تست روانشناسی پیش از ازدواج
نتیجهها
گروه دوم
شما باهوش و ذکاوت هستید و بر روی اعتقادات و باورهای عمیق خود اصرار دارید و می خواهید آنها را در زندگی مشترک خود بکار ببرید.
این خوب است اگر ابتدا بتوانید همسر خود را در این زمینه بشناسید و بعد از چند سال زندگی خود را به اشتراک بگذارید و با همسرتان همکاری کنید، وضعیت رابطه خود را در نظر بگیرید.
متأسفانه زمانی که با مشکلات و موانع مواجه می شوید، شما به سرعت شانس خود را از دست می دهید و شما نمی توانید آنها را حل کنید و بدون کمک دوستان خود ان ها را برطرف کنید.
بهترین راه این است که با مشکل روبرو شوید و مشکلات خود را با کمک روحی و معنوی همسرتان بدون دخالت اطرافیان حل کنید.
این خوب است اگر ابتدا بتوانید همسر خود را در این زمینه بشناسید و بعد از چند سال زندگی خود را به اشتراک بگذارید و با همسرتان همکاری کنید، وضعیت رابطه خود را در نظر بگیرید.
متأسفانه زمانی که با مشکلات و موانع مواجه می شوید، شما به سرعت شانس خود را از دست می دهید و شما نمی توانید آنها را حل کنید و بدون کمک دوستان خود ان ها را برطرف کنید.
بهترین راه این است که با مشکل روبرو شوید و مشکلات خود را با کمک روحی و معنوی همسرتان بدون دخالت اطرافیان حل کنید.
گروه اول
شما باید به این سوال پاسخ دهید که آیا معنای واقعی زندگی مشترک و ارتباطات دو طرفه را به درستی درک کرده اید یا خیر.
اگر پاسخ شما به این سوال منفی باشد باید این گونه باشد، زیرا امتیازات شما آن را نشان می دهد.
پیش از تصمیم گیری در مورد ازدواج، باید یک درک کامل و آرام از زوجین اطراف خود داشته باشید و اطلاعات خوبی در مورد آنها به دست آورید.
متاسفانه، شما قدرت تصمیم گیری بزرگ ندارید و کلمات دیگران به سرعت و به راحتی بر روی شما تاثیر می گذارند بدون این که فکر کنید و کمی بعد آنها را تنظیم کنید.
زندگی مشترک یک خیابان دو طرفه است که در آن حقوق طرفین به یک اندازه مهم است؛ در غیر این صورت مشکلات و موانع موجود در مسیر شما وجود خواهد داشت که نمی توانند حل و فصل شود.
اگر پاسخ شما به این سوال منفی باشد باید این گونه باشد، زیرا امتیازات شما آن را نشان می دهد.
پیش از تصمیم گیری در مورد ازدواج، باید یک درک کامل و آرام از زوجین اطراف خود داشته باشید و اطلاعات خوبی در مورد آنها به دست آورید.
متاسفانه، شما قدرت تصمیم گیری بزرگ ندارید و کلمات دیگران به سرعت و به راحتی بر روی شما تاثیر می گذارند بدون این که فکر کنید و کمی بعد آنها را تنظیم کنید.
زندگی مشترک یک خیابان دو طرفه است که در آن حقوق طرفین به یک اندازه مهم است؛ در غیر این صورت مشکلات و موانع موجود در مسیر شما وجود خواهد داشت که نمی توانند حل و فصل شود.
تست روانشناسی پیش از ادواج رایگان
سوالات زیر را با یکپارچگی و دقت پاسخ دهید و شماره های پاسخ خود را بنویسید.
سایت مرکز روانشناسی مشاوره آنلاین در زمینه های تخصصی خانواده درمانی و ۰۲۱۲۲۲۴۷۱۰۰ و ۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲ جهت رزرو وقت و مشاوره حضوری ، تلفنی می باشد.
:دانلود مجموعه تست روانشناسی و شخصیت شناسی رایگان برای اندروید
سلام خسته نباشید ببخشید من دوساله که بایه پسر هستم و همو خیلی دوست داریم و مادر من درجریان رابطه ما بوده الان میخاد اقدام کنه بیاد خواستگاری و همچیز رو رسمی کنه اما من بخاطر شغلش که آزاد هسته و اینکه عطش پول درآوردن داره و ریسک پذیره و از اینکه آدم بلند پروازیه و به کم قانع نیستم میترسم بنظرتون باید چیکارکنم؟؟؟
سلام ممکن است ایشان اعتیاد به کار داشته باشند و یا اختلالات دیگری داشته باشم برای همین به شما پیشنهاد می کنیم که حتما مشاوره پیش از ازدواج را گذرانده و آزمون ها و تست های پیش از ازدواج توسط هردوی شما داده شود زندگی شما چیزی نیست که بخواهید آن را قمار کنید یا ازدواج هندوانه در بسته نیست که بخواهیم بخت خود را امتحان کنید اشتباه در انتخاب سبب میشود آسیبهای شدیدی را متحمل شوید برای همین این موضوع را دست کم نگیرید
سلام. من با آقا پسری آشنا شدم که چند ماهی از من کوچکتر هستند این میتونه مشکل ایجاد کنه؟
و اینکه در طی این مدت متوجه شدم که در چند سال اخیر ۵_۶ شغل عوض کردند و سر یه کار نمی مونند. همچنین ما متوجه شدیم که پدر ایشون اعتیاد دارند اما خودشون هیچ اشاره ای به این موضوع نکردند حتی خیلی مصمم گفتند اگر جایی باشند که کسی سیگار یا قلیون میکشه اون جا رو ترک میکنند.
نکتهی دیگه اینکه در ب خی مسائل هر بار که در موردش صحبت میشه نظرات متفاوت میدند و یا هر با موضوع رو متفاوت با دفعه پیش تعریف میکنند.
ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام به شما مونا جان
ببین عزیزم اگر این ارتباط برای ازدواج می باشد بله این موارد عدم ثباتی که در کار و صحبت کردن بیان می کنید اهمیت زیادی پیدا می کند در کنار اینکه خب بعد شخصیتی و فرهنگر و خانوادگی ایشان نیز اهمیت زیادی دارد ونیاز به بررسی دارد.
در این مسیر برای اینکه بتوانیم به شما در مسیر تصمبم گیری کمک کنیم نیاز است که هردویتان باهم برای مشاوره اقدام کنید در این حالت است که می توان به سوالات شما پاسخ درستی داد چون بدون بررسی تنها یک حدس وگمان می باشد.
سلام من یک سال پیش از یه رابطه ۴ ساله خارج شدم درواقع اون اقا پسر ازدواج کرد خیلی غیر منتظرانه..ما باهم عالی بودیم در حدی ک هرکی میشنید میگف شما دوتا فرق دارین اما خانواده من ب شدت مخالف بودن ولی من خیلی جنگیدم خیلی از خودم زدم خیلی کارها کردم همه چی داشت درست میشد ک این اتفاق افتاد و یه ساله ک ازش میگذره و من نمیدونم باید چیکار کنم تا کاملا از ذهنم بره خاطرات و فراموش کنم نمیدونم اگه بخوام ازدواج کنم باید این رو به همسرم بگم یا نه..باید چیکار کنم..دختر هستم و ۱۹ سالمه
سلام به شما نازی جان
ببین عزیزم شما در اوج نوجوانی به این امید که اینده همان گونه می شود که می خواهید وارد ارتباط شده اید و خب این انرژی روانی زیادی از شما گرفته است در صورتی که برای ازدواج نیاز است به خودتان زمان بیشتری می دادید تا دوران نوجوانی هم برای شما و هم فرد مقابلتان تمام شود و بعد در مورد این مسئله در همان شرایط سنی و رشدی تصمیم گیری کنید.
در هرصورت بهتر است با کمک روانشاس برای رسیدن به مرحله پذیرش پیش بروید چون امکان فراموش کردن وجود ندارد اما می توان آن را تنها به عنوان قسمتی از زندگی پذیرفت و بقیه مسیر زندگی را طی کزد.
در مورد گفتن این موضوع به همسرتان فعلا بهتر است جلسات خود را طی کنید و در مورد این موضوع نیز متناسب با شرایط با کمک روانشناس تصمیم گیری کنید.
من ازدواج نکردم هنوز اما اگر یه روزی بخوامازدواج کنم بابت این قضیه میترسم..من تنها حسی ک نسبت بهش دارم نمیشه گفت نفرته اما خشم زیادی دارم نسبت بهش و این خیلی من و عصبی کرده و از زندگی روال خودم عقب موندم نمیدونم باید چیکار کنم خانواده هم قبول نمیکنه ک پیش یک روانشناس بریم..من نمیخوام فراموش کنم میخوام دیگ نسبت بهش حس منفی نداشته باشم تا بتونم زندگیمو بکنم
ببین عزیزم در این مورد ی راحل کلی وجود ندارد که بتوان با بیان کردن آن این خشم و نفرت را از بین برد بلکه این احساست در مسیر تعامل و درک آنها به مرحل پذیرش می رسد.
در این مسیر بهتر است که با پدر و مادر خود در مورد شرایط روحیتان و درگیری ذهنی که دارید صحبت کنید تا آنها نیز در این مسیر برای کمک به مراجعه شما همراه شوند.
زندگی انسان سرشار از ناکامی است اما می توان از این شرایط برای رشد بهتر استفاده کرد.
در مورد ازدواجتان هم خب میتواید زمانی که فرد مقابل به شناخت نسبی نسبت به شما رسید به صورت کلی در این مورد یک توضیح بدهید اما نیازی به بیان جزئیات نیست.
خیلی ممنونم ازتون
سلام من یه دوسالیه با یه پسری دوست شدم خیلیم همو دوس داریم خانواده من مادرم در جریان خانواده ایشون همه پدر مادر و…از نظر مالیم شبیه همیمم فقط دودل شدم ک واقعا منو دو داره یا ن میخواد بره دانشگاه میترسم خیانت کنه
سلام به شما دوست عزیز
احساساتی که به این آقا دارید قابل احترام می باشد اما در مورد احساس شک داشتن به ایشان و یا نگرانی که در مورد خیانت دارید بهتر است باهم بیشتر صحبت کنیم تا بتوانیم نتیجه گیری بهتری داشته باشیم.
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ این آقا در این دو سال به شما خیانت کرده اند؟
۳٫ هدف هریک از شما از این ارتباط چیست؟
۴٫ معیارهای شما برای انتخاب ایشان چه ویژگی هایی می باشد؟
۵٫ اینکه بیان می کنید دودل شده اید که شما را دوست دارند چند مدت هست که تجربه می شود؟
سلام وقت بخیر.من دختری هستم ۲۲ ساله که از ۱۳ سالگی تا الان خاستگار های زیادی داشتم و خانواده هم به نوعی اصرار دارن که من ازدواج کنم و معتقد هستن که داره دیر میشه.ولی من با توجه به شناختی که از خودم دارم آمادگی ازدواج رو ندارم و به ازدواج سنتی فوبیا دارم.بنظرتون باید چکار کنم
سلام باید فوبیا شما به ازدواج درمان شود و هنگامی که در حالت سلامت بودید می توانید اعلام کنید که آمادگی ازدواج دارید یا خیر و بعد از آن میتوانید ازدواج کنید. همین اصرار شدید خانواده له ازدواج بکی از دلایل اسیب به شماست ولی بی شک دلایل زیادی دارد که در جلسه مشاوره مشخصات می شود.
سلام من سه ساله نامزد کردم اویل باهم خیلی خوب بودیم ولی خانواده هامون باهم خیلی در گیرن اصلان توی هر سال بحث طلاق آومد وسط الان نامزدم خیلی باهام سرد شده خانواده اش اصلان با من حرف نمیزنن ولی اون بازم پشت اونا رو میگیره هر روز باهام دعوا میکنه هر روز یه حرف های به من میگه که باعث ناراحتیم بشه دیگه اصلان نمیدونم دوستم داره یانه همش بگه بعد عروسی ببین چه بلاهای سرت میارم لطفن کمکم کنیم
سلام به شما لیلا جان
ببین عزیزم درک می کنم که این شرایط برای شما هم با فشار روحی زیادی همراه شده است اما در این مسیر نیاز است که به یک سری مسائل توجه کنید.
۱٫ در اول اینکه شما ها سه سسال دوران نامزدی داشته اید و خب این سه سال برای شناخت بیشتر می باشد پس اهمیت دارد که به شناختی که در این سه سال نسبت به هم کسب کرده اید توجه بیشتری کنید. اینکه هریک از شما چقدر استقلال دارد، هدف های مشتر کتان چیست، جایگاهتان در روابط چگونه می باشد، در مورد مشکلات چگونه تصمیم گیری می کنید و راحل های حل مسئله ای که دارید به چه شکل می باشد و…
۲٫ در کنار احترام به هردو خانواده نیاز است که هردوی شما بتوانید زندگی مشترکتان را جدا از زندگی خانوادگی بدانید و اگر مشکلی هم وجود دارد اجازه بدهید خود آنها باهم حل کنند و شما وارد آن نشوید.
۳٫ هیچ یک از شما دو نفر مسئول رفتارهای خانواده های خود نیستید اما اهمیت دارد که حریم خصوصی روابط و زندگیتان را حفظ کنید تا از دخالت های بی مورد جلوگیری شود.
در زمان فعلی با توجه به میزان مشکلات بهتر است تا بهبود این شرایط وارد پروسه ازدواج نشوید چون با ازدواج این مشکلات حل نمی شود و حتی می تواند شدت بیشتری هم پیدا کند .
بهتر است از همسرتان بخواهید برای بهبود زندگی مشترکتان و تصمیم گیری باهم به زوج درمانگر مراجعه کنید و حتی اگر ایشان نیز حاضر به مراجعه نشدند بهتر است خود شما برای بررسی و تصمیم گیری مراجعه کنید چون این مسیر ارتباطی و یا نادیده گرفتن این سطح از مشکلات می تواند با آسیب های زیادی از نظر روحی برای هردوی شما و در آینده زندگی مشترکتان همراه شود.
