کی تصمیم به ازدواج بگیریم؟ همه روزه با مراجعان زیادی رو به رو هستیم که از ترس آینده و فکر کردن در مورد ازدواج و تاهل نداشته، افسرده، مضطرب و بیمار شده اند.
در حقیقت در جامعه ی کنونی ما تعداد افراد تحصیل کرده و گاها بیکاری که به دلیل عدم استقلال مالی، فکری و عاطفی، در تلاش اند تا هر چه سریع تر ازدواج کنند و از طریق ایجاد وابستگی به شخصی دیگر، اضطراب شان را تخلیه کنند کم نیست.
امروزه افزایش سن و زندگی مجردی برای تعداد زیادی از افراد تا حدی آزاردهنده شده که حاضرند معیارهای اساسی خد را تا حد زیادی تنزل دهند و از این طریق از برچسب هایی مانند مجرد، ترشیده، در خانه مانده و .. رها شوند.
کاملا طبیعی است که همبستگی بالای آمار طلاق ازدواج های این چنینی نیز در صدر آمارهای مربوط به ازدواج قرار داشته باشد.
آیا شما هم جزء افرادی هستید که در آستانه ی ازدواج قرار دارید و برچسب های اجتماعی، نگرانی تان را تا حد قابل توجهی افزایش داده است؟
مطالعه ی این مقاله می تواند در ایجاد یک جهان بینی جدید و کاهش نگرانی های تان مفید واقع شود.
تصمیم به ازدواج : آیا شما نیز مومیایی هستید؟
در صورتی که تمامی اتفاقات زندگی تان حول محور ازدواج می چرخد، لازم است بدانید که یک مومیایی هستید.
اگر منتظر هستید تا کسی پیدا شود و شما را به خواسته هایت برساند نیز تبدیل به مومیایی شده اید.
اگر چنین فکر می کنید که تنهایی تان ظرفی است که تنها همسرتان قادر به پر کردن آن است، ازدواج تان می تواند بسیار پر خطر باشد و نیازمند بازنگری است.
بنابراین در این شرایط بهتر است کمی با خودتان خلوت کنید و قبل از تصمیم گیری برای ازدواج، رشد شخصی تان را در اولویت قرار دهید.
مهم ترین سوالاتی که لازم است برای شان پاسخی بیابید را در زیر خواهید خواند:
دیدگاه تان در مورد تنهایی چیست؟
آیا در صورتی که برای مدتی تنها باشید، می توانید از بودن با خودتان لذت ببرید یا در صورت نبود دیگران، مضطرب و افسرده می شوید؟
اگر در دوران مجردی، فردی خوشحال نباشید و از شرایط زندگی تان لذت نبرید، با ازدواج نیز نخواهید توانست فردی خوشحال شوید و ارتباطی سالم برقرار کنید.
ازدواج با انگیزه ی غلبه بر احساس تنهایی، سطح زیادی از وابستگی و همجوشی ناسالم در پی خواهد داشت که در دراز مدت می تواند منجر به دلزدگی طرف مقابل تان شود.
بنابراین بهتر است دست از تفکرات افسرده وار در زمینه ی ازدواج بردارید و برای لذت بردن از احساس تنهایی تان برنامه ریزی کنید.
به یاد داشته باشید که ارتباط زناشویی تنها در صورتی منجر به رشد خواهد شد که خودتان نیز فردی رشد یافته باشید.
مهم ترین انگیزه تان برای ازدواج چیست؟
ازدواج با انگیزه ی غلبه بر تنهایی، رفع نیاز مالی،رفع مشکلات روحی، رها شدن از فشار خانواده، نیازهای جنسی و چشم و همچشمی می تواند بسیار پر خطر باشد.
بهترین انگیزه برای ازدواج آن است که احساس کنید به سطحی از بلوغ و پختگی رسیده اید که می توانید در ارتباطی انحصاری و بی مانند با فردی دیگر، چیزهای زیادی برای ارایه دادن داشته باشید.
