضای مجازی با ایشون داشتم ولی ایشون مثل من ریکشنی نشون نمیدن حالا واقعا از طرفی هم دوست دارم احساسم رو باهاش در میون بگذارم و ازطرفی از این فکر ک ممکنه جواب نه بده و ناراحت بشم میترسم واقعا نمیدونم چیکار باید بکنم بنظرتون حسم رو بهشون بگم!

سلام من ۲۴ سالمه بعد ۶ سال دوستی با کسی که دوسش دارم عقدکردم ولی هنوز نرفتیم خونه خودمون خانوادم به سختی راضی شدن ولی الان سرهر موضوعی اذیت میکنن مخصوصا برادرم حتی نمیذارن شب برم خونشون یا بریم مسافرت واسه مهمونای عروسیم اجازه نمیدن کسی که خودم میخوام دعوت کنم بانامزدم میریم بیرون زنگ میزنن که زودباش بیا خونه نامزدمم ازین موضوع خیلی ناراحته ولی احترام میذاره چیزی نمیگه هزاران بار باهاشون صحبت کردم ولی هیچ تاثیری نداره افکارشون خیلی قدیمیه واقعا دیگه نمیدونم باید چیکار کنم زندگیم زهرمارشده برام

با سلام و عرض خسته نباشید. ضمن تشکر از همراهی شما. من دختری ۳۱ ساله هستم که به دلیل جدایی پدر و مادرم و فوت مادرم با دوتا از عمه ها و پدرم زندگی میکنیم. بخوام شرایط زندگیم را به طور خلاصه بیان کنم اینه که پدرم و عمه هام اجازه ازدواج نمیدن. هرکسی هم خواستگاری میکنه از طرف خودشون میگن که من قصد ازدواج ندارم. هیچ چیز زندگیمو درست نمیتونم براش تصمیم گیری کنم حتی لباس خریدنم و حتی به دلایل وسواس و مشکلاتی که دارن حتی حمام کردنم هم دست خودم نیس. نه اجازه سفر رفتن دارم و… بیشتر بخوانید

سلام من ۲ساله ازدواج کردم بچه ندارم من ازوقتی باهمسرم ازدواج کردم پول های سرعقدم ازم گرفته تاالان همش داره ازمن پول میگیره من مریض شدم مریضی زنان گرفتم منوکتک میزنه بامن دعوامیکنه .منومیزنه تابهم خرجی بده یه وقت های بهم نمیده خرجی.بعدبامهربونی قربون صدقم میره ازم همون خرجی هارومیگیره دیگه بهم پس نمیده .حتی سهم یارانه خودمم بهم نمیده .ازمن وخانوادم پول میگیره .میگه پول هاتون میخواهیدبریدشکایت کنیدقرص ب۲مصرف میکنه هیچی ازخودش نداره حتی یه پس انداز تواسنپ کارمیکنه .حتی واسه خونه خرید نمیکنه.یواشکی میره خونه مامانش ازاین جاوسایل خوردنی میاره برنج وغیره.من به همسرم ازنظرجنسی وخیلی بهش محبت… بیشتر بخوانید

و اینکه چطور میتونم‌ببینم شکم درسته در مورد اعتیاد.یا نه بوگرون اینکه ناراحت بشه.چند روز پیش یه بسته دیدم دستش خیلی کوچیک‌حالت تریاک خیلی کم‌.هر چی گفتم‌ببینم نشونم نداد بعدم نمیدونم چطور گمش کرد.خیلی سمج شدم‌گفت کمرم درد می‌گرفت همکارم داد بخورم مسکنه