۴ دلیل برای نبود اعتماد در زندگی شما
در زمانیکه با گروه ها صحبت می کنم یا یک سری دوره های آموزشی را برگزار می کنم، در اغلب مواقع نظر سنجی زیر را انجام می دهم (ادامه بدهید و پاسخ خودتان را انتخاب کنید):
در روابط شما اعتماد چه وضعیتی دارد؟
هیچ نوع مشکلات مربوط به اعتماد در روابط ما وجود ندارد.
در برخی از روابطی که دارم، سطح اعتماد موجود می تواند افزایش پیدا کند.
در برخی از روابط خودم با یک سری از مشکلات جدی در مورد اعتماد مواجه هستم.
در صورتی که با صداقت جواب داده باشید و واقعا هیچ نوع مشکل مربوط به اعتماد را در روابط خودتان نداشته باشید، در این صورت باید به شما تبریک بگویم! واقعیت این است که اعتماد موجود در هر رابطه ای می تواند بهبود پیدا کند.
در روابط شخصی، ما در اغلب مواقع خودمان را نسبت به منتفع شدن از سطوح بالاتر اعتماد محروم می کنیم، چرا که هیچ نوع تمایلی نسبت به قرار گرفتن آن در سطوح مناسب نداریم.
اعتماد یک ماهیت دو طرفه دارد – هر چقدر بیشتر اعتماد داشته باشید، بیشتر مورد اعتماد قرار خواهید گرفت. در صورتی که به افراد دیگر اعتماد نداشته باشید، شانس مورد اعتماد قرار گرفتن شما پایین خواهد آمد.
در برخی مواقع ما بدترین دشمن خودمان در مورد این مسئله هستیم.
در ادامه چهار دلیل بیان شده اند که مربوط به نبود اعتماد در روابط شما می باشند:
۱-تمایل محدودی نسبت به اعتماد دارید
تمایل ما نسبت به اعتماد بر مبنای عوامل مختلفی می باشد که برخی از آنها عبارت از شخصیت ما، مدل های نقش و تجربیات دوران کودکی اولیه، اعتقادات و ارزش ها، فرهنگ، خود آگاهی و بلوغ عاطفی می باشد.
ترکیب این عوامل و تجربیات منجر به شکل گیری مقدار و سرعت ایجاد اعتماد ما نسبت دیگران می شوند. تجربیات شما می تواند مربوط به دیدگاه شما نسبت به اعتماد باشد؛
اعتماد یک مورد به دست آمده می باشد و یک مورد اهدا شده نمی باشد، بنابراین تا زمانی که مطمئن شوید که افراد دیگر لیاقت اعتماد را دارند، خودتان را از مورد اعتماد قرار گرفتن محروم خواهید کرد.
حتی با وجود این شرایط، شما فقط می توانید به صورت لجوجانه اعتماد را گسترش بدهید یا اینکه به صورت محدودی آن را گسترش بدهید. تمایل داشتن به سطح اعتماد پایین می تواند منجر به ممانعت شما از داشتن روابط لذت بخش و کامل شود.
۲-شما نمی خواهید از کنترل دست بردارید
از دست دادن کنترل به معنای پذیرفتن ریسک می باشد و زمانی که ما در معرض ریسک قرار می گیریم، بیشتر در معرض آسیب قرار خواهیم داشت.
بنابراین ما در واکنش نسبت به این وضعیت، از اعتماد کردن خودداری می کنیم و سعی می کنیم که برای محافظت از ایمنی خودمان بر روی افراد و موقعیت های موجود در اطراف خودمان کنترل داشته باشیم.
در صورتی که کنترل را به عنوان ابزاری برای به دست آوردن و کامل کردن قدرت بیشتر تعریف کنیم، به سرعت متوجه خواهیم شد که نمی توانیم کنترل زیادی داشته باشیم.
شاید ما بتوانیم بر روی افراد یا موقعیت ها تاثیرگذار باشیم، ولی نمی توانیم آنها را کنترل کنیم. تنها چیزی که در واقعیت می توانیم بر روی آن کنترل داشته باشیم، عبارت از خود ما می باشد – که شامل اقدامات، ویژگی ها، ارزش ها، عواطف و عقاید خودمان می باشد.
