روان درمانی پویشی کوتاه مدت (ISTDP)

Intensive short term dynamic psychotherapy

قبل از پرداختن به روانپویشی کوتاه مدت، نیاز است که به صورت مختصر با روانکاوی آشنا شویم:

روانکاوی

زیگموند فروید، روان‌شناس و روانکاو برجسته‌ی اتریشی، پدر روانکاوی است او در دهه ۱۸۹۰ آغازگر دانش روانکاوی در وین بود.

در تعریف روانکاوی باید بگویم:

روانکاوی شاخه‌ای از روان‌شناسی است که به مطالعه‌ی علمی رفتار و فرآیندهای روانی انسان می‌پردازد و در این راه از بررسی و تحلیل عمیق ناخودآگاه انسان کمک می‌گیرد.

اصول اساسی روانکاوی و روان درمانی پویشی کوتاه مدت

  • رشد فردی معمولا به وسیله‌ی رویدادهای فراموش‌شده در دوران کودکی، نه تنها به واسطه‌ی ویژگی‌های ارثی مشخص می‌شود.
  • رفتار و شناخت انسان به طور گسترده توسط افکار و تمایلات غیرمنطقی که در ناخودآگاه ریشه دارند تعیین می‌شود.
  • تلاش برای آوردن افکار و تمایلات غیرمنطقی از ناهشیار به هشیار، زمینه‌ساز پدید آمدن مکانیزم‌های دفاعی، به ویژه «مکانیزم دفاعی واپس‌رانی» می‌شود.
  • کشمکش میان خودآگاه و محتویات ناخودآگاه، می‌تواند به اختلالات روانی مانند روان‌نژندی، روان‌رنجوری، اضطراب، افسردگی و… بیانجامد.
  • محتویات ناخودآگاه را می‌توان در رویاها و رفتارهای ناخواسته (رفتارها، لغزش‌های زبانی و …) یافت.
  • رهایی از اثرات منفی ناخودآگاه، با آوردن محتویات ناخوداگاه به بخش آگاهانه (هشیار) از راه مداخله‌ی درمانی (روان‌کاوی) انجام می‌شود.

ایرادات روان کاوی

اهمیت دادن بیش از حد به نیروی جنسی، دیدگاه جبر گرایانه در مورد شکل گیری شخصیت انسان، طولانی بودن دوره ی درمان، هزینه ی بسیار و عدم تجربه های هیجانی در دیدگاه روانکاوی فروید همه دلایلی بر این شدند که رویکرد جدیدی به نام رویکرد روان درمانی پویشی کوتاه مدت توسط دوانلو ایجاد شود.

الکتروشوک درمانی

روان درمانی پویشی کوتاه مدت فشرده

این رویکرد بر این عقیده است که آسیب روانی ناشی از تضادها و تعارض هایی در سطح ناهشیار است که باعث شده در سطح هشیار بصورت اضطراب و اختلال ظاهر شود، که ما به دلیل ناآگاهی از آن ها از مکانیسم های دفاعی و روش های خود تخریبی استفاده می کنیم.

در درمان، فرد با بخش های تاریک و مسائل ناهشیار مدفون شده ی خود مواجه شده و با رساندن آن ها به حیطه ی هشیاری علائم اختلال و اضطراب را کاهش داده و از بین می برد و فرد به یک تعادل می رسد.

در واقع در این درمان، نه فقط کاهش علائم بلکه تغییر شخصیت اتفاق می افتند.

حبیب دوانلو

در اوایل دهه ی ۱۹۶۰ دانلو شروع به معکوس کردن گرایش به انفعال و فعال شدن بیشتر در روشش کرد (بر خلاف روان کاوی فروید که فرد نقش منفعل را داشت).

در حالیکه در این روش به ۳ اصل اساسی پایبند بود:

  1. آزاد سازی احساسات پنهان با کار کردن فعال بر آن ها
  2. تفسیر مقاومت دفاع ها
  3. توجه دقیق به رابطه انتقال و برقرار کردن فعالانه رابطه بین انتقال و افراد مهم در زندگی فعلی و گذشته ی بیمار

در این روش درمانگر، به طور مستقیم و فعال با بیمار هم مسیر می شود تا بتواند از این طریق، عامل های دو گانه ای را برافراشته کند، یعنی احساسات انتقالی و مقاومت

ویژگی های اصلی این روش

  1. شناسایی و تاکید بر علائم جسمانی متمایز هیجان ها
  2. تاکید بر مولفه های تجربه واقعی احساسات
  3. شناسایی مسیرهای جسمانی اضطراب
  4. شناخت نیروهای پویشی آسیب شناسی و علل اختلال
  5. تغییر موضع درمانگر و صورت بندی فنون مشخص و منسجم درمان و …

هسته ی بیماری زای ناهشیار و نیروهای پویشی

روان درمانی پویشی کوتاه مدت

در ابتدا، شاهد عشق انسان و دلبستگی او به شخصیت های مهم اوایل دوران کودکی اش هستیم و منظور از دلبستگی هر گونه توجه، نگاه، محبت، مهربانی و … از جانب والدین نسبت به کودک هستیم.

اگر این عشق یا دلبستگی دچار اختلال شود، منجر به آسیب روانی در کودک می شود. به دنبال مختل شدن این دلبستگی، فرد از درد و رنج ناشی از این ضربه آسیب می بیند.

پیامدهای ناهشیار یک چنین دردی به صورت زیر است:

نخست بیمار خشم مرگباری را نسبت به تصویر فرد همخون در خود شکل می دهد.

به دنبال بروز خشم مرگبار قطعا بیمار دچار احساس گناه خواهد شد (زیرا به منبع عشق خود، خشم پیدا کرده) و این احساس گناه ناهشیار با احساس غم همراه است.

در نهایت به دلیل همین احساسات بسیار دردناک ناهشیار است که بیمار در ابتدا مقاومت خوی نشان می دهد (دیوار دفاعی بین خود و احساسات درناکش) و در لایه ی آخر مقاومت در برابر نزدیکی هیجانی پیدا می کند (دیوار دفاعی بین خود و دیگران)