سلام خسته نباشید
من حدود سه سالی هست که با ی اقایی وارد رابطه شده بودم اوایل از ایشون احساسات و شور و اشتیاق بیشتری برای مکالمه با خودم میدیدم ولی با بی توجهی هایی که من میکردم و این احساسات ایشون رو نادیده میگرفتم رفته رفته کمرنگ تر شد تا جایی که الان حس میکنم دیگه نمیشناسمش ولی نمیدونم اینکه ب رابطه پایان بدم یا نه درسته
اما ایشون هنوز هم مثل گذشته مراقبمه فقط دیگه علاقه ای به همصحبتی با خودم ازش نمیبینم و حتی دیگه مطمعن نیستم که دوستم داشته باشه
ایشون هنوز هم باهام حرف میزنه ولی نه اونجوری که قبلا بود مثلا هروقت حرف از عشق و احساسات میشه خودشو میزنه ب اون راه و بحث رو نادیده میگیره و عوض میکنه
حتی چندبار باهاش راجب اینکه دیگه رابطمون شبیه گذشته نیس صحبت کردم و اینکه اگه من ازیتش میکنم و رو مخشم چرا نمیره اونم میگ این ازیت شدنو دوست داره اگ تا الان باهام مونده و ترکم نمیکنه واسه اینه که دلش برام میسوزه
من دقیقا شدم اونی که قبلا شخصیت اون بود حالا تازه دارم میفهمم که بی توجهی چه حسی داره
دارم سعیمو میکنم که اونم بشه مثل گذشتش نمیدونم از چه راهی برم
من و اون شاید نتونیم همدیگرو ترک کنیم بنا ب دلایلی ک ختم میشه به مراقبت از هم ولی چون رابطمون دیگه احساساتی توش موج نمیزنه و شدیم مثل دوتا دوست برای بهبودش به کمک نیاز دارم
سلام به شما تینا جان
ببین عزیزم در هرصورت روابط در طولانی مدت میزان هیجان اولیه خود را از دست می دهد اما خب در این مسیر بهتر است که هدف خودتان از این رابطه و هدف این آقا را بدانید در کنار اینکه توقعاتی که دارید را نیز بیان کنید و در کنار همه آنها بر مبنای شناختی که از ایشان دارید در مورد ادمه و یا جدایی تصمیم گیری کنید چون در هرصورت اگر شما بیان می کنید اما از ایشان پاسخی دریافت نمیکنید خب این مسیر دیگر بستگی به تصمیم گیری خود شما دارد که میخواهید با هیمن شرایط به رابطه ادامه بدهید یا خیر؟ چون ممکن است این تغییر و یا رفتاری شبیه به گذشته تکرار نشود .
سلام.من ۲۸سالمه مدت ۷ماهی هست با اقایی اشنا شدم.از لحاظ اخلاقی اوایل به هم شبیه بودیم اما در این اواخر به خاطر موضوع تحصیلات باهم به مشکل میخوریم.تحصیلات ایشون دیپلم و من فوق لیسانس هستم.به نظر من باید ادامه تحصیل بده و خودش میگه ادامه میدم اما اگ وقت کنم.به نظرتون این دغدغه ذهنی من قابل رفع شدنه یا نه کلا وارد این ازدواج نشم؟
سلام به شما دوست عزیز
در این مورد خب شما در این ۷ ماه به شناخت نسبی نسبت به یکدیگر رسیده اید و نیاز است که به این موضوع توجه کنید که آیا می توانید این آقا را با همین میزان از تحصیلات و شرایط اجتماعی و اقتصادی مورد پذیرش قرار بدهید و در کنار ایشان احساس آرامش داشته باشید؟ در این حالت اگر پاسخ شما مثبت می باشد خب ممکن است در آینده بنا بر شرایط ایشان و زندگی شمترکتان خب این آقا برای ادامه تحصیل هم اقدام کنند اما خب اگر تمایلی به این کار نداشتند بازهم شما ایشان را همین گونه پذیرفته اید و خب این موضوع نمی تواند زندگی مشترکتان را بهم بریزد.
پس بهتر است که بر مبنای واقعیت های فعلی برای ادامه ارتباط تصمیم گیری کنید.
سلام. من چند وقتی با یه دختر خانمی دوست شدم از هر لحاظ خیلی نزدیک بمنه افکارش اخیرا بمن گفت که قبلا رابطه جنسی داشته من خیلی دوستش دارم ولی فکر اینکه قبلا با کسی خوابیده عذابم میده نمیدونم چجوری کات کنم باهاش. چند بار خواستم جدا شم ازش گریه زاری راه میندازه. من خودم تا حالا رابطه جنسی نداشتم.
سلام به شما آقا محمد
احساساتی که دارید قابل احترام هست اما اگر این موضوع در مورد گذشته ایشان برای شما مورد پذیری نیست و نمی توانید آن را بپذیرید در احترام به ایشان و احساسات خودتان نیاز است که در مورد ان صحبت کنید و رابطه را ترک کنید.
در هرصورت جدایی می تواند با فشار روحی و ناراحتی همراه باشد اما در هرصورت نیاز است که در کنار احترام به احساسات ایشان به احساسات خودتان و دیدگاهایی که در این مورد دارید هم توجه کنید تا بتوانید در این مسیر در کنار هم تصمیم گیری داشته باشید.
سلام من طلاق گرفتمه و احساس تنهایی میکنم و بذمسیرهم اعتمادنمیکنم وتمایلی هم ب ازدواج ندارم اعتمادکردن برام سخته
سلام به شما مهگل جان
ببین عزیزم تجربیات شما در مسیر ارتباطی و زندگی مشترکی که تجربه کرده اید تاثیر زیادی بر باروها و مسیرهای انتخابی فعلی شما می تواند داشته باشد اما خب موضوع مهمی که وجود دارد این است که شما بتوانید اعتماد خود را بازسازی کنید و به خودتان فرصت مجدد برای تجربه کردن بدهید.
اما در این مسیر اینکه شما بتوانید اتفاقات گشته را از زندگی امروزتان جدا کنید در کنار اینکه تجربه را داشته باشید کمک می کند تا بتوانید ارتباطات بهتری را بسازید.
بهتر است افکار و باروهای شما، مسیرهای انتخابی و بی اعتمادی که در ما شکل گرفته است با کمک روانشناس بررسی شود در این حالت شما با شرایط روحی بهتر در کنار شناخت خودتان و باورها و معیارهاییکه دارید می توانید در مسیر سازنده تری به نیازهای خودتان پاسخ بدهید و تجربه بهتری داشته باشید.
یکی از نیازهای اساسی انسان نیازهای عاطفی اوست که می توان با شناخت و در مسیر رشد یافته به آن پاسخ داد پس اینکه شما این نیاز را تجربه می کنید یک امر طبیعی است پس بهتر است به خودتان فرصت بدهید که در اول بتوانید از گذشته عبور کنید و با بازسازی اعتماد و باورهای آسیب دیده در این مسیر پیش بروید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
سلام من ۲۱سالمه تجربه یک طلاق دارم صیغه اقایی شدم در مدت تنهائیم که بسیار بهشون وابسته شدم الان برام خاستگار اومده از خارج .اقایی که باهاشون هستم میگن با من اینده ای نداری و باید ازدواج کنی.درحالی که وقتی ازدواج کردم با ایشون که همه شرایطشونم خوبه و خانواده قبول دارن باید دوسال تنها بمونم تا کارام درست شه و برم .میترسم توی این دوسال نتونمتنهایی طاقت بیارم و باز برم سمت اون اقایی که باهاشون صیغه بودم
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم شما در مسیر روابط و ازدواج نیاز است که با دقت بیشتری پیش بروید در هرصورت بهتر است که از ازدواج اولتان تجربه کسب کنید تا بتوانید بهتر عمل کنید.
در این مسیر خب شما صیغه فردی شده اید که به نظر می رسد هدفمند به این ارتباط نگاه نمی کنند چون در هرصورت بیان کردند که با ایشان مسیری نخواهید داشت در این حالت بهتر است که بدون هدف و در نظر گرفتن شرایط خود را درگیر این روابط نکنید.
در مرحله اول چه به خواستگارتان جواب مثبت بدهید و چه منفی بهتر است در اول برای این ارتباط تصمیم گیری کنید چون اگر بخواهید در این ارتباط بمانید خب این انتخاب و توجه و شناخت خواستگارها و موقعیت های دیگر شما را برای ازدواج تحت تاثیر قرار می دهد .
در این مسیر اگر از این ارتباط خارج شدید بهتر است که در مورد این نگرانی که دارید و شناخت بیشتر با این آقا وارد ارتباط شوید و مشاوره پیش از ازدواج را تجربه کنید تا بتوانیم در این مسیر به شما کمک کنیم تا شرایط بهتری را تجربه کنید و بتوانید تصمیم گیری داشته باشید.
سلام وقتتون بخیر ممنونم از سایت با ارزشتون .
پسری هستم ۲۰ ساله دانشجو معلمم و یکم شرایط ازدواج برام جور شده .
با دختری حدودا یک ساله عاشقانه دوست هستیم و ایشون بخاطر من تموم خواستگاراشو رد کرد .
خانواده هامون به دلیل اینکه ی فامیلی دوری داریم از همدیگه خوششون نمیاد ، نه اینکه از ما بلکه از همدیگه البته نه زیاد .
خانوادش مخالف ازدواج با منن البته قبل قبولیم که سنم کم بود و شغلی نداشتم . الان بهونه ای ندارن .
من ۲۰ ساله و دختر خانوم ۱۶ ساله تو روستا زندگی میکنیم و اینکه من قصدم ازدواج زودهنگام نیست و میخوام چند سالی نامزد بمونیم تا پخته تر بشیم .
به دلیل فشار خانواده بر ازدواج دختر و اینکه فک نکنه من دوسش ندارم تصمیم به عقد گرفتم .
ممنون میشم نظر خودتون رو بگید
سلام به شما آقا هادی
احساساتی که دارید قابل احترام است اما در این مسیر خب در هرصورت شرایط سنی هردوی شما از اهمیت برخودار می باشد اما در این مسیر اگر خب در فرهنگ شماها ازدواج در سن این خانم یک اتفاق طبیعی می باشد خب در این مسیر بهتر است در احترام به هردو خانواده در این مسیر برای صحبت رسمی اقدام کنید.
اما بهتر است که هردوی شما براساس هیجانات دوران نوجوانی تصمیم گیری نکنید چون این خانم هنوز نوجوان هستند و در این سن تصمیم گیری می تواند با هیجانات زیادی همراه باشد .
در هرصورت هردوی شما برای گام گذاشتن در این مسیر در کنار اختلاف و مشکلات خانوادگی نیاز است با مدیریت و در احترام به هردو خانواده پیش بروید و خود را درگیر مشکلات و اختلافات آنها نکنید .
اما در هرصورت با توجه به شرایط سنیتان بهتر است که حتما مشاوره پیش از ازدواج را دریافت کنید تا بتوانیم شراط هردوی شما را بررسی کنیم .
سلادختری هستم ۲۰ ساله چندوقته یه خاستگاری دارم ۲۷ ساله ک از آلمان اومدند تحقیقات رو انجام دادیم هم خانواده و هم خودشون مشکلی نداشت خانواده ی من هم قبولش کردند ولی من هنوز دو دلم استرس شدید دارم در صورتیکه اشتهام رو از دست دادم و خابم بی کیفیت شده میتونیین کمک کنین ممنون
سلام به شما
افسانه جان دقت کنید که در هنگام تصمیم گیری برای ازدواج تجربه چنین احساساتی تا حدودی طبیعی هستش چون شرایط بعد از ازدواج به خودی خود مبهم و غیر قابل پیش بینی است و این شرایط مبهم برای هر فردی استرس زاست و طبیعی است که هرچقدر میزان ابهام شرایط بیشتر باشه استرس و دلهره فرد هم بیشتر باشه،شرایط ازدواج شما کمی متفاوت از ازدواج های معمول و رایج هست و از آنجا که در صورت ازدواج با چنین فردی شرایط زندگیتون بسیار متفاوت از شرایط فعلیتون میشه کاملا طبیعی هستش که استرس و نگرانی شما بیشتر باشه اما دقت کنید که این استرس و نگرانی شما نباید باعث بشه که تصمیم عجولانه ای بگیرید بلکه نیاز هست که مدتی رو با ایشون در ارتباط باشید و سعی کنید از شرایط و سبک زندگیشون و در مورد میزان سنخیت سبک زندگیشون با خودتون و همچنین شخصیت ایشون بیشتر اطلاعات کسب کنید و همینطور با مراجعه به مشاور و بررسی تمام جوانب به کمک مشاور نسبت به مسائل مختلف در مورد ایشون آگاهی کسب کنید و در نهایت بتونید تصمیم گیری درست و اکاهانه و منطقی داشته باشید.
روانشناس
۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام.روز بخیر.من ۱۹ سالمه و دوساله که یه بنده خدایی از من خاستگاری کرده .خوب مشکلی که هست اینه که ما فقط دوسال اختلاف سنی داریم و از این بابت نگرانم.از لحاظ اقتصادی هم سطح هستیم اما ایشون بر خلاف من به درس و دانشگاه علاقه ای ندارن و فقط بخاطر من دارن درس میخونن.خوب موضوع دیگه اینه که پدر ایشون روحانی هستن و من همش نگران اینم که با انتخابم آشنا و غریبه متعجب بشن.حتی تو این دوسال بین مردم صحبت های خوبی در مورد اون اقا پسر نشده اما رفتارشون خیلی محجوب و با طمانینه است و من رو توی انتخابم مردد میکنه.
اگر میشه راهنمایی بفرمایید
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم این میزان اختلاف سنی بعد از طی کردن دوران نوجوانی یک سن مناسب می باشد و می توانید با مراجعه به روانشناس و بررسی سن رشدی در مشاوره پیش از ازدواج به این نگرانی پاسخ دقیق تری بدهید اما در این مسیر نیاز است که شما در اول اجازه بدهید خودتان نیز دوران نوجوانی را تمام کنید و سعی کنید که در زمانی که هویت کامل تر شده است براساس شناخت بیشتر در دنیای واقعی در این مورد تصمیم گیری کنید .