سلام ، دختری ۲۸ساله هستم، که در سن ۱۸ سالگی از روی احساساتم تصمیم به نامزدی با پسرخاله ام گرفتم ، از اونجایی که تا به حال با پسری معاشرت نداشتم ، ارتباط در دوره نامزدی با نامزدم خیلی سخت بودم به طوریکه نمی تونستم به راحتی با ایشون حرف بزنم و ایشونم خیلی اخلاقیاتشون مثل من بود .همیشه به ازدواج و عاشق شدن بدبین بودم اما احساس نیاز به یک شریک زندگی رو داشتم و هیچ وقت نتونستم عاشق کسی بشم ، ترس از ازدواج و عدم عشق باعث شد که نامزدیم رو بهم بزنم ولی با وجود اینکه… بیشتر بخوانید
بنده بعد از سالها دختر آرزوهامو پیدا کردم و از ایشون بصورت غیر مستقیم و سنتی از طریق مادرم خواستگاری کردم ولی جواب ایشون اینکه کلا قصد ازدواج نداره !!! حالا نظر شما چیه آیا من باید با هر بار خواستگاری عشق و مهرم به ایشون ثابت کنم یا کلا بازم تنها بمونم
سلام به شما آقا مجتبی احساساتی که شما دارید قابل احترام هست اما خب در این مسیر این خانم نیز می توانند برای زندگی خود تصمیم گیری کنند و در این مورد اگر فکر می کنید ایشان کیس مناسبی برای شما و تشکیل زندگی مشترک هستند خب می توانید از ایشان سوال کنید که دلیل مخالفتشان چیست تا شاید بتوانید در مسیر تعامل بیشتر نیتجه گیری داشته باشید اما در هرصورت ما نمی دانیم این خانم از نظر روحی و یا سنی اصلا از نظر خودشان آمادگی شروع مشترک را دارند یا نه و یا اینکه در روان ایشان چه… بیشتر بخوانید
من علی هستم یه مدتی هست یکی از دختر عموهام به من اطلاع داده که به من علاقه مند هستش و عشق دوران نوجوانیش هستم و دختر خوب و پاکیم هست اما من هیچ نظر و علاقه ای به ایشون نداشتم و الانم که یه سه ماهی هست باهم درارتباطیم یه حس دوست داشتن هست اما اون عشق نیست از طرفی ایشون به بنده وابستگی شدید داره و بی من نمیتونه ،من این مسئله رو با خانواده هم مطرح کردم اما نظرشون منفیه و میگن خانواده هامون بهم نمیخوره و باید فراموشش کنم اما دختر عموم هعی اصرار داره بی… بیشتر بخوانید
سلام به شما آقا علی
احساساتی که دارید قابل احترام هست اما در هرصورت در این مسیر نیاز است که به دلیل این مخالفت ها و دلایلی که برای ادامه این رابطه دارید مورد بررسی قرار بدهید تا بتوانید تصمیم گیری داشته باشید.
در این مسیر بهتر است که در احترام به احساسات ایشان دقت کنید که اگر شرایط ازدواج و تمایل ندارید خب بهتر است از ادامه این رابطه خوداری کنید چون این رابطه می تواند وابستگی بیشتری ایجاد کند.