برخی از افراد فرض می کنند که بدگمانی (یا سوء ظن) نقطه مقابل اعتماد می باشد؛
این مورد درست نمی باشد. نقطه مقابل اعتماد عبارت از کنترل می باشد و به منظور اینکه اعتماد به دست بیاورید، در مرحله اول باید متمایل به اعتماد کردن باشید.
باسلام و احترام من ۳۲ سالمه و حدود۸ ساله ازدواج کردم و ۴سال ونیم خونه خودمم. همسرم هم سن خودمه و بچه هم ندارم. من قبل ازدواج آشنایی مختصری با همسرم داشتم و تو همون زمان متوجه شدم غیر از من با چندخانم دیگه دوسته هردفعه که من متوجه میشدم به یه بهانه ای عذرخواهی میکرد و مدتی بعد باز من متوجه مسائل دیگه میشدم وقتی تصمیم ازدواجمون قطعی شد به من قول داد که دیگه سراغ این روابط نره و چون من واقعا دوسش داشتم و اون موقع هم سن کمی داشتم حرفش رو باور کردم و ازدواج کردیم… بیشتر بخوانید
با سلام خدمت شما دوست عزیز دقت کنید که با نادیده گرفتن این مشکلات در دوران عقد و برطرف نکردن این مشکلات و با وجود این مشکلات وارد پروسه زندگی مشترک شدن کمکی به بهبود خیانت های مکرر نمی کند چون فرد برای اینکه بتواند اعتماد را بازسازی کند نیاز است که در کنار داشتن ابراز پشمانی ، تعهد به زندگی مشترک داشته باشد و در این تعهد ثبات داشته باشد تا بتواند به مرور زمان با رفع مشکلاتی که بین هردو زوج وجود دارد این اعتماد بازسازی شود . اما با توجه به اینکه همسر شما تنها ابراز پشیمانی… بیشتر بخوانید
از آخرین موردی که من متوجه شدم حدود ۱۵ روز میگذره و من در مورد این مسائل با کسی صحبت نکرده بودم اما مورد آخری دیگه طاقتم تموم شد و به صورت کلی با مامانش و برادرش که آدمای بسیار منطقی بودن صحبت کردم (البته جزئیات نوع رابطه رو بیان نکردم که آبرویی برده نشه) برادرش مفصل باهاش صحبت کرد و اونم قول داد این مسائل رو بذاره کنار طی این مدت رمز گوشیش رو به من داده و گفته هروقت خواستی و هرجور خواستی میتونی رفتار کنی.اما مساله اینه من دیدگاهم منفی شده همش فکر میکنم این حرکات ظاهرسازیه… بیشتر بخوانید
دوست عزیز همانطور که اشاره کردم با توجه به سالهای زیاد و دفعات زیادی که این خیانت ها برای بازسازی اعتماد نیاز به شرایط خاص و گذر زمان می باشد در این مورد اگر می خواهید به زندگی شمترکتان ادامه بدهید نیاز است که اجازه بدهید زمان بگذرد و در طول زمان ایشان این اعتماد را بازسازی کنند و در این مسیر هردویتان برای بررسی مشکلات احتمالی که می تواند به خیانت منجر شود به صورت حضوری به مشاوره مراجعه داشته باشید . بهتر است این مسائل به خانواده ها عنوان نشود چون دیدگاهای آنها می تواند در ادامه مسیر… بیشتر بخوانید
من تابحال درمورد مسائل پیش اومده با خانواده خودم صحبتی نکردم و خونوادم احترام زیادی برای همسرم قائلن و دوسش دارن. و کلا در روابط اجتماعیمون و ارتباط با دیگران نسبت باهم خیلی با احترام رفتار میکنیم و مسائل خصوصی رو درگیر نمیکنیم. این مورد رو هم اگه با خونواده همسرم صحبت کردم فقط بخاطر این بود اونها بخاطر رفتار همسرم تا حدودی در جریان قرار داشتن و میدونستن من ناراحتم. باز هم ازینکه وقتتون رو در اختیارم قرار دادین متشکرم و همین گفتگو تا حدودی از لحاظ ذهنی منو تخلیه کرد.