اینکه پدر ایشان روحانی هستند می تواند چه تاثیری بر زندگی شما داشته باشد ؟ این آقا چقدر استقلال مالی و اجتماعی و رفتاری دارند؟ منظور شما از اینکه مردم در مورد این آقا پسر صحبت های خوبی نمی کنند چیست؟
معیارهای شما برای انتخاب این فرد چه ویژگی هایی می باشد ؟ در زمان فعلی با این اقا در ارتباط هستید؟ در این موارد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
سلام،اگ بخوام بطور خلاصه بگم،ی اقا پسر ۷ ماه پیگیرم بود و ازم میخواست با پیشنهاد ازدواجش موافقت کنم،من هر کاری میکردم این مدت اون رو از خودم دور کنم،به هر طریقی ک شده،با صلح ،دعوا،حتی خورد کردنش،خودش بهم میگفت تو همه رو زدی تو سرم من ،کم کم گذشت ی سری ارزش ها واسمون پررنگ تر شد،حس تعهد و عشق، خودش میگفت ک عشق واقعی اونیه ک تو رو ب خدا نزدیک تر کنه،اصلا اهل عبادت و اینا نبود،اما بهم میگفت تو ی نعمت از سمت خدایی واسم و از اون به بعدش باهم همراه شدیم ،اهدافمون رو به هم میگفتیم و برای موفقیت هم تلاش می کردیم،مضاف بر اینکه من خیلی وقتا دلش رو می شکستم، اما بازم ب روم نمی آورد،من پشیمون میشدم و ازش عذر خواهی میکردم،ما از نظر مسافت،خیلی از هم دوریم،ما اصفهانیم و اونا تبریز،من ی خانواده معمولی و تغریبا ساده داریم،اما اونا از نظر اقتصادی از ما پایین تر هستن ، کل اعضای خانواده شون تو ی اتاق بزرگ زندگی میکنن، پدرش دامدار بود و بعدش ورشکسته شدن، ی چیز مهم دیگ جای تیغ رو یکی از دستای اونه،دیپلم ردی هم هست،پدرش بی سواد و مادرشم ابتدایی،اما پدر و مادر من دیپلم و سیکل دارن، هر چی بهش گفتم و شرط گذاشتم همه رو قبول کرد،تا اینکه چند هفته پیش اومد دیدنم و کادو و حلقع داد ، باهام عهد بست ک همه چیز. رو درست میکنه،خیلی خیلی دوسم دارع،منم میخوام با اون بمونم، اما ب خاطر شرایطی ک داره ناراحتم و گاهی دعوامون میشه،هر چند ک قول داد بهم ک میخاد با کمک پدرش رستوران بزنه و از نظر اقتصادی اوکی بشع،نگران اینده ام هستم،ایشون۲۱ سالشه و من۱۹،لطفا نظرتون رو ب عنوان مشاور بگید! ممنونم
سلام به شما
ببینید عزیزم طبیعتا هرچقدر که شما از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به هم نزدیک تر باشید بهتر هستش و اگر که شما با تفاوت زیاد فرهنگی و اقتصادی با یکدیگر ازدواج کنید در صورتی که خانواده هاتون نتونن این مسئلع رو بپذیرن می تونه مشکل ساز باشه. سعی کنید در درجه اول با خودتون صادق باشید و به خودتون و ویژگی های شخصیتی خودتون فکر کنید و این موضوع رو مورد بررسی قرار بدین که آیا رد صورت ثابت موندن شرایطشون شما می تونید با ایشون زندگی کنید؟یعنیمی تونید ایشون رو همینطور که هستن دوست داشته باشید یا دوست داشتنتون با قید و شرطه؟
ضمن اینکه اگر که در تصمیمتون برای ازدواج با ایشون مصر هستید نیاز هسد که حتما خانواده ها در جریان علاقه مندیتون نسبت به هم قرار بدین و سعی کنید ارتباطات خانوادگیتون رو شروع کنید تا بتونید شناخت مطلوبی از خانواده، سبک زندگی و فرهنگ هم بدست بیارید.
روانشناس
۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام من ۱۷ سالمه و میخواستم بپرسم سنی که برای ازدواج خوبه برای دختران کی هست ممنون از وب سایتتون
سلام به شما
عزیزم سن مناسب برای ازدواج در دختران بین ۲۲ تا ۲۵ سالگی است ولی این محدوده سنی به عنوان یک قانون نیست و میتونه بسته به موقعیت و شرایط فرد متغیر باشه و جدا از سن تقویمی سن عقلی فرد نیز اهمیت زیادی داره.
معلومه مخالفت میکنن هنوز عقل تو کاملا پخته نشده که بخوای تصمیم برای ازدواج بگیری حداقل بباید بالای ۱۸ سال باشی هنوز بچه ای
سلام با تشکر از سایت خوبتون
من ۱۶ سالمه و با پسری ک ۲۲ سالشه و خانوادمون قصد داره ک بیشتر خانواده و خود ما همدیگرو بشناسیم من حدودا یکسال ک میشناسمش و انتخابش کردم و تو این یک سال مشکلی نداشتیم
ولی اغلب خانواده بخاطر سن کم و بعضی شرایط مخالفت میکنن
راه حل یا باید چه تصمیمی و بگیریم!؟
سلام به شما
عزیزم احساسات و نظر شما قابل احترامه ولی دقت کن که شما در سن نوجوانی قرار داری و در این سن به دلیل غلبه احساسات بر منطق این امکان وجود داره که بسیار سریع تصمیم و به دور از دیدگاه منطقی تصمیم گیری کنید از طرفی در دوره نوجوانی فرد هنوز از نظر شخصیتی به ثبات نرسیده و مدام دچار تغییر و تحول شخصیتی و عقیده ای هست به همین دلیل دوره نوجوانی دوره سنی مناسبی برای ازدواج نیست بنابراین سعی کنید برای نظر خانوادتون احترام قائل شید و برای ازدواج عجله نکنید و اجازه بدین که در زمان مناسبی برای تصمیم گیری قطعی اقدام کنید.
معلومه مخالفت میکنن هنوز عقل تو کاملا پخته نشده که بخوای تصمیم برای ازدواج بگیری حداقل بباید بالای ۱۸ سال باشی هنوز بچه ای
سلام خیلی ممنون از وبسایت عالی تون
خیلی ممنون راهنمایی کنید ک:
من با دختری قصد ازدواج دارم ک چهار سال از او بزرگ ترم
و فاصله مکانی ما خیلی زیاد است
من کرمان هستم و نامزدم تهران ولی بخاطر شغل من رفت و امد خیییلی راحته برامون
لطفا در مورد چهار سال اختلاف سنی و فاصله مکانی توضیح بدید
تشکر لطف میکنید
ولی از هم خییییلی خیییلی درک داریم و باهم تفاهم عجیبی داریم
ممنون اگ راهنمایی کنید
سلام به شما
از نظر سنی که فاصله سنی بسیار مناسبی دارین ولی در مورد فاصله مکانی باید دید که این فاصله مکانی چقدر روی فرهنگ و عقاید شخصی و خانوادگی شما تاثیر گذاشته و اینکه آیا شناخت کافی از نحوه و سبک زندگی یکدیگر دارید یا خیر. دقت کنید که تفاهم فرهنگی بسیار مهمه و زندگی در شهرهای مختلف می تونه تفاوت های فرهنگی زیادی رو به دنبال داشته باشه بنابراین در کنار اینکه از نظر شخصیتی و موقعیتی با یکدیگر تفاهم و سنخیت دارید سعی کنید این مسئله رو هم مد نظر قرار بدین و یک دوره مشاوره پیش از ازدواج رو نیز مد نظرتون قرار بدین تا این مسائل مورد بررسی قرار بگیره.
روانشناس
۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲
تشکر از راهنمایی شما
لطف کردید
خدا خیرتون بده
ما تفاهم فرهنگی هم داریم هم خانواده ها هم خودمون از هر لحاظ تفاهم داریم
بازم ممنون
سلام خسته نباشید.من ۲۰سالمه و دانشجوی تربیت معلم هستم.من حدود یکسال هست که بااقایی در ارتباطم خیلی همو دوست داریم اما از روی بچگی اشتباهی کردم و اومدم از رابطه سه ساله قبلم به این اقا گفتم و تمام حزییات راهم تعریف کردم.بااون اقا قصدم ازدواج بود اما خیانت دیدم ولی ایشونو واقعا دوست دارم و ایده ال من هست.حالا هیچ مشکلی نداریم جز اینکه فکر رابطه ی قبلی من دیوونش میکنه و اذیتم میکنه هرچند وقت یکبار یک دعوای بد سر این قضیه داریم و بشدت هم اصرار داره برای خاستگاری.چیکارکنم ازش میترسم که بعدا سرکوفت بهم بزنه ولی اینو میدونم که نتونسته کنار بیاد.و هزار فکر خیال میکنه
سلام وققتون بخیر! من حدود۱۹ سالمه وقتی ۱۳ سالم بود با شخصی که ۱۱ سال ازم بزرگتر بود به اصرار خانواده نامزد کردم و پس از چند ماه به خاطر اختلافات زیاد از هم توافقی جدا شدیم از اون به بعد یه حالت بد بینی نسبت به ازدواج و جنس مخالف پیدا کردم و تا الان خاستگار های خیلی زیادی داشتم ولی هیچ وقت نتونستم خودمو راضی کنم که دوباره به ازدواج فکر کنم
نمی دونم چیکار کنم هر چی بیشتر جلو میره میلم به ازدواج کمتر میشه و این حس بدی که نسبت مسایل زناشویی و کلیت ازدواج هست درون من زیاد میشه چیکار باید بکنم می تونید راهنماییم کنید
سلام به شما
فاطمه جان دقت کنید که شما در سن بسیار پایینی که اصلا مناسب برای ازدواج نبوده و همینطور با فردی که اختلاف سنی زیادی با شما داشته ازدواج کردین که هر دوی این عوامل می تونن باعث آسیب زدن به شما و افکار شما بشن بنابراین کاملا طبیعی هستش که شما در حال حاضر چنین احساساتی به جنس مخالف و ازدواج داشته باشین چون در یک دوره سنی حساس تصور بسیار نامطلوبی از جنس مخالف در ذهن شما شکل گرفته و افکار شما دچار تحریف شده و حتی اگر بازهم به اصرار خانواده و یا با میل خودتون به این دلیل که فکر کنید حتما باید ازدواج کنید بدون توجه به چنین افکاری تصمیم به ازدواج بگیرید در ازدواج مجددتون هم با مشکلات زیادی روبرو خواهید شد بنابراین نیاز هست که قبل از هر فکر و تصمیمی برای ازدواج در ابتدا به یک شناخت درمانگر مراجعه کنید و یک دوره روان درمانگری رو طی کنید و بتونید افکار تحریف شده خودتون رو اصلاح کنید و بعد از طی کردن دوره درمانی و در صورت تغییر افکارتون به ازدواج مجدد فکر کنید.
روانشناس
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام وققتون بخیر! من حدود۱۹ سالمه وقتی ۱۳ سالم بود با شخصی که ۱۱ سال ازم بزرگتر بود به اصرار خانواده نامزد کردم و پس از چند ماه به خاطر اختلافات زیاد از هم توافقی جدا شدیم از اون به بعد یه حالت بد بینی نسبت به ازدواج و جنس مخالف پیدا کردم و تا الان خاستگار های خیلی زیادی داشتم ولی هیچ وقت نتونستم خودمو راضی کنم که دوباره به ازدواج فکر کنم
نمی دونم چیکار کنم هر چی بیشتر جلو میره میلم به ازدواج کمتر میشه و این حس بدی که نسبت مسایل زناشویی و کلیت ازدواج هست درون من زیاد میشه چیکار باید بکنم می تونید راهنماییم کنید
سلام
من ۱۹ سالمه
به تازگی برام خواستگار اومده
دوجلسه همدیگرو دیدیم
من از ایشون خوشماومده ولی خیلی تردید دارم و نظرم هی عوض میشه نمیدونم باید چطور به یک تصمیم قاطع برسم
سلام به شما
عزیزم مهمترین مسئله ای که توی ذهنتون هست و باعث میشه نظرتون تغییر پیدا کنه چیه؟
آیا خودتون در این سن تمایل به ازدواج دارین؟
بیشترین دغدغه من درسم هست و اینک خانوادم موافق هستن و نظر مثبتی نسبت ب ایشون دارن چون پسر خوبی هستن
ولی اطرافیان و دوستان میگن زوده و تو فرصتهای بهتری داری و عجله نکن برای این کار و فعلا درستو بخون و از مجردیت لذت ببر
نظر من اینه ک پسر خوبی هستن ی شغل متوسطی دارن با درآمد متوسط
فقط یک جلسه ایشونو دیدم و خانوادشون گفتن چند جلسه ای همو ببینید و قراره ی بار دیگ ایشون و ببینم
سوالم اینه ک من چطور بتونم از همه این تردید ها یک نظر قاطع داشته باشم ؟
چ ملاکهایی رو باید درنظر بگیرم؟
ایشون ۷ سال از من بزرگترند ایا اینموضوع مهمه؟
من خیلی بلاتکلیفم از ی طرف نظرات دیگران ک کم و بیش درستم هست واز ی طرف نظر خانوادم ک میگن پسر خوبیه و از لحاظ فرهنگی و اعتقادی هم تراز ما هستن و اینک پدرم ایشون و میشناسه
اینموضوع تمرکز ذهنی منو بهم ریخته و نمیتونم رو درسم تمرکز کنم و استرس خیلی زیادی دارم
عزیزم حقیقت این هستش که دوران نوجوانی زمان مناسبی برای ازدواج نیست و اگر برای امر ازدواج در این سن عجله کنید ممکنه که خیلی زود پشیمون بشین ولی با این حال با توجه به نظر مساعد خانوادتون و همینطور میل خودتون به ازدواج با ایشون و موقعیت ایشون که از نظرتون با شما سنخیت دارند بهتر هست که کمی سنجیده تر عمل کنید. اول اینکه اجازه بدین ملاقات بعدی صورت بگیره و اگر که به نتایجقابل قبولی رسیدین حتما به صورت حضوری و به اتفاق به یک مشاور ازدواج مراجعه کنید. مشاور ضمن بررسی خصوصیات و ویژگی شخصیتی هر دوی شما و بررسی سنخیت شما با یکدیگر میتونه آمادگی شما و خواستگارتون از نظر روانی و عقلی برای ازدواج بسنجه و همینطور سن عقلیتون رو هم مورد بررسی قرار بده و بعد با ارائه راهنمایی ها و اطلاعات لازم به شما در تصمیم گیری مطمئن تر و بهتر کمک کنه.
روانشناس
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
من مراجعه به یک مشاوره رو پیشنهاد دادم و ایشون قبول کردن
ممنون از مشاوره خوبتون
سلام.من ۲۱ سالمه .۷ سال پیش پسری که از خودم دوسال بزرگتر بود بهم ابرازعلاقه کرد.البته من به رفتارش اهمیتی نمیدادم.بعدازچندماه شمارمو باهرسختی گیراورد و بهم پیام داد.حدود۴ ماه باهم درارتباط بودیم و عاشق هم بودیم.بعد از۴ ماه پدرمادرم خبردارشدن و گوشیمو گرفتن.پدرم بدترین حرفهارو بهش زد و من هم تاچندماه غیرازتنبیه های کلامی ، تنبیه بدنی سختی شدم وتبدیل شدم به یه ادم گوشه گیر.از دردم نمیتونستم به هیچکس بگم.تا یکسال و نیم بعد اون جدایی عشقم هرررررروز بعدازاینکه از مدرسه تعطیل میشدم میومد سرکوچمون وحتی خیلی اوقات صبح ها. اما من انقدر شکنجه شده بودم که دیگه نمیخاستم به چیزی فکرکنم و حتی نمیذاشتم صورتمم ببینه. یکسال و نیم بعدازجدایی ، دخترعموشون که از دوتامون بزرگتر بود رو واسطه میکنه که بامن حرف بزنه و یه نامه هم مینویسه.دخترعموشون چون مادرش جزء کادرمدرسه بود اومد مدرسمون و باهام حرف زد . من فقط تونستم گریه کنم و جواب رد بدم. ایشون هم شمارشو گذاشت برام . باوجود جواب ردی که دادم اما عشقم باز هم هرروز میومد توکوچمون.فکرامو کردم و بعدازیک ماه به دخترعموشون پیام دادم و اوکی دادم.