سلام.قبلا از کودکی عاشق دختر فامیلمون بودم.بعد از سال ها بهش گفتم و اون گفت ما به درد هم نمیخوریم.بعد از مدتی فهمیدم اشتباه میکردم و واقعا افکارم اشتباه بود نسبت به اون.حالا بعد از سه سال فراموشی،الان ۲۱ سالمه و احساس میکنم واقعا نیاز به همدم دارم و اینکه با تجربه و منطقی شدم.به مادرم یه نفر رو فقط معرفی کردم.گفت صبر کن.بعد از یک ماه باز باهاش مطرح کردم ولی گفت همونروز به بابات گفتم و گفته اصلا.دلیل منطقیشونو نشنیدم ولی میگن خیلی از خاندانشون خوششون نمیاد.گرچه من از کودکی میشناختمشون و بدی ازشون ندیدم.اشتباه مامانم این بود که… بیشتر بخوانید
سلام به شما آقا امین احساساتی که دارید قابل احترام هست اما در هرصورت احساسات دوران نوجوانی بر مبنای یک سری هیجانات آن دوران می باشد و افراد براساس افکار و خیالپردازی های در این مسیر پیش می روند . اما در مورد شخص فعلی خب نیاز است که در احترام به پدر از ایشان بخواهید که فرصت شناخت بیشتر را به شما و ایشان بدهند تا در این مورد مسیر شما نیز بتوانید براساس شناخت در این مورد تصمیم گیری کنید. سعی کنید که با شناخت در این مسیر پیش بروید و از جبهه گیری خوداری کنید اگر انعطاف… بیشتر بخوانید
سلام پسری ۲۵ساله هستم و همسرم ۲۳سال و از شهر های شمالی ایران.از خانواده ای مذهبی هستیم.چند ماهی است که عقد کرده ایم و ازدواجمان سنتی بود.در این مدت از همسرم هیچ عیب و ایرادی ندیدم و بسیار خانم خوبی هستند .وقتی ایشان را دیدم واقعا برایم جذاب و زیبا بود .بعد از محرمیت ،ایشان را بدون پوشش کامل دیدم کمی جا خوردم و دیدم که انچنان که فکر می کردم ظاهر ایشان مطابق سلیقه من نیست.و این موضوع منو درگیر خودش کرده و احساس غم و عدم خوشبختی به من دست داده .به گونه ای که افراطی دچار مقایسه… بیشتر بخوانید
سلام به شما اقا محمد هادی قابل درک هست که شما تصورات خاصی را در ذهن خودتان ساخته اید و شاید این باعث شده است که با دیدن همسرتان و اینکه با توقعات مشا همخوانی نداشته است با درگیری فکری بیشتری روبرو شوید اما این موضوع بی ارتباط با دیدن فیلم های پورن در شما و یا مشکل وسواستان نمی باشد چون اگر شما بخواهید همسرتان را با افراد حاضر در این فیلم ها مقایسه کنید این تقریبا یک مقایسه غیر عادلانه می باشد چون این افراد با جراحی و ادیت و… و برای اینکه دقیقا ذهن شما را درگیر… بیشتر بخوانید
سلام من چند وقتیه با یه دختر خانومی اشنا شدم و ایشون همون اول دوستیمون بهم گفتن که یک سال قبل طی یک اشتباه (ایشون تو ماشین دوست پسرشون برای اولین بار ماریجوانا کشیدن و از حالت عادی خارج شدن و اون اقا به زور به ایشون تجاوز کرده و باکرگیشون رو گرفته …) حالا میخوام بدونم ازدواج با ایشون درسته یا نه ؟ من کاملا مسأله بکارت برام بی اهمیت شده . فقط میخوام بدونم بنظرتون ایشون واقعا اونقدری تو حال خودشون نبودن که اون اقا بهشون دست درازی کرده ؟ و اینکه هر موقع راجب این موضوع حرفی… بیشتر بخوانید