باسپاس و آرزوی بهروزی
بله درگیری ذهنی شما و مشکلاتی که تجربه کرده اید می تواند از نظر روحی فشار زیادی به شما وارد کند این موضوع قابل درک می باشد اما بهتر است سعی کنید که همه جوانب را مد نظر قرار بدهید و در مسیر بهتری با شناسایی مشکلات همسرتان که می تواند نوعی انحراف جنسی باشد با مراجعه به روانشناس تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
موفق باشید
باسلام خدمت شما لطفامنو راهنمایی کنید که هیشکیو ندارم ازش کمک بخوامکمی بیشتراز یه ساله با پسرعمه ام عقد کردمو منتظریم تاجهیزیه امونو بخریم تا بریم سرخونه زندگیمون اوایل ازدواجمون سر یه سری مشکلات باعما کوچیکم عمه بزرگمم بامالج افتادوتاپای طلاق رفتیم هنوز یه ماا از عقدمون نگذشته بود ومراسم عقدکنونمونم به همین خاطر بهم خورد شوهرم مشهدکار میکردوماتربت حیدریه هستیم ولی برای اینکا دخالتا توزندگیمون کم بشه اومد تربت وکار پیداکردوچون جایی رو نداشت بره اومد خونا ی ما اوایل اوضاع خوب بود ولی الان جندوقتا که همش سر شوهرم خانواده ام منت میزارن وهمین آخرهفته که نبودن ومنوشوهرم… بیشتر بخوانید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که نگرانی شما قابل درک می باشد اما نیاز است که شما و همسرتان اگر می خواهید به مسیر نزدگی مشترکتان ادامه بدهید از توقع از خانواده ها و سرزنش یکدیگر بخاطر رفتارهای خانواده ها که هیچ یک از شما در آن تاثیری ندارید خوداری کنید و سعی کنید در احترام مسیر زندگیتان را به آنها اعلام کنید .
سلام خسته نباشید.نظر شما راجع به اینکه فرزندان به طرف فامیل مادری گرایش دارند چیست.ایا باید با این مبارزه کرد یا بیخیال شد.ممنون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
این یک موضوع کلی می باشد و به روابط و نوع رابطه و آسیب هایی که فکر می کنید خانواده مادری دارند بستگی دارد . بهرت سات مشکلتان را به صورت دقیق تر و بیان سن فرزندتان و مشکلات و آسیب ها بیان کنید تا با یکدیگر بیشتر گفت و گو کنیم.
سلام وقتتون بخیر من سه ماهی هست که نامزد کردم ولی عقد هنوز نکردم اوایل نامزدی نامزدم رو دوس داشتم ولی الان بعضی از رفتارهاش هست که نمیتونم تحمل کنم خودمم دوس دارم که دوستش داشته باشم ممنون میشم اگه کمکم کنید که بگید چطور باهاش برخورد کنم و نامزدمم خیلی ساده هستش و انگار هر رفتارش باید از جانب من تایید بشه واقعا ممنون میشم کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزی
لطفا اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫هریک ازش ماچند سال دارید؟
۲ معیارهای شما برای انتخاب ایشان چه ویژگی هایی می باشد؟
۳٫ منظور شما از ساده بودن ایشان چیست؟
۴٫ روابط ایشان با دوستان و خانواده چگونه می باشد؟
سلام من ۱۸ سالمه، با یه پسر هم سن خودم در ارتباطم حدودا ۶-۷ ماهی میشه من دوسش دارم و خب اونم همینو میگه، ما تو یه شهر کوچیک زندگی میکنیم و امکانش نیست بیرون همو ببینیم و با هم صحبت کنیم، چند باری که بیرون دیدمش برام مشکل پیش اومد و واقعا خیلی دلم براش تنگ میشه. اون چند بار ازم خواسته برم خونشون گفته فقط چند دیقه کوتاه که فقط منو ببینه و قول میده که هیچ اتفاقی نیوفته میگه دلم واست تنگ شده ولی خب من هیچوقت راضی نشدم همچین کاری کنم و بهش گفتم احساس بدی… بیشتر بخوانید