الان ۲/۵ ساله که با گوشی مستقیما درارتباطیم.روز به روز خاسته های جدید داشت. مثه همه جا چادرپوشیدن و نمیدونم سبک لباس پوشیدن ازاینجور خاسته ها.البته من توی اون ۴ ماه رابطه چندسال پیش چادری شده بودم ولی نه که همه جا بپوشم.
کلاس میخاستم برم میگفت راضی نیستم اونجا مرد هست بذار وقتی نامزد کردیم.
خلاصه که هرچی گفت گفتم چشم.درمقابل هم عشقم بخاطر من دور خیلی چیزا خط کشید ازجمله رفیق بازی
این محدودیت هارو الان یکساله که به مهمونی ومسافرت هم کشیده و هرجا میخام برم میگه نرو و دعوامون میشه.
یعنی جوریه ک خانوادم میگن بیا فلان جا و عشقم میگه نه و من این وسط با دوطرف بحثم میشه.یامثلا خانوادم میگن برو فلان کلاس و عشقم میگه فعلا نه و من بخاطرعشقم باخانوادم بحثم میشه
شدم مثه یه ادامس که بین خانوادم و عشقم هی کشیده میشه
ازطرفی هم متاسفانه دوساله که وقتی عصبانی میشیم حرمت میشکنیم ، البته حرمت مجازی! حضورا تاحالا هیچوقت حرمت نشکستیم.
عشقم الان ۷ ماهه که سرباز امریه است توشهر خودمون و قراره ک بعداز تموم شدن امریه بیاد باخانوادم حرف بزنه
دراینکه ماهمو دوست داریم شکی نیست.باوجود اینکه میدونیم واسه ازدواجمون مخالفت خواهد
الان من چندتا مشکل دارم. یکی افسردگی ای که از شکنجه های اون سالها برام مونده و هرررررروقت یادشون میوفتم زار میزنم و نتونستم که خانوادمو ببخشم . یکی این محدودیت زیادی که عشقم برام درست کرده. و مشکل بعدی همین بی حرمتی مجازی.
ممنون میشم اگر راهنماییم کنید…
سلام به شما
عزیزم دقت کن که این خیلی خوبه که به نظر شریک عاطفیتون احترام بزارید ولی در نظر داشته باشید که نباید روند رابطه شما طوری پیش بره که ایشون تصمیم گیرنده و تعیین کننده مسیر شما باشن و با محدودیت های ایجاد کردن مانع مسیر شما بشن و باعث ایجا اختلاف بین شما و خانوادتون بشن البته که جدا از اختلافاتی که این محدودیت ها بین شما و خانوادتون ایحاد می کنه نیاز هست که بیشتر مورد توجه قرار بگیرن و نباید شما به سادگی از کنار این سبک رفتاری بگذرین. به این دلیل که با وجود رسمی نشدن رابطتون ایشون خودشون رو در حال حاضر مالک شما می دونن و ممکنه بعد از ازدواج نیز ایشون شما رو بیش از پیش محدود کنن،از طرفی زمانی که ایشون توانایی درک این مسئله رو نداشته باشن که زمانی که شما رو محدود می کنن باعث ایحاد اختلاف بین شما و خانوادتون میشن یعنی اینکه بسیار خودمحور به مسائل نگاه می کنن و خواسته های خودشون رو مد نظر قرار میدن. عزیزم دقت کن که برای شروع زندگی مشترک فقط دوست داشتن مهم نیست بلکه نیاز هست که شما در اون رابطه عاطفی احساس آرامش و امنیت داشته باشن و با وجود چنین رفتارهایی کاملا قابل پیش بینی هستش که بی حرمتی و اختلافات شدیدی بین شما ایجاد بشه بنابراین بهتر هستش که با دقت بیشتری به انتخابتون فکر کنید و این مشکلات رو نادیده نگیرید.
با سلام و خسته نباشید ممنون از سایت بسیار خوبتون
من قبلا درگیر یه وباستگی خیلی شدید شده بودم به کسی ک ۶ سال ازم خودم بزگتر بود و فکر میکردم ک عاشق شدم ، که نهایت اخرشم هیچی به هیچی بود فقط وقتمو تلف کردم
اما الان یه نفر دیگه ک بازم ۶ سال ازم بزرگتره ، و از بچگی باهم بزرگ شدیم ، و تنها کسی بود ک میتونست من رو از اون دنیای چرت و پرت وابستگی نجات بده ، عاشق من شده و منم خیلی دوسش دارم ، خیلی ام عاشقشم ، ولی خیلی دوریم از هم ۵۰۰ کیلومتر فاصله داریم ، گاهی اوقات فقط با چت کردن و زنگ زدن اونم به تعداد خیلی محدود از حال هم باخبر میشیم
حالا من نمیدونم دچار تردید شدم؟نمیدونم اصلا چم شده ، اون شور و اشتیاقی که تو اون وابستگی الکیه بود ، احساس میکنم تو این عشق نیست نمیدونم چم شده ترخدا کمکم کنید
سلام به شما
معین جان شما چند سالتونه؟
ایا تابحال دختر خانومی رو که باهاش در ارتباط هستین رو از نزدیک ملاقات کردین؟
چه مدت هست که با ایشون در ارتباطید؟
رابطه شما با خانوادتون علی الخصوص مادرتون چطوره عزیزم؟
سلام …من ۲۳ سالمه و امسال یه خواستگاری داشتم که خواهراشون که جلسه اول اومدن گفتن مادرشون خانه داره و برادرشون قصد داره بره یه کشور دیگه اما چند هفته بعد که برادرش اومد به من گفت که قصد نداره بره و اینکه وقتی در مورد مادرش پرسیدم که چرا نیومده گفت که مرده و چشاش پر اشک شد بعد من علتشو که پرسیدم خیلی ناراحت شد و گفت بهتره درمورد خودمون صحبت کنیم و اینکه همه چی از ذهنش پاک شده ومن هم در طول صحبتامون دوبار بیشتر بهش نگاه نکردم و تمام مدت به پایین خیره شدم بعد که صحبتا مون تموم شد خیلی سریع رفتن و خواهرش فردا صبح همون روز زنگ زد و جواب منفی داد می خواستم بدونم مشکل از سوال من بوده و اینکه من باید چه برخوردی می کردم که مناسب می بوده؟
سلام به شما الهه جان
ببین عزیزم تا اینجای این خواستگاری به نظر می رسد که پنهان کاری وجود داشته است و نمی توان دلیل آن را دانست و بهتر بود شما در احترام بیان می کردید خواهر ایشان این صحبت ها را بیان کرده اند و این تضاد را درک نمی کنید در هر صورت به نظر می رسد که برای ایشان دلایل مهمی وجود داشته است که می خواستند این موضوع فعلا پنهان بماند در هرصورت در اینجا مقصری وجود ندارد هریک از شما در جایگاه خودتان و بسته به شرایطی که تجربه کرده اید یک واکنش نشان داده اید
به صورت کلی بهتر است برای شناخت بهتر خودتان نسب به فرد مقابل و تصمیم گیری بهتر در این زمان های آشنایی شما نیز مشارکت بیشتری داشته باشید تا هم بتوانید خودتان به شناخت بیشتر برسید و هم اینکه فرد مقابل با یک مسیر تعاملی دو طرفه فرصت شناخت داشته باشد .
در این مورد که دلیل این آقا چه بوده است نمی توانیم نظری بیان کنیم و شما نیز بهتر است از به دنبال این سوال بودن خوداری کنید چون در این مسیر حدس های شما چه به سمت خودتان باشد و چه ایشان مدرکی برایش وجود ندارد و ممکن است اشتباه باشد در کنار اینکه این شناخت تمام شده است و بهتر است از آن تجربه کسب کنید تا برای خواستگاری بعدی بتوانید اگر فکر می کنید بهتر بود مسیر دیگری را تجربه می کردید در آن مسیر اقدام کنید.
سلام من ۲۱ سالمه من ۱۲ سال پیش با یه پسری که دوست برادرم بود آشنا میشم و چون اون از من ۱۴ سال فاصله سنی داشت ما به مدت ۵ سال باهم حرف زدیم البته با اطلاع مادر من و مادر اون ولی بعد از ۵ سال مادرش از مادر من خواستگاری میکنه و مادر من قبول نمیکنه و من چون بیش از اندازه پسررو دوس داشتم دچار افسردگی شدید شدم بعد از چند ماه پسره برگشت و گفت من نامزد کردم خیلی ناراحت شدم انگار دنیا اوار شد رو سرم بخاطره همین سعی کردم فراموشش کنم ولی پسره دس از سرم برنداشت همش پیام همش زنگ اخرش منو خام خودش کرد و باعث شد من باهاش حرف بزنم و به من قول ازدواج داد ولی وقتی برادر و مادر من فهمیدن من باهاش حرف میزنم باهام برخورد بدی داشتن و خانمش اومد دم در خونمون و داد بیداد کرد جلو همسایه هامون و باعث ریختن ابروی من شده و الان خانواده من نسبت بهم هیچ اعتمادی ندارن و گوشیمو گرفتن ولی در واقعیت من وابستگی شدید به گوشیم دارم میشه بگین چیکار باید بکنم؟
سلام به شما
عزیزم احساسات شما قابل احترامه ولی در هر حال ایشون متاهل بودن و صحبت کردن و ارتباط شما با ایشون باعث ایجاد اختلال در روابط زناشوییون میشده. بنابراین کار شما و همچنین ایشون هیچ توجیه منطقی نداشته و میتونسته عواقب بدی مثل آگاه شدن همسر ایشون از روابط شما داشته باشه و نیاز هست که هر دوی شما به عنوان افراد بالغ مسئولیت و عواقب کارتون رو بپذیرید و به خانوادتون اجازه بدین که کمی از عصبانیت و حساسیتشون نسبت به شما کم بشه و بعد بتونن شمارو در روابطتون آزادتر بزارن و به مرور اعتمادشون به شما برگرده.
سلام
من چند وقت هست با اقایی که فامیل هستن به قصد آشنایی با چت در ارتباطم.من به ایشون یک بار جواب منفی دادم و ایشون دوباره اقدام کردن و پا پیش گذاشتن و خواستن دلیل جوابم رو بدونن که ما با هم صحبت کردیم و دلیلم این بود که ایشون به عنوان یک ادم مقید و مذهبی میشناختم و البته همه به ایشون رو همینطور میشناسن ولی من خودم اینطور نیستم نماز وروزه و …رو انجام نمیدم و اصلا برام اولویت ندارن و گفتم با شناختی که ازتون دارم مطمئن بودم شما با چنین چیزی کنار نمیاین و من جواب رد دادم (من خودم مشکلی با مذهبی بودن ایشون ندارم،چون در موارد دیگه ادم خوبی هستند) ایشون هم گفت حجابتون در همین حد باشه مشکلی نداره ولی حداقلیات دین یعنی نماز و روزه رو انجام بدید که من گفتم نه من بخاطر شما نماز و روزه رو انجان نمیدم و بالاخره ایشون هم ظاهرا قبول کردند و رفتند حالا بعد یک ماه و نیم اومدن و گفتن که اره مشاوره گرفتن و متوجه شدن که دینداری فقط به واجبات نیست و من هیچ مشکلی با وضعیت الانتون ندارم فقط شما مشکلی با انجام مسایل دینی من نداشته باشید من مشکلی ندارم ،یعنی در حد یک ماه ایشون از این رو به اون رو شدن من تعجب کردم و گفتم فکر تغییر منو نداشته باشید و ایشونم گفت نه من چنین فکری نمیکنم،حالا من موندم واقعا درست میگن یا نه ایا ادم متعصبین یا نه؟ و اینکه تو این چند وقت در چت هیچ حالتی از خودشون نشون نمیدن که من متوجهدبشم ایشون منو دوست دارن و خیلی سرد جواب میدن درصورتیکه من با اینکه هیچ حسی بهشون ندارم جوری جواب میدم که راحت باشن و هر سوالی دارن بپرسن ولی ایشون اینجوری نیستن و خیلی دیر به دیر جواب میدن نمیدونم براشون اینکه با نامحرم راحت باشن سخته یا نه یا کلا ادم احساساتی نیستن،اگه میشه راهنماییم کنیم چطور متوجه اخلاقای ایشون بشم و یا چ جوری ازش ون سوال بپرسم که متوجه احوالات درونشون بشم،پیشاپیش خیلی ممنونم
سلام به شما
عزیزم برای شناخت بیشتر ایشون نیاز هست که ارتباطتون رو فقط به پیام و تلفن محدود نکنید و سعی کنید باهاشون به صورت حضوری ملاقات های پی در پی داشته باشید. در واقع با دیدارهای حضوری هستش که شما به مرور می تونید به شناخت لازم از ایشون دست پیدا کنید.
در مورد اعتقاداتشون و تغییر افکارشون ممکنه همونطور که فرمودن با مشاور مشورت کرده باشن و بعد در مورد صحبت های مشاور فکر کرده باشن و به چنین نتایجی رسیده باشن ولی باید دید که این تغییر فکر مقطعی و تحت تاثیر جو هست یا اینکه واقعا ایشون به این باور قلبی رسیدن که میتونن تفاوت های شمارو بپذیرن. اگر که از نظر بقیه شرایط نظرتون نسبت به ایشون مساعد باشه اختلافات مذهبی در صورت نداشتن تعصب دیدگاه مشکلی بین شما ایجاد نخواهد کرد و البته این منوط به این هست که هردوی شما به نظرات هم احترام بزارین و افراد متعصبی نباشین که برای فهم این موضوع نیاز هست که هردوی شما به اتفاق به مشاور ازدواج مراجعه کنید تا ضمن بررسی دقیق شخصیت هردو و ارزیابی ویژگی های شخصی و دیدگاه های هر دو طرف به شما در این مسیر کمک بشه.
روانشناس
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
خیلی ممنون از پاسخگوییتون 💙چشم،وقت مشاوره گرفتیم.امیدوارم هر آنچه به صلاحمونه پیش بیاد.
سلام,من۲۰ سالمه ب مدته ۷ سالو نیمه ی نفرو دوست دارم فامیلیم,قبل کنکورش میگفت جریانو ب خانوادش میگه ولی الان ۱ سال پزشکی قبول شده و میگه نمیتونم الان مطرح کنم چون موج مخالفتا زیاد درسته من اینو درک میکنم سنمون واسه ازدواج زوده,ولی میترسم چون دوسش دارم میترسم از دستش بدم,ی اختلافاتیم هست که اگه بحثمون بشه جدیدا میذاره ی چند روز میره و بعد که میاد انگار نه انگار که اتفاقی افتاده اینجور برخورد میکنه و میاد بحثارو فراموش میکنه,ولی دلم میخواد بجای این کار باهم حرف بزنیمو حلش کنیم,ی دختر عمو هم داره تازه پزسکی قبول شده و دقیقا تو ی ماه با اختلاف ۷ روزه تولدشونه که من با وجودش اذیتم نمیدونم حس میکنم میخواد اونو ازم جدا کنه حتی فکر کردن ب اون دخترم ازارم میده و کل روزمو خراب میکنه نمیدونم این قضیه رو چطور ب کسی که دوسش دارم بگم که مثلا پیج اون طرفو دنبال نکن,چون واسه اروم کردن خودم همه کار کردم ی روز حالم خوب میشه ولی باز ی نشونه ای میبینم بهم میریزم,میشه راهنماییم کنید چیکار کنم
سلام به شما
نرگس عزیز بسیار از بیان این جمله متاسف هستم ولی افراد با گذر از دوره نوجوانی و پیدا کردن مسیر زندگیشان معمولا اهداف و نظراتشون تغییر پیدا می کنه و به مرور دید منطقی تری نسبت به امور پیدا می کنه. در واقع در دوران نوجوانی افراد بیشتر بر مبنای احساسات خود تصمیم می گیرن به همین دلیل ممکنه بعد از مدتی با تغییر دیدگاه در انتخابشون تجدید نظر کنن. به همین دلیل هست که تاکید بر این هست که افراد در دوران نوجوانی وارد روابط عاطفی نشن و یا برای ازدواج اقدام نکنن.