سلام به شما دوست عزیز در این مورد نمی توان نظر دقیقی داد که چه میزان هشیاری در این خانم وجود داشته است اما مصرف اینگونه موارد مخدر می تواند باعث شود که فرد نتواند به درستی فکر کند و آسیب و عوارض را در نظر بگیرد یک سری از عوارض مصرف ماری جوانا شامل موارد زیر می شود البته این ها عوارض کوتاه و اولیه هستند و مصرف طولانی مدن عوارض شدید تری را می تواند به دنبال داشته باشد : • شوریدگی • یاوه گویی • خشکی دهان • از بین رفتن تمرکز فکری که بی تاثیر بر… بیشتر بخوانید
سلام وقت بخیر. حدود دو سال با یک آقا همکارم. من ۲۶ سالمه و ایشون ۳۵. توی این ۳،۴ ماه اخیر چند باری منو به شام دعوت کرده و هدیه های کوچیکی برام اورده ولی هیچ صحبتی نکرده. میخواستم بدونم با توجه به فرهنگ ما کار درستیه که من صحبت کنم یا چون این آقا صحبتی نکرده این رابطه فقط یک دوستی ساده است و بهتره بیرون رفتن ها رو تموم کنم؟
سلام به شما
عزیزم احساس خودتون نسبت به این آقا چی هستش؟
آیا تمایل دارین رابطتون جدی بشه یا اینکه خودتون هم علاقمند هستید که رابطتون با ایشون در حد همکار باشه؟
آیا احساس وابستگی به ایشون دارید؟
سلام خسته نباشید من ۲۰ سالمه و با پسری هستم ۲۳ ساله ما ۶ سال هست که همو می شناسیم و واقعا عاشق همیم اما ۶ سال پیش سر اینکه ما دوست بودیم پدر و نامادریش دمه خونه ما ا مدن و خلاصه بین خانواده ها بحث و دعوا شد اما ما از ۶ سال پیش قصدمون ازدواج بوده و نمی تونیم از هم بگذریم ولی میترسم خانواده هامون رضایت ندن برای ازدواج شما بگین چیکار کنیم ولی ما نمی تونیم از هم جداشبم تورو خدا کمک کنین
ممنون از راهنماییتون. من ازشون سوال پرسیدم ولی متاسفانه جواب درستی بهم ندادن. شما ادامه این ارتباط رو صلاح میدونید؟؟
بهتر است از ایشان بخواهید که به سوال شما پاسخ بدهند که شما نیز متوجه هدف و منظو ایشان شوید و اگر ایشان هنوز در سردگمی برای ازدواج به سر می برند بهتر است در احترام به ایشان بیان کنید که بهتر است ادامه رابطه به زمانی معکول شود که ایشان تصمیم نهایی خود را گرفته باشند و خودتان بهتر است زمانی وارد این رابطه شوید که هدف و مسیر ایشان به صورت نسبی مشخص باشد چون بدون هیچ هدفی و مسیر مشخصی ادامه دادن یک رابطه می تواند برای شما نیز درگیری های فکری زیادی ایجاد کند و امکان… بیشتر بخوانید
سلام من دختری ۳۷ ساله هستم. مرداد سال ۹۸ خواستگار سنتی داشتم. بعد از چندین مرتبه که اومد خونمون پدرم به زور اجازه داد بریم بیرون. سه مرتبه رفتیم بیرون قرار شد یکبار بیاد خونه ما که دوباره پدرم اجازه بده بریم بیرون. ولی نیومد. الان که شهریور سال ۹۹ هست بدون اطلاع خانواده ها هفته ای یکبار تلفنی صحبت میکنیم. میگه قصدش ازدواج ولی نمیدونم چرا یک سال و یک ماهه منو آلاف کرده. منم راستش چون سنم بالاست و میترسم اگه اینو هم از دست بدم دیگه کسی سراغم نیاد دارم باهاش ادامه میدم ولی این وضعیت واقعا… بیشتر بخوانید
سلام به شما دوست عزیز نگرانی شما قابل احترام هست اما عزیزم در این مورد بدون صحبت کردن ممکن است تنها تایم و زمان زیادی را بر روی یک رابطه بدون هدف سپری کنید بهتر است در احترام و بدون توهین از ایشان سوال کنید که هدفشان از این تعامل چیست ؟ دلیل وقفه یک ساله بعد از خواستگاری چه موضوعاتی می باشد؟ در زمان فعلی چه برنامه ای برای این رابطه مد نظر دارند؟ اگر شما بدون اطلاعات از این موضوعات بخواهید به یک رابطه ادامه بدهید سردرگمی زیادی را تجربه می کنید که می تواند باعث شود که… بیشتر بخوانید