با سلام خدمت شما دوست عزیز دقت کنید که هردوی شما در سن نوجوانی قرار دارید و در این سن گرایش به جنس مخالف قابل درک و احترام می باشد اما نیاز است که بدانید در این سن روابط بر پایه هیجان شکل می گیرد و عموما دوام زیادی ندارد با توجه به اینکه شما در یک شهر کوچک نیز زندگی می کنید امکان آسیب برای شما و ایجاد دیدگاه اشتباه در مورد شما بیشتر می شود . ۱٫ هدف هریک از شما از این رابطه چیست؟ ۲٫ چند بار از نزدیک ایشان را دیده اید؟ ۳٫ در زمان ملاقات… بیشتر بخوانید
خب از اونجایی که هنوز خیلی مونده تا به سن ازدواج برسیم زیادی راجب این مسئله حرف نزدیم اما تا حد ممکن هدفامونو مشخص کردیم، راستش هر دومون دوس داریم همیشه کنار هم باشیمو یه روز ازدواج کنیم اما راجب اینکه کی همچین اتفاقی بیوفته صحبتی نکردیم. طرفای ۱۰ باری همو دیدیم نمیدونم دقیقا دارم درست میگم یا نه. ما قبلا بیشتر میتونستیم همو ببینیم اما چند وقتیه دیگه امکانش نیست. من گفتم که توی شهر کوچیکی زندگی میکنیم و اینجا همه همو میشناسن. یه روز که بیرون رفتیم یکی مارو دیده و به چند نفری هم این موضوع رو… بیشتر بخوانید
دوست عزیز همانطور که خودتان نیز اشاره کردید شماها هنوز به سن ازدواج و به رشد کامل اجتماعی، جنسی، عقلی، عاطفی و.. نرسیده اید و تصمیم گیری در مورد موضوعاتی چون ازدواج و رابطه جنسی بیشتر بر پایه هیجان برای شما می باشد و یم تواند آسیب های زیادی را برای شما به همراه داشته باشد . بهتر است سعی کنید از اینگونه روابط و رفتن به منزل یکدیگر حتی اگر ایشان به شما قول می دهند که خطری برای شما نداشته باشد خوداری کنید چون حتی اگر اتفاقی بین شما رخ ندهد که احتمال خیلی پایینی دارد امکان ایجاد… بیشتر بخوانید
نظر شما اینه که من باهاش در ارتباط نباشم بهتره؟
تصمیم گیری نهایی در این مورد با خود شما می باشد اما بهتر است هنجارهای خانوادگی را رعایت کنید و در کنار آن یک سری خط قرمزها برای خودتان قرار بدهید از جمله هرگونه رابطه جنسی تا از آسیب های احتمالی در امان باشید .
دقت کنید که در سن شما هیجانات و خیالپردازی بالا می باشد و به همین دلیل فرد ریسک پذیری بالاتری دارد بهتر است شرایط سنی هردویتان را بپذیرید و سعی کنید مدیریت بیشتری بر رفتارهای خودتان داشته باشید
خیلی ممنون از پاسخگوییتون
سلام،نمیدونم اینجا مشاوره خونواده هم پاسخ میدیدیاخیر؟!اما واقعا خیلی احتیاج دارم ،منحدود ۷ ماهه عقدکردم همسرموخیلی دوست دارم اونم همینطورنشون میده اما وقتی واسه حرفام ارزش قائل نمیشه یا رفتارای ناشایستی انجام میده فکرمیکنم این دوست داشتن نیست،به دلیل یه مشکل مالی که پیش اومد بین همسرم و برادرم،همسرم به این خاطرعقده ای تو دلش ایجادشده که هرزمان یافحش میده یااینکه بخاطرشون بامن درگیرمیشه چون ازشون دفاع میکنم دربرابررفحش و نفرین هایی که میکنه همیشه بهش گفتم حق داری بهت حق میدم ولی اجازه نداری اینطوربرخورد کنی کمکم کنید چطوری قانعش کنم چطوری میشه این کینه رو ازش دور کنم… بیشتر بخوانید
سلام بله پاسخ داده میشود. شناخت پیش از ازدواجتون از هم چقدر بود؟ آیا شما و همسرتون قبل تر هم چنین مشکلاتی در فامیل داشتید؟