در هر حال نیاز هست که با ایشون جدی صحبت کنید و نظر حقیقیشون رو جویا بشید تا بتونید به آرامش خاطر برسید.
توجه کنید حتی اگر ایشون در حال حاضر از ازدواج با شما منصرف شده باشن بازهم آگاهی از آن بهتر از بودن در رابطه ای پر ابهام هست. بنابراین سعی کنید ترس رو از خودتون دور کنید و با ایشون صحبت کنید و شرایطی رو فراهم کنید که ایشون بدون ترس از قضاوت بتونن به راحتی در مورد احساسشون با شما صحبت کنن.
مم اروم سعی کردم مسئله رو بیان کنم ولی ب بحث رسید اخر و گفتن بدبختم کردیو … انگاری ارامش ندارن کنار من
دختر عموشونو یعنی ترجیح دادن ب من بخاطر حرف مردن کاش بتونم بیشتر باهاتون صحبت کنم و راهنماییم کنید😔
منظور ایشون از اینکه شما ایشون رو بدبخت کردین چیه؟ وقتی باهاشون صحبت کردین ایشون تمایل داشتن که رابطه شما تمام بشه؟
بله منطورشون این بود که من بدبختشون کردم,نه ایشون حرفی نزدن درمورد جدا شدن ولی من گفتم بهتره من نباشم که بخواد اذیت باشی و با وجود من بدبخت بشی ,اخر گفت من مغزم دیگه نمیکشه هر غلطی میخوای بکن من نمیدونم دیگه چ گوهی بخورم,که من جوابشونو ندادم دیگه
عزیزم دقت کن که این نوع رفتار معمولا نشان دهنده بهانه جویی برای تمام کردن رابطه هستش که البته با قطعیت نمی شه به صورت یکطرفه نظری داد و ممکنه که شما حساسیت های زیادی داشته باشید و این حساسیت فقط به خاطر دختر عموی ایشون باشه ولی عزیزم این رو در نظر بگیر که هر رابطه ای با اعضای فامیل به معنای رابطه عاطفی نیست، با این حال سعی کنید بیشتر رفتارهای ایشون رو بسنجید و اگر احساس می کنید که از شما فاصله می گیرن و مدام به هر بهانه ای با شما دعوا می کنن نسبت به این نشانه ها حساس باشید و سعی نکنید واقعیت رو کتمان کنید یا خودتون رو گول بزنید، کاملا قابل درک که جدایی شما از ایشون بسیار براتون دشوار باشه ولی واقعیت این هستش که در هر رابطه نیاز هست که احساس و احترام و توجه و تمایل به ارتباط دو طرفه باشه، در غیر اینصورت رابطه یک طرفه می تونه به شما آسیب زیادی وارد کنه. بنابراین سعی کنید با توجه به این موارد و سنجش تمام شرایط در مورد رابطتون تصمیم گیری کنید.
میشه باهاتون تلفنی صحبت کنم؟
عزیزم برای دریافت مشاوره تلفنی می تونید از طریق تماس با مرکز و دریافت وقت مشاوره تلفنی اقدام کنید.
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
واقعا ب یک راهنما نیاز دارم
منطورشون اینکه من بخاطر اینکه گفتم دوست ندارم باشه اون دختر بدبختش کردم,با اینکه من درخواستمو جوری بیان نکردم که باعث بحث بشه
دوس پسرم بعد یک سال و هفت ماه میخواد به مشاور مراجعه کند میترسم از دستش بدم همه چی به حرفای مشاور بستگی دارد
سلام وقتتون بخیر من با ی آقایی نزدیک به دوسال دوست هستیم و خانواده ها در جریانن تا ی جایی رابطمون عاشقانه بود تا تقریبا دوماه به مشکل برخوردیم گفت میخواد بره پیش مشاوره اگ مشاور بگ خوشبخت میشید ازدواج میکنیم اگر ن ازدواج نمیکنیم من میترسم ک ی وقت بهم نرسیم
سلام به شما
عزیزم سعی کنید نگرانی رو از خودتون دور کنید، نتیجه مشاوره هرچه که باشه قطعا به نفع هردوی شماست و البته که مشاور بعد از شنیدن صحبت های دوست پسر شما حتما با شماهم صحبت می کنه و اگر مشکلات بینتون قابل حل باشه به شما در حل مسالمت امیز مشکلاتتون کمک خواهد کرد. بنابراین به چنین شرایطی به عنوان یک فرصت مناسب برای شیوه درست تصمیم گیری و اصلاح مشکلات و چالش های رفتاریتون نگاه کنید و سعی کنید خودتون هم برای این کار تمایل و رغبت نشون بدین. اینطور دوست پسر شما احساس بهتری پیدا می کنه و این دید رو پیدا می کنه که شما هم تمایل به اصلاح و تغییر نوع رفتار و رابطتون دارید و از شیوه های مناسب استقبال می کنید.
سلام من ۲۰سالمه و با یک اقایی اشنا شدم که ۵سال بزرگ ترن و برای این جلو رفتم که برای ازدواج بسنجم طرف رو که بعد یک ماه پیشنهاد ازدواج دادن و من منصرف کردم از ازدواج زودهنگام ولی اطرافیانم همش میگن ممکنه دلسرد بشه و بره ،اول ها ارزش های مهم زندگیمو درک نمیکردن و وقتی باهاشون صحبت کردم واقعا پشتم بودن و همراهم بودن میترسم توی ازدواج اینجوری نباشن و تغییر کنن و همش می ترسم از ازدواج که نتونم از این مسئولیت بزرگ سربلند بیرون بیام و نیت عقب انداختن از ازدواج رسیدن به درک مسئولیت های ازدواج و کسب حدعقل درامد برای داشتن یک زندگی عادی که ارامش داشته باشه هست ولی همش اطرافیانم منو به شک میندازن و از سرد شدن طرف و من خودم به شخصه مخالف ازدواج در این سن هستم و همچنین دنبال بزرگ ترین حامیم مادرم هستم که بهم این باور و برسونه که تصمیمم بهترین تصمیمی هست که می تونستم بگیرم هست😊
سلام به شما مریم جان
نگرانی هایی که داری قابل احترام هست اما عزیزم در این مسیر هیچ فردی نمی تواند بجای شما تصمیم گیری کند و نیاز است که شما با ارزیابی شرایط روحی ، هدفی که از ازدواج دارید ، اولویت های زندگیت ، معیارهایی که برای ازدواج کردن و فرد مقابل داری در مورد ازدواج خود تصمیم گیری کنی در این مسیر خانواده می توانند در تحقیق و شناخت به شما کمک کنند اما آن کسی که تصمیم گیرند نهایی می باشد خود شما هستند در این مورد می تواند برای ارزیابی شرایط خود به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا بتوانیم با بررسی دقیق همه موارد در مورد شما در این مسیر به تصمیم گیری شما کمک کنیم.
در مورد این آقا اگر از شما خواستگاری کرده اند بهتر است که در زمان کوتاهی با بررسی شرایط ، تحقیق و مشاوره پیش از ازدواج باهم در مورد ازدواج تصمیم گیری کنید و از روابط طولانی مدت خوداری کنید چون روابط طولانی مدت کمکی به هیچ یک از شما نمی کند .
شما بیان می کنید که در اول ارزش های مهم زندگی شما را درک نمی کردند و این مورد از اهمیت برخودار می باشد و بهتر است که با شناخت بیشتر فرد مقابل و تحقیق و همچنین مشاوره پیش از ازدواچ برای ارزیابی سبک شخصیتی ، رفتاری ، فرهنگی ف خانوادکی ، اجتماعی و…. تصمیم گیری کنید زمانی که شناخت شما بیشتر باشد و بدانید این رابطه جهت شناخت می باشد و با حدود مشخصی پیش بروید می توانید با کمک خانواده و روانشناس تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
سلام من دختر ۱۹ساله هستم و حدود ۶ ماه هست که باکسی که دوستش دارم ارتباط دارم
ارتباطی هم که شروع کردیم با هدف شناخت بیشتر از همدیگر بود البته به درخواست اون و الان اون شخص خاستگارمه و خانوادمم تا حدودی قبوش کردن.تنها ترسی که دارم اینه که نکنه بعد از ازدواج این بخاطر این رابطه به مشکل بر بخوریم
ایا واقعا میتونه مشکل ساز باشه؟
سلام به شما
عزیزم در پروسه انتخاب و تصمیم گیری برای ازدواج مهمترین اصل این هستش که شما تمام جوانب رو در نظر بگیرید و سعی کنید ایشون رو به خوبی بشناسید در واقع این کار ریسک برخورد به مشکل رو در زندگی زناشویی پایین میاره ولی دقت داشته باشید که در هیچ زمینه ای اطمینان صد درصدی وجود نداره و ازدواج هم از این قاعده مستثنی نیست، در واقع افراد طی گذر زمان و تحت شرایط مختلف ممکنه دچار تغییرات مثبت یا منفی بشن ولی این به معنای این نیست که شما به طور کل نسبت به ازدواج کردن ترس داشته باشید بلکه به این معناست که شم تلاشتون رو برای شناخت فرد مورد نظرتون بکنید ولی این تصور رو نداشته باشید که در زندگی مشترک هیچگاه دچار مشکلات و ناکامی ها نشید، این تصور باعث میشه که با کوچترین ناکامی خیلی زود احساس شکست بکنید و ناامید بشید ولی با توجه به اینکه آینده قابل پیش بینی نیست نیاز هست که شما تمام احتمالات رو در نظر بگیرید. ضمن اینکه با توجه به دوره سنی که در آن قرار دارید یعنی دوره نوجوانی و با توجه به حساسیت های این دوره سعی کنید عجولانه تصمیم نگیرید و حتما به صورت حضوری به یک مشاور ازدواج مراجعه کنید.
روانشناس
۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام
من دختر ۲۰ ساله ای هستم ک حدودا ۶ ماه هست که با کسی که دوستش دارم در ارتباطم
ارتباطی هم که شروع کردیم با هدف شناخت بیشتر از هم بود و الان اون خاستگارمه و خانوادمم تا حدودی قبولش کردن .تنها ترسی که دارم اینه که نکنه بعد از ازدواج بخاطر ارتباطمون به مشکل بر بخوریم بنظرتون واقعا میتونه مشکل ساز بشه؟
سلام. رابطه جنسی دارید و یا فقط رابطه در حد شناخت هستش؟ بخش ترس بعد از ازدواج متوجه نمی شم. بیشتر توضیح بدهید….
سلام من حدودا یک ماهی بایه آقاوارد رابطه شدم وبعدازیک ماه ازدواج کردیم اولش خیلی عاشقم بود اماالان باهم بدرفتاری میکنه الان یکساله عقدیم من چ کارکنم از ی طرف دوسش دارم از ی طرف از کرده خودم پشیمونم من سن کمی دارم امااون ۱۰ سال ازم بزرگتره وواقعا منودرک نمیکنه حتی سر خانواده هاهم مادعوامیکنیم اصلاباهم اختلاف نظر نداریم
سلام به شما
زهرا جان شما و همسرتون چند سالتونه؟ بیشتر اختلافاتتون در مورد چه مسائلی هستش؟
می تونم یه مشاوره قبل ازداوج داسته باشم
سلام به شما
عزیزم میتونید سوالتون رو در همین قسمت مطرح کنید.
سلام
من یه دختر ۱۸ساله هستم ک سه سال و چند ماه هست ک با یه آقا پسری ک از خودم ۲سال بزرگ تر هست در ارتباط هستم اما هنوز به مرحله ازدواج نرسیدیم چون شرایط برامون مهیا نیست
تا الان رابطمون فراز و نشیب زیاد داشته اما سخت عاشق همیم و بخاطر هم تحمل کردیم و مسایل رو پشت سر گذاشتیم
رابطمون به قدری خوب بود ک زبان زد خیلیا بودیم
اما الان مدتی هست ک مشکل خوردیم و بیشترین دلیل مشکل از طرف کمه و اونم اینه ک من زیادی بهشون حساس هستم و خیلی راحت و زود ایشون رو قضاوت میکنم و متهم میکنم و وقتی برام توضیح میده متوجه میشوم ک اشتباه کردم و خیلی پشیمون میشم
از نظر روحی خیلی زیر فشار هستم و مدام فکر میکنم ک نکنه کیس مناسبی نباشم و کلا آدم ازدواج نباشم
مدام خودمو سرزنش میکنم و از این بابت شب و روز ندارم
ممنون میشم راهنماییم کنید
سلام به شما
فرشته جان چه مدت هست که نسبت به ایشون حساسیت پیدا کردین؟
آیا این حساسیت شما دلیل خاصی داره و رفتار خاصی از ایشون دیدید که باعث حساسیت شما شده باشه یا اینکه بی دلیل دچار چنین حساسیت هایی شدین؟
سلام عرض ادب خسته نباشید مهدی هستم ۳۰ ساله از شهریار تا الان با هیچ خانومی وارد رابطه نشدم مدت ۲ ماهه که خیلی احساس تنهایی میکنم یعنی سر نماز از خدا میخوام ک یه همدم خوب نصیبم کنه با خانواده ام موضوع رو مطرح کردم مادرم میگه پول نداری نمیتونم برم خواستگاری دختر مردم البته شغل دارم وبیمه دارم یه شکست مالی سنگین داشتم که زندگیم و داغون کرد حتی پیش مشاوره رفتم ک واسه تنهایی کمکم کنه که گفتن باید ازدواج کنی حتی جناب مشاور پیشنهاد دادن که با ی خانوم مطلقه که همه چی داره ازدواج کنم لطفا کمکم کنید خیلی دارم اذیت میشم ار نظر روحی البته تیپ و قیافه و هیکل خوبی دارم
سلام به شما
مهدی عزیز اگر که احساس تنهایی شما در همه حال و در همه ی شرایط با شما همراه است این احساس تنهایی حسی درونی است که ارتباطی با ازدواج کردن یا نکردن فرد نداره بلکه ناشی از کمبودهای درونی فرد هستش که اتفاقا اگر فرد قبل از رفع این احساس و فقط با این نیت ازدواج کنه در زندگی مشترک نیز احساس تنهایی اش شدت پیدا می کنه و باعث میشه که فرد در ارتباطات عاطفیش دچار مشکل بشه ولی اگر اخیرا دچار چنین احساسی شدین و احساس تنهایی شما به دلیل احساس نیازتون به تشکیل زندگی و شروع رابطه ی عاطفی است بله شما نیاز دارید که ازدواج کنید ولی برای ازدواج سعی کنید تمام جوانب رو بسنجید و سعی کنید طبق معیارهای شخصیتون همسرتون رو انتخاب کنید، ازدواج با فرد مطلقه ای که استقلال مالی داشته باشه می تونه در شرایط مالی نامساعدی که دارید راه حل هوشمندانه ای باشه ولی آیا تنها ملاک قرار دادن همچین مسئله ای برای انتخاب همسر کافیه؟ واقعیت این هستش که اگر فقط به این مسئله توجه کنید و اگر در انتخاب همسر فقط به استقلال مالی فرد توجه کنید ممکن هستش که ازدواج ناموفقی رو پیش رو داشته باشید بنابراین سعی کنید ملاک های مد نظرتون رو در نظر بگیرید و البته با وجود اینکه می فرمایین از نظر مالی در مضیقه هستین بهتر هستش که مدتی فکر کردن به ازدواج رو به تعویق بندازین تا بتونید از نظر شرایط مالی به آرامش برسید و بعد بتونید با آرامش خیال به ازدواج فکر کنید البته در این بین می تونید در جستجوی فرد مناسب هم باشید تا در زمان مناسب بتونید مقدمات ازدواجتون رو فراهم کنید.
سلام من هفت ماه که با یه دختری وارد یه رابطه شدم با هم دیگ خیلی تفاهم داریم خیلی چیزها مون شبیه به هم و هم دیگه رو هم خیلی دوست داریم وبیشتر اخلاقامون شبیه به هم خیلی به هم دیگ وفا داریم تعهد داریم و اینکه از هم دیگ دور هستیم ماهی یه دعفه هم دیگه رو میبینیم من مادرم خواهرم در جریان هستن ولی طرفم خانوادش درجریان نیستن ولی رابطمون خیلی جدی جدیدا به یه مشکلات کوچیک خوردیم که هر روز سر چیزای کوچیک جزئ دعوا میکنیم یا بحث میخواستم ببینم باید چیکار کنم نا گفته نماند که با هم دیگ هم یه صحبتهایی کردیم ولی هرسری یه مشکلی باز پیش اومده خیلی ممنون میشم کمکمون کنید
سلام به شما
حامد عزیز باید دید که اختلافات پیش آمده بین شما در چه زمینه هایی هست ولی معمولا زمانی که شناخت افراد از هم بیشتر میشه این اختلافات نیز ممکنه ایجاد بشن و طبیعی هست یعنی رابطه ی عاطفی سالم رابطه ای نیست که در اون اختلاف نظر و چالش نباشه بلکه نحوه ی حل این چالش هاس که اهمیت داره بنابراین سعی کنید در زمان اختلاف در مورد مشکلات پیش آمده ی بینتون صحبت کنید و حرف های همدیگر رو به خوبی گوش کنید تا به مرور بتونید چالش های پیش روتون رو حل کنید.
سلام من نه سال با شخصی در ارتباط بودیم حالا بعد از گذشت اینهمه سال به اصرار خانواده اش و علیرغم میل قلبی و باطنی خودش مجبورش کردن که با کس دیگه ای ازدواج کنه ایشون از من خواست که بهش فرصت بدم تا کارهایی رو انجام بده تا نظر خانواده اون خانم نسبت بهش تغییر کنه و همه چی به هم بخوره و بعد زندگی خودمون رو شروع کنیم حالا من توی یک بلاتکلیفی بزرگ گیر کردم که نمیدونم باید چیکار کنم ؟ لطفا بهم کمک کنید
سلام من چند ساله که با دونفر رابطه داشتم و الان پشیمونم و نمتونم تصمیم بگیرم با کدوم ازدواج کنم چیکار باید بکنم
سلام به شما دوست عزیز
در این مورد بهتر است که از روابطی به این شکل خوداری کنید چون هم می تواند برای خودتان درگیری های ذهنی زیادی را ایجاد کند و هم رابطه با فردی دیگری در یک زمان می تواند اعتماد فرد مقابلیتان را به شما کم کند بهتر است در این مسیر برای بررسی شرایط هردو خواستگارتان به روانشناس مراجعه حضوری یا تلفنی داشته باشید تا همه جوانب مورد بررسی قرار گیرد و در این مسیر بتوانیم به شما کمک کنیم تا تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
سلام من پسر خالمو خیلی دوست دارم اونم منو خیلی دوست داره و اومده خواستگاریم ولی همش میگه که باید قبل از ازدواج و عقد بستن بریم تست روانشناسی بدیم تا ببینیم به درد هم میخوریم یا نه من میترسم چون همش میگه اگه درصد تست کم باشه من منطقی ازدواج میکنم چون دلم نمیخواد تو توزندگیت اذیت شی نمیدنه که اینجوری بیشتر اذیت میشم لطفا کمکم کنین چکار کنم هر شب با استرس اینکه ازمون بد باشه خواب ندارم
سلام به شما
عزیزم مراجعه به مشاور پیش از ازدواج امری بسیار مهم در تصمیم گیری هستش و نیاز هست که افرادی که تصمیم به ازدواج با یکدیگر دارند حتما به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنن که این کار باعث میشه شما با آگاهی و شناخت و مهارت بیشتری با یکدیگر ازدواج کنید و این تصویری که از مشاور در ذهن شما شکل گرفته کاملا اشتباه است، مشاوران ازدواج با گرفتن تست های شخصیت میزان تفاوت ها و شباهت های شما رو بررسی می کنن و سپس سعی می کنن آگاهی های لازم رو در مورد تفاوت هاتون به شما بدن و این آموزش رو به شما بدن که با وجود تفاوت هاتون چطور باهم رفتار کنید، حتی اگر اختلاف فاحش و دردسر سازی وجود داشته باشه هیچگاه مشاور ازدواج به شما نمیگه که باهم ازدواج کنید یا نه بلکه فقط در مورد اون اختلاف فاحش به شما هشدار میده که وقتی شما در حال حاضر با یکیگر در ارتباط هستید و از بودن در کنار یکدیگر احساس رضایت می کنید احتمال کمی هست که اختلاف فاحشی با یکدیگر داشته باشید چون در صورت وجود اختلاف فاحش تابحال خودتون متوجه این موضوع شده بودین بنابراین عزیزم سعی کنید که استرس رو از خودت دور کنید و با ارامش خاطر برای مراجعه به مشاور مراجعه کنید و البته این رو هم در نظر بگیرید که پسرخاله ی شما حرف منطقی زدن و بهتر این هستش که هدفتون از ازدواج باهم خوشبختی باشه و شا باید تمام جوانب رو در نظر بگیرید تا بتونید ازدواج خوبی داشته باشید.
روانشناس
۰۲۱۲۲۳۵۴۲۸۲
منو نامزدم هیچ عمو نمیفهمیم مدام با هم دعوا داریم داریم خمدیگر تحمل میکنیم
سلام به شما
عزیزم شما و نامزدتون چند سالتونه؟
منظورتون از نامزد این هست که عقد کردین یا اینکه در دوران آشنایی هستید؟
اختلافاتتون بر سر چه مسائلی هست؟
عالییی بود عااالی
با سلام من متولد ۷۲ هستم و اقایی که باهاشون دوست بودم متولد ۶۴ اونطور که گفتن قصدشون جدی بوده ،ولی از اول دوستیمون مشکل سر بی توجهی اقا بوده و باعث میشد من مدام گلایه کنم و دعوا کنم، هر چقد تلاش کردم با اینکه حرفامو قبول میکردن ولی بازم به کار خودشون ادامه میدادن و بی توجهی بدتر میشد، من پیشنهاد دادم که بریم پیش مشاور ولی قبول نکردن، میگم بیا حضوری مشکل رو رفع کنیم نمیان، حتی میگم تو این چت جدی صحبت کنیم بازم مایل نیستن واقعا به نظزتون چکار باید بکنم؟
از طرفی نمیخوام از دستش بدم از طرفی هم مدام در حال گریه و غر زدن هستم
سلام من بایه اقایی قرار ازدواج گذاشتیم همه خانواده ایشونم درجریانن و خواستگاریم اومدن مشگل من اینه که ایشون خیلی قهر میکنن و جواب زنگ و پیامای منو نمیدن وخیلی ولخرجن پول که دارن یسره درحال خرج کردنن مثلا امروز بحثمون شد سر اینکه با دوستاش بریم بیرون من گفتم وقتی پول داری یسره درحال ریخت وپاشی ما بادوستاش میرفتیم بیرون هزینه ها میفتاد گردن ما به عنوان شیرینی خریدماشین منم دیدم اینقد هزینه داره برامون گفتم نمیام ایشونم گفت لیاقت نداری ببرمت بیرون و گذاشت رفت خیلی اذیت میشم وقتی قهرمیکنه من از قهرکردن متنفرم بهشم گفتم که چقد بدم میاد ولی تاثیری نداشته روش میگه لازمه دیگه موندم چیکارکنم
سلام به شما
عزیزم قهر کردن یک رفتار ناپخته و رشد نیافته اس و افراد زمانی که توانایی حل کردن مشکلات بین فردی خودشان را به صورت رشد یافته و صحیح نداشته باشن و نتونن در مورد مسائل و مشکلاتشون صحبت کنن از قهر برای مغلوب کردن فرد مقابلشون و رسید به خواسته هاشون استفاده می کنن. مهمترین کاری که نیاز است شما انجام بدین این هستش که با رفتارهاتون سبب تقویت رفتار ایشون نشید، یعنی زمان هایی که نظرتون رو که مخالف ایشون هست و بیان می کنید و ایشون قهر می کنن،در این شرایط تسلیم نشید، به این دلیل که در صورت قهر ایشون و تسلیم شدن شما، ایشون به این نتیجه می رسن که با قهر کردنشون میتونن به خواسته هاشون برسن. در واقع بهترین کار در برابر چنین افرادی این هست که متوجه بشن زمانی میتونن به خواسته هاشون برسن که بتونن در مورد مسائل صحبت کنن و قهر نکنن و در صورتی که قهر می کنن خواسته هاشون براورده نمیشه. ولی مهمتر از این رفتار این هستش که نیاز هست که حتما به یک مشاوره پیش از ازدواج مراجعه کنید تا ضمن بررسی دقیق شخصیت هر دوی شما علی الخصوص ایشون به شما در انتخاب و تصمیم گیری درست راهنمایی شوید. با توجه به اینکه رفتارهای اینچنینی در ایشون وجود داره بهتر هست که با احتیاط بیشتری تصمیم گیری کنید و دقت لازم رو به کار ببرید.
روانشناس
۰۲۱۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام من نه سال با شخصی در ارتباط بودیم حالا بعد از گذشت اینهمه سال به اصرار خانواده اش و علیرغم میل قلبی و باطنی خودش مجبورش کردن که با کس دیگه ای ازدواج کنه ایشون از من خواست که بهش فرصت بدم تا کارهایی رو انجام بده تا نظر خانواده اون خانم نسبت بهش تغییر کنه و همه چی به هم بخوره و بعد زندگی خودمون رو شروع کنیم حالا من توی یک بلاتکلیفی بزرگ گیر کردم که نمیدونم باید چیکار کنم ؟ لطفا بهم کمک کنید
سلام به شما
دوست عزیز هیچ تضمینی نیست که ایشون قطعا همچین کاری بکنن یا اینکه اگر واقعا قصد این کار رو هم داشته باشن هیج تضمینی وجود نداره که بعد از مدتی ارتباط با خانواده ی ایشون نظرشون تغییر پیدا نکنه بنابراین بهتر هستش که اکر ایشون با شخصی دیگه به منظور ازدواج در ارتباط هستن رابطتون رو با ایشون قطع کنید و یا اینکه اگر ایشون در ازدواج با شما مصمم هستن بهتر هستش که به جای طراحی نقشه های مختلف که مشخص نیست نتیجه ای هم بده صراحتا با خانوادشون صحبت کنن و مخالفتشون رو اعلام کنن.
سلام من دوساله ازدواج کردم شوهرم از همه لحاظ خوبه ولی تو رابطه ى جنسی مشکل داره و نصبت به من سرده اگر من از رابطه نخوام اونم نمیخواد
نمیدونم چه رفتاری نشون بدم باهاش
خیلی غصه میخورم
سلام به شما
حدیث جان شوهر شما از ابتدا این سردی رو در روابط جنسی نسبت به شما داشتن یا یکهو این اتفاق افتاد؟
آیا تابحال در این مورد با همسرتون به طور واضح صحبت کردین؟
جدا از کمیت رابطتون، کیفیت رابطتون چطور هست؟
سلام خسته نباشید
با اقایی حدود یکساله در ارتباطم.ایشون واقعا منو دوس داره و مدام تلاش میکنه که بیاد خاستگاری اما در یک ماهه اخیر اینجوری شدن.قبلش پر از تردید و شک بودن و الانم گهگاهی اینجور میشن.مشکل من اینجاس که فک کردم صداقت بخرج دادم و رفتم رابطه سه ساله قبلیمو با جزییات به ایشون تریف کردم.بشدت غیرتی و حساسه.دیونه شد یمدت و زد زیر همه چی ولی باز برگشت.اما الانم همش قسمم میده ک بگو اینکارو نکردین بگو اونکارو نکردین فلان.خیلی میترسم از آینده که بهم س کوفت بزنه.نظر شما چی هست
سلام به شما
عزیزم با توجه به حساسیت بالای ایشون و نشخوار فکری که در مورد رابطه قبلی شما دارن ترجیح این هستش که فعلا به مسئله ازدواج فکر نکنید یعنی نیاز هست که در ابتدا ایشون بتونن رابطه قبلی شما رو هضم کنن و بپذیرن و بعد به ازدواج با شما فکر کنن چون در صورت حل نشدن این مسئله ممکنه زمانی که ازدواج می کنید این افکار وسواسی شدت پیدا کنه و موجب سلب ارامش از شما و خود ایشون بشه. بهشون پیشنهاد کنید که به یک روانشناس شناخت درمانگر و یا مشاور ازدواج مراجعه کنن و متوجهشون کنید که نیاز هست این مسئله رو در ذهنشون حل کنن در غیر اینصورت ازدواج پر ریسکی رو خواهید داشت.
سلام خسته نباشین من مدتی هست با یکی از فامیلامون قرار ازدواج گذاشتیم.با همدیگ تصمیم گرفتیم مدتی باهمدیگ رفت و آمد داشته باشیم و بعدا برای ازدواج اقدام کنیم.ایشون توی واتساپ هر روز پیام میداد و کارهایی ک اون روز میخواست انجام بده برام میگفت.بعد از دو هفته ۲ روز درمیون پیام میداد و فقط حالم رو میپرسید و کم کم فاصله روزهایی ک پیام میداد زیاد شد.من هم ۳ ۴ باری پیام دادم بهشون. البته خودشون بهم گفتن ک به مدت دو ماه پروژه سنگین دارن.
با اینک توی واتساپ آنلاین میشن اما به من پیامی نمیدن.نمیدونم نظرشون عوض شده یا واقعا سرشون شلوغه.خیلی ناراحتم از این بابت لطفا کمکم کنین…
سلام به شما
عزیزم اینکه ایشون در حال حاضر چه نظری در مورد ازدواج با شما دارن قابل پیش بینی و قضاوت نیست و اگر خودشون عنوان کردن که درگیر کاری هستن بهتر هست مدتی صبر کنید و از پیشداوری کردن خودداری کنید ولی میتونید به جای منتظر ماندن در اینباره به طور واضح با ایشون صحبت کنید و دلیل رفتارشون رو جویا بشید.
باسلام خانمی هستم ۲۹ساله با پسری آشنا شدم ۳۲ازهمهنظر باهم تفاهم داریم ولی ازنظر مذهبی ایشون فوقالعده پایینددین هستند ومن اصلا اعتقادی به دین ندارم مسایل محرم و شهادت ها وامامت براش خیلی مهمه وازمن هم میخوادشبیه خودش باشم من بهش گفتم به اعتقادات من کارنداشته باشه ولی اون اول میگفت براش مهم نیست ولی الان که رابطمون جدی شده رفتارمذهبیش رو به رو میاره من واقعا موندم که بااین شخص میتونم ادامه زندگی بدم وبخاطر دوست داشتن ونکات مثبت دیگه این نکته رو درنظر نگیرم یا اینکه بعدها بامشکلات زیاد تری روبرو میشیم ممنون میشم جوابگو باشید با تشکر از لطف شما
سلام به شما
عزیزم تفاهم داشتن در مسائل اعتقادی و مذهبی مسئله ی بسیار مهمی هستش و بی تفاوت بودن نسبت به آن میتونه در زندگش مشترک باعث ایجاد مشکلات زیادی بشه مگر اینکه دو فردی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند افراد متعصبی نباشند و بتونن تفاوت های مذهبی رو به راحتی بپذیرن که حتی در اینصورت هم ریسک ازدواج بالا می رود ولی می توان با آموزش های مهارت های ارتباطی تا حدودی این مشکلات رو حل کرد. در این مورد به شما توصیه میشه که قبل از هر تصمیم قطعی در مورد ازدواج با یکدیگر به یک مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید تا ضمن بررسی های لازم در مورد میزان تعصبات و تاب آوری هر دوی شما به شما در تصمیم گیری در این مورد این موضوع کمک شود.
سلام من دختری ۲۰ساله هستم مدتیه ک با پسری آشنا شدم و ایشون خیلی ب مسائل جنسی توجه دارن و مورد نداشته ک باهاش صحبت کنم ولی از مسائل جنسی صحبت نکنه و این موضوع برام نگران کننده است و نمیدونم باید چ تصمیمی بگیرم
سلام به شما دوست عزیز
دقت کنید که توجه افراد در صحبت کردن به موضوعات خاصی می تواند نشان از درگیری های فکری آنها و توقعاتی که در رابطه دارند داشته باشد پس بهتر است در این مسیر در کنار احترامی که برای خودتان و این اقا قائل هستید هدف ایشان را از رابطه جویا شوید ، توقعاتشان را بپرسید و در کنار این موراد دقت کنید که اگر رابطه شما مجازی می باشد دقت کنید که این روابط تنها می تواند باعث ایجاد یک وابستگی بر مبنای یک شناخت ناقص شود که آسیب زا می باشد و همچنین اینکه اگر این آقا هدف خود را ازدواج بیان می کنند بهتر است برنامه ایشان را نیز جویا شوید چون ممکن است افراد برای نگهداشتن شما در رابطه و نیاز به پاسخ های جنسیشان هدف خود را ازدواج بیان کنند تا شما را راضی کنند و یا در رابطه نگهدارند.
سعی کنید که برای نگهداشتن یک فرد در رابطه به هر خواسته ای پاسخ ندهید و به ایشان بیان کنید که موضوعات جنسی برایتان در روابط در چه جایگاهی قرار دارد و همچنین به این موضوع توجه داشته باشید که با هیچ هدفی و هیچ دلیلی رابطه جنسی در روابط دوستی و شناخت حتی به هدف ازدواج مورد پذیرش نمی باشد و می تواند آسیب زا باشد پس بهتر است خط قرمزهای خود را در رابطه مشخص کنید .
سلام…منو نامزد ام یک سالی هستش ک باهم در ارتباط هستیم و از قبل هم همکلاسی بودیم.ما رابطه خیلی خوبی باهم داریم و خدارو شکر همیشه خوبیم باهم فقط متاسفانه بعضی وقت ها ایشون اصلا ب حرف من گوش نمیده و تره هم خورد نمیکنه و وقتی من بحث میکنم سریع طلبکار میشه و شروع میکنه ب غر زدن….من خیلی دوسش دارم و همیشه باهاش خوب برخورد میکنم و در حالیکه تو ی شهر نیستیم میرم پیشش و کادو میخرم و… ولی اون اینجور وقت ها حسااابی طلبکار میشه ک چرا دعوا میکنی و اینا.میترسم بعدا ب مشکل بر بخورم و نتونم ازش انتقاد کنم…..ب نظرتون چیکار باید بکنم؟؟
سلام به شما
عزیزم ابتدا باید دید که شما به چه علت هایی با همسرتون بحث می کنید و حتی اگر که دلیل قانع کننده ای هم برای این کار داشته باشیدریا، قطعا بحث کردن راه مناسبی نیست و نیاز هست که شما از بحث و تنش در رابطتون خودداری کنید و سعی کنید شیوه ی ارتباط درست و حل کردن مسائلتون رو به شیوه ی سازنده، به کار ببرید.
این نوع ارتباط به تمرین زیادی دارد ولی بسیار مهم است که شما آ« ها را بکار ببرید
به شما پیشنهاد میشه به یک زوج درمانگر برای بهبود روابطتون مراجعه کنید تا در این زمینه آموزش های لازم را دریافت کنید و کیفیت رابطه ی عاطفیتون ارتقاء پیدا کنه.
روانشناس
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام من دختری ۲۷ ساله هستم .خواستگاری دارم که ۳۳ ساله هستن. با ایشون دو جلسه صحبت داشتیم . تا جایی که ظاهر و حرف هاشون و خانواده و تحصیلاشون، نشون میده مشکل خاصی ندارن.(البته اگه تصمیم به ادامه دادن بگیریم برای شناخت بیشتر و اطمینان به مشاور هم مراجعه می کنیم .) فعلا مشکلی که هست اینه که ایشون به دلیل شیوع کرونا از کار تعدیل شدن و الان چندین ماهه که بیکار هستن. ضمن این که (در این سن)خونه و ماشین هم ندارند .( با توجه به اینکه در شهرستان ما اکثر آقایون همسن ایشون ، خونه و ماشین رو دارن، و اینکه دیگه هردومون اونقدر کم سن نیستیم که بگیم باگذشت زمان این مسائل حل میشه) . به نظرتون با نداشتن این سه اِلمان مهم ، من بازم با ایشون ادامه بدم ؟ آیا به کسی که متناسب با سنش پیشرفت نکرده میشه از نظر شخصیتی اطمینان کرد ؟ لطفا جواب بدین من در برزخ بدیم .
ممنون از پاسختون
سلام من دختری ۱۶ ساله هستم و پیشنهاد های خیلی خوب بابت ازدواج بهم میشه اما باتوجه به سنم خانواده و خودم راضی نیستیم وخانواده معتقدن بعداز ۱۸ سالگی به فکر ازدواج باشم اما من دلیلی برای اینکه ازدواج کنم رو نمیبینم معمولا برای هر کار هدفی باید داشته باشم تا انجامش بدم ولی هرچه قدر فکز میکنم دلیلی برای ازدواجم در سنین بالاترم نمیبینم
سلام به شما دوست عزیز
شما در سن نوجوانی قرار دارید و در این سن هنوز برای وارد شدن به ازدواج می تواند زود باشد چون شما هنوز به هویت کامل و شناخت لازم نسبت به خودتان و اجتماعات بزرگ تر نرسیده اید و بهتر است سعی کنید از وارد شدن به ازدواج بدون رسیدن به شرایط لازم سنی و رشدی خوداری کنید و در کنار آن اینکه بیان می کنید هدفی برای ازدواج ندارید در زمان فعلی به این معنا می باشد که می توانید در آینده نسبت به دیدگاهیتان در آن زمان و اهدافی که دارید تصمیم گیری کنید .
زمان مشخصی برای ازدواج وجود ندارد که شما بعد از ۱۸ سالگی مجبور باشید ازدواج کنید اما بهتر است ازدواج بعد از سنین نوجوانی صورت گیرد تا فرد با داشتن شناخت لازم نسبت به خودش ، معیارها ، و رسیدن به سن رشدی مناسب در این مسیر تصمیم گیری کند تا این انتخاب ثبات بیشتری داشته باشد .
بهتر است به خودتان فرصت بیشتری بدهید تا در آینده و در زمان رسیدن به شناخت و داشتن هدف برای ازدواج در این مورد تصمیم گیری کنید.
سلام من دختری ۲۷ ساله هستم خواستگاری دارم که ۳۳ ساله هستن. با ایشون دو جلسه صحبت داشتیم . تا جایی که در ظاهر و حرف هاشون نشون میدن از نظر رفتاری مشکل خاصی ندارن.(البته ابهاماتی وجود داره که اگه تصمیم به ادامه دادن بگیریم برای شناخت بیشتر و اطمینان به مشاور هم مراجعه می کنیم .) فعلا مشکلی که هست اینه که ایشون به دلیل شیوع کرونا از کار تعدیل شدن و الان چندین ماهه که بیکار هستن. ضمن این که (در این سن)خونه و ماشین هم ندارند .( با توجه به اینکه در شهرستان ما اکثر آقایون هم سن ایشون ، خونه و ماشین رو دارن) . آیا به کسی که متناسب با سنش پیشرفت نکرده میشه از نظر شخصیتی اطمینان کرد ؟ به نظرتان با نداشتن این سه اِلمان مهم ، من با ایشون ادامه بدم ؟ لطفا جواب بدین من در برزخ بدیم .
سلام به شما
عزیزم در ابتدا باید دید که معیارهای مالی شما برای ازدواج چی هستش و اینکه ایشون با وجود نداشتن خانه و ماشین ایا توانایی اداره کردن زندگی و پس انداز قابل قبولی دارن یا خیر. داشتن حداقل هایی از نظر اقتصادی برای شروع زندگی مشترک لازم و ضروری هستش و اگر ایشون در حال حاضر هیچ پشتوانه ی مالی ندارن میتونه این ازدواج برای شما سختی های زیادی داشته باشه. البته گاهی در زندگی فرد مشکلاتی پیش میاد که با وجود تلاش زیاد فرصت پس انداز کردن رو نداره ولی گاهی فردی با وجود داشتن فرصت ها متاسفانه با برنامگی و ی تلاش نکردن هیچ پس اندازی برای زندگی نداره. به هر حال درمورد این آقا نیاز هست که از پیشینشون بیشتر آگاه بشید و متوجه ی علت این مسئله بشید و در صورتی که احساس کردید که ایشون فرد مسئولیت پذیر و دغدغه مندی نیستند ادامه ی رابطه با ایشون کار صحیحی نیستش.
سلام من دختری ۱۹ ساله هستم.به تازگی پسرداییم که ۲۵ ساله هست به خواستگاری من اومده.قبل از اینک این مسائل مطرح بشه من از ایشون خوشم میومد اما خب تقریبا یک ماهی میشه که این مسئله به طور جدی بیان شده.الان ما با همدیگ در اراتباطیم و صبحت میکنیم ایشون روی کار کردن من خارج از منزل خیلی حساسه و میگ مخالفه.به نظرتون چیکار باید بکنم؟!من رشته تحصیلیمو دوس دارم و دلم میخواد کار کنم اما ایشون اجازه نمیده و از طرفی ایشون رو خیلی دوست دارم.توی دو راهی موندم
سلام به شما
عزیزم احساس شما قابل درکه و شما بین انتخاب دو موضوعی که براتون خواستنی هستن دچار تردید شدین و میشه گفت دچار تعارض گرایش – گرایش شدین که این نوع تعارض از سخت ترین تعارض های پیش روی انسان هست ولی شما به ناچار مجبور به تصمیم گیری در این مورد هستید. در این مورد نیاز هست که شما اولویت بندی کنید و اگر که احساس می کنید شرط ایشون برای کار نکردن شما میتونه اثرات بدی توی روحیتون بزاره بهتر هست که به ایشون پاسخ منفی بدین، در واقع نیاز هست که شما مزایا و معایب هر کدوم از انتخاب هاتون رو مشخص کنید و به نوعی به اون ها امتیاز بدین و در نهایت تصمیم گیری کنید. بهتر هست که تمام دلایل منطقیتون رو برای هر کدام روی کاغذ بنویسید تا در نهایت به یک نتیجه ی مطلوب و منطقی برسید.
به نظرتون براش چه دلیل منطقی بیارم که قبول کنه؟!
ایشون به من گفتن محیط کار براشون خیلی مهمه.و گفتن اگر بخوای میتونم توی شرکت پیش خودم استخدامت کنم.اما مشکل اینجاست که من رشته تحصیلیمون ژنتیک هست و ایشون عمران.
لطفا کمکم کنید نه میتونم ایشون رو نادیده بگیرم نه کارم رو
عزیزم در ابتدا در نظر داشته باشید که شما اگر به قصد راضی کردن ایشون بخواین از خواسته هاتون بگذرید ممکن است در آینده پشیمان شوید میتونید خواسته و هدفتون رو بیان کنید و ایشون رو متوجه این کنید که کار کردن در رشته ی خودتون جزء یکی از اهدافتون هست که اگر از اون بگذرید ممکن هست که دچار سرخوردگی بشید ولی به ایشون بگید که به خواسته و نظرات ایشون احترام میزارید و برای انتخاب محیط کاریتون حتما با ایشون مشورت می کنید و به نظراتشون اهمیت میدید.
در اینصورت میتونید با یکدیگر به توافق برسید به صورتی که هم ایشون در مورد امتخاب محیط کاری شما اطمینان حاصل می کنن و هم اینکه شما از خواسته ی خودتون نگذشتید. با این وجود اگر ایشون این مورد رو هم قبول نکردن بهتر هست که بیشتر فکر کنید و تصمیم گیری برای ازدواج رو نه فقط بر مبنای احساس بلکه بر مبنای اولویت هاتون قرار بدید.
سلام من در جلسه اول خواستگاری فقط مورد سوال قرار گرفتم و ایشان هم به سوال های خود پاسخ دادند و فکر میکنم با هم اشتراکات زیادی داریم ،با این حال ایشان درخواست صحبت برای جلسه دوم کردند ،من چون اختلافی نمی بینم نمیدونم چه سوالاتی را باید بپرسم چون فکر میکنم هیچ ابهامی در ذهنم نمانده است ،با این حال توصیه شما برای شناخت بیشتر شخصیت این آقا چیست؟
سلام به شما
عزیزم برای شناخت بیشتر شما نباید فقط به سوالهاتون اکتفا کنید بلکه نیاز هست که با یکدیگر قرار ملاقات های بیشتری داشته باشید و در دنیای واقعی سعی در مشاهده ی رفتارها و شناخت ویژگی های ایشون داشته داشته باشید.
ضمن اینکه بعد از دو یا سه جلسه ملاقات نیاز هست که برای بررسی دقیق ویژگی های شخصیتی و دریافت مشاوره های لازم به مشاور پیش از ازدواج نیز مراجعه کنید تا با اطمینان بیشتری بتونید در این مورد تصمیم گیری کنید.
روانشناس
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام من دختری هستم ۲۴ساله با پسری اشناشدم که ۲سال از خودم کوچیک تره ماهیچ مشکلی نداریم خداروشکر همو خیلی دوست داریم وبهم احترام میزاریم قصدمون ازدواجه ومادر این اقا گفتن بهتره برید مشاوره بخاطر فاصله سنی ای که دارید به نظرتون بریم بهتره یا اینکه ایا مشاور نوشته ای میده که ما مشکلی نداریم برای ازدواج تا این اقا نشون مادرشون بدن یاخیر
سلام به شما دوست عزیز
دیدگاه مادر ایشان درست می باشد و بهتر است این اختلاف سنی و موضوعات دیگر توسط روانشناس مورد بررسی دقیق قرار گیرد تا بتوانید رد این مسیر خودتان نیز تصمیم گیری با اطمینان بیشتری داشته باشید چون ممکن است بخاطر بعد عاطفی این روابط یک سری موضوعات مهم نادیده گرفته شود و شاید هم سن رشدی شماها باهم یکسان باشد و در این زمینه مشکلی وجود نداشته باشد اما بدون بررسی و انجام یک سری تست ها نمی توانیم در این مسیر نظری را بیان کنیم.
در مورد نامه نیز می توانید بعد از جلسه این درخواست را از روانشناس خود داشته باشید و یا در جلسات آخر مادر ایشان نیز با شما برای مشاوره هرماه شوند تا خود روانشناس با ایشان صحبت کنند.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۳۰۴
سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه
من حالم اصلا خوب نیست بایدبایکی حرف بزنم دارم دیونه میشم توروخدا کمکم کنید
سلام به شما
عزیزم مسئلتون رو عنوان کنید در اولین فرصت به کامنت شما پاسخ داده خواهد شد
سلام من ۵ماهه ک نامزد کردم البته ک تا زمان عقد هم محرمیت خوندن خانواده همسرم اولش من بهش حسی نداشتم اما اون خیلی پیگیر شد تا منم بهش علاقمند شدم حالا خیلی بهش وابسته شدم و اینک چند باری بهم گفت ک نیاز داره و ما باهم تا حد کمی رابطه برقرار کردیم اون موقع خیلی باهام خوب بود ولی الان توی رابطمون خیلی سرد شده و خیلی تلاشی برای دیدنم نمیکنه خیلی از مهمونی های فامیل من رو نمیاد بهانه میاره ازم دور شده قرار بود یک ماه دیگ عقد کنیم ولی الان همش میگ به امید خدا چه جوری دوباره نامزدم رو نزدیک کنم به خودم لطفا کمکم کنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام به شما
عزیزم شما و ایشون چند سالتونه؟ الان چه مدته که احساس می کنید ایشون نسبت به شما بی تفاوت شدن؟ آیا تابحال پیش امده که در مورد این احساستون و علت رفتارهای ایشون باهاشون مستقیم صحبت کنید؟ اگر پاسختون مثبته در هنگام صحبت کردن واکنش ایشون چی بوده؟ و اگر پاسختون منفیه علت صحبت نکردنتون با ایشون چی بوده؟
سلام من دختری هستم ۲۴ساله با پسری اشناشدم که ۲سال از خودم کوچیک تره ماهیچ مشکلی نداریم خداروشکر همو خیلی دوست داریم وبهم احترام میزاریم قصدمون ازدواجه ومادر این اقا گفتن بهتره برید مشاوره بخاطر فاصله سنی ای که دارید به نظرتون بریم بهتره یا اینکه ایا مشاور نوشته ای میده که ما مشکلی نداریم برای ازدواج تا این اقا نشون مادرشون بدن یاخیر
سلام به شما
عزیزم در مورد فاصله سنیتون مشاور پیش از ازدواج خیلی میتونه به شما کمک کنه به دلیل اینکه سن عقلی شما نیاز هست که بررسی بشه و همینطور نیاز هست که این مسئله بررسی بشه که آیا هردوی شما، علی الخصوص آقا پسر به بلوغ روانی رسیده اید یا خیر. اینکه نتیجه به اطلاع مادر این آقا برسه یا خیر بستگی به نظر مشاور داره معمولا به شما برگه ای داده نمیشه ولی در مورد اینکه هردوی شما چطور با مادرشون صحبت کنید راهنمایی می شید و اگر مشاور به این نتیجه برسه که شما از نظ سنی با یکدیگر مشکلی ندارید و باهم سنخیت دارید بنا به نظر مشاور امکان داره که یک جلسه ی مشاوره با حضور مادر ایشون برگزار بشه.
سلام
من پسری هستم ۲۶ ساله از محلات …حدود شیش هفت ساله با دختری اشنا شدم در مشهد …این دختر یک ازدواج ناموفق در زندگی داشته...من میدونم برای ازدواج مخالفت شدید خانواده مو میبینم…با وجود علاقه و عشق زیاد نمیخوام خانوادمو از دستم بدم از طرفیم نمیتونم بیخیال ازدواج با اون دختر بشن..اگه میشه راهنماییم کنید
سلام به شما
علیرضا جان آیا شما ملاقاتی هم در طی این مدت باهم داشتید و هر چندوقت یکبار همدیگر رو ملاقات می کنید؟ خودتون احساس می کنید شناخت کافی از ایشون برای ازدواج باهاشون رو دارید و اینکه خودتون فکر می کنید جواب و دلایل منطقی برای متقاعد کردن خانوادتون دارید؟
سلام من ۵ماه نامزد کردم البته ک تا زمان عقد هم محرمیت خوندن خانواده همسرم اولش من بهش حسی نداشتم اما اون خیلی پیگیر شد تا منم بهش علاقمند شدم حالا خیلی بهش وابسته شدم و اینک چند باری بهم گفت ک نیاز داره و ما باهم تا حد کمی رابطه برقرار کردیم اون موقع خیلی باهام خوب بود ولی الان توی رابطمون خیلی سرد شده و خیلی تلاشی برای دیدنم نمیکنه خیلی از مهمونی های فامیل من رو نمیاد بهانه میاره ازم دور شده قرار بود یک ماه دیگ عقد کنیم ولی الان همش میگ به امید خدا چه جوری دوباره نامزدم رو سمت خودم بکشم
سلام به شما سحرجان
در این مورد بهتر است قبل از وارد شدن به پروسه عقد این مشکلات را مورد بررسی قرار بدهید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید نیاز است که شما و نامزدتان برای مشاوره پیش از ازدواج اقدام کنید تا بتوانیم با صحبت و بررسی روند رابطه هردوی شما در این مسیر دلایل این سبک رفتاری و این برداشت ها مشخص شود و بتوانید قبل از عقد به بازسازی انها بپردازید .
بهتر است سعی کنید در زمان مناسبی در احترام و بدون به دنبال مقصر بودن در مورد این تغییرات رفتاری و یا شرکت نکردن در مهمانی و یا اگر سردی و موضوعی در رابطه جنسی وجود دارد باهم صحبت کنید و با درک دیدگاها و شرایط هردو فرد پیش بروید .
تا زمانی که ما دلایل تغییرات رفتاری ، افکار و احساسات شما و نامزدتان را ندانیم و همچنین سبک رفتاری هردوی شما مورد بررسی قرار نگیرد نمی توان در مورد سوال شما پاسخ دقیقی داد و بهتر است بجای اینکه شما ها فکر کنید چگونه یک دیگر را به سمت هم بکشید به این مسیر فکر کنید که می توانید با ایجاد یک رابطه دو طرف که در احترام می باشد و با داشتن احساسات و بیان آن یک مسیر رشدی را باهم طی کرد که برای هردوی شما سازندگی دارد .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۸۳
سلام من دختری ۱۸ ساله هستم ک یک سال و نیمه با پسری ۲۹ ساله دوستم ما واقعا ارتباط خوبی باهم داریم ایشون از نظر مالی خیلی خوب دستش توی جیب خودشه و از پس هزینش برمیاد و دامپزشک هستن خیلی اقای خوش اخلاقیه و خونواده خوبی دارن ایشون قزوین و من زاهدان هستم دو بار ملاقاتشون کردم ایشون هیچ مشکلی نداره به جز سنش خونوادم اصلا بخاطر سنش قبول نمیکنن ما باهم باشیم و میگن ک سنش بالاس اما من مشکلی باهاشون ندارم چون از نظر عقلی و اخلاقی خیلی باهم تفاهم داریم و توی همچی باهم راه میایم بنظرتون ادامه این رابطه اشتباهه؟
سلام به شما
عزیزم در نظر داشته باش که با توجه به اینکه شما از نظر مکانی فاصله ی زیادی با یکدیگر دارید، تفاوت های فرهنگیتون زیاده، یعنی علاوه بر تفاوت سنی زیاد فاصله ی فرهنگی و مکانیتون باهمدیگه زیاد هست و اینکه محوریت رابطه ی شما بر پایه ی روابط مجازی بوده ممکن هست که شناخت کافی حاصل نشده باشه و با توجه به اینکه شما در سن حساسی به سر می بری و در این سن تصمیم گیری ها بیشتر بر اساس احساسات و تحریف واقیعت است، ممکن هست که واقیعت های رابطتون رو در نظر نگیرید و متوجه اختلافاتتون نشید، بنابریان نیاز است که دقت بیشتری داشته باشید و اگر قصد ازدواج با یکدیگر را دارید در اولین قدم سعی کنید نگرانی خانوادتون رو درک کنید و اینکه ملاقات های حضوریتون رو بیشتر کنید و اینکه حتما به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید تا سن عقلی و سن تقویمی هردوی شما بررسی بشه و تفاوت های فرهنگی و خانوادگیتون هم مورد بررسی قرار بگیره. در این مورد میتونید برای اطمینان خاطر خانوادتون ازشون بخواین که به شما اجازه ی آشنایی بیشتر رو بدن و این اطمینان رو بهشون بدین که از طریق مشاوره پروسه ی شناختتون رو طی می کنید.
پسری هستم سی ساله پنج شش سال پیش شکست عاطفی سختی رو به خاطر یک دختر متحمل شدم و چند سال طول کشید تا به خودم بیام البته حالا می بینم زندگیمو تباه کردم ولی حالا که می خوام از نو شروع کنم و دنبال گزینه برای ازدواج هستم مثل گذشته نیست که کسی به دلم بشینه خواهش می کنم راهنمایی کنید
با سلام به شما دوست عزیز
روابط گذشته می تواند به عنوان یک تجربه برای شما باشد و نیاز است که روابط با هدف پیش بروند و در مدت زمان مشخصی این روابط باشند تا هردو طرف بدون وابستگی بتوانند برای زندگی مشترک تصمیم گیری کنند اگر روابط با وابستگی زیادی همراه باشد می تواند باعث شود که فرد درگیری ذهنی زیادی برایش ایجاد شود .
در زمان فعلی نیز بهتر است سعی کنید که معیارهای خودتان را بشناسید و سعی کنید که بر مبنای معیارهایتان در این مسیر تصمیم گیری داشته باشید و دقت کنید که برای ازدواج نیاز است که شناخت صورت بگیرد تا هردو فرد فرصت تصمیم گیری داشته باشند .
سلام وقت بخیر
دختر ۲۲ ساله ای هستم که یک سال و نیمه با یکی از همکلاسی هام آشناشدم و ایشون ۲۳ سال دارن،با خانواده به خواستگاری اومدن،خانواده پسر با ازدواج ما موافقن ولی خانواده من مخالف
خانواده من میگن سن پسر کمه،کار درست حسابی نداره(کارش معامله ماشین هست)سربازی نرفته(دنبال کار های معافیش هست که جوابش به زودی میاد)خونه مستقل نداره(طبقه بالای خونه پدرش رو براش ساختن)و تک پسره
ما خیلی رابطه خوبی باهم داریم و همو دوست داریم و بهم تعهد داریم
حالا خانواده من اصرار دارن که من به مشاور مراجعه کنم تا مشاور بتونه من رو قانع کنه ک این اقا بدردم نمیخوره
ولی من میخوام مشاور خانوادم رو راضی به این ازدواج کنه
چون من اگ با این آفا ازدواج نکنم نمیتونم هیچ وقت کسی دیگه رو به جای اون بزارم و با کسی دیگه وارد رابطه بشم
ممنون میشم بهم بگید چیکار کنم و به مشاور چی بگم که خانوادم رو راضی کنه؟
سلام به شما فاطمه جان
احساسات شما بهم قابل احترام می باشد اما دقت کنید که برای مشاوره پیش از ازدواج نیاز به حضور شما و هم آن آقا باهم می باشد تا بتوانیم با بررسی نظری را عنوان کنیم . اما دقت کنید که در این مسیر بهتر است سعی کنید دلیل نگرانی های خانواده را نیز درک کنید چون نرفتن به سربازی و تنها به امید معاف شدن و یا نداشتن کار ثابت و مشخص می تواند با مشکلات اقتصادی و اجتماعی و.. برای زندگی شما همراه باشد اما بهتر است در این مسیر سعی کنید در کنار احترام به احساسات خودتان با این آقا برای مشاوره پیش از ازدواج اقدام کنید تا بتوانیم در این مورد نظری را بیان کنیم و بعد شما با انتقال به خانوادیتان و یا دعوت در یکی از این جلسات می توانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
سلام ی دختر ۲۰ ساله هستم ک دوساله با یه پسر ۲۲ ساله ارتباط دارم و اول رابطه بهم درخاست رابطه داد و چن وقته ک رابطه داریم و وضعیت مالی خوبی نداره و پدرش معتاد هست من واقعن سردرگمم که این اقا برای ازدواج با من مناسب هست یا خیر
سلام به شما
عزیزم در تصمیم گیری برای ازدواج توجه کردن به شرایط خانوادگی فرد بسیار مهم است، هرچند به صورت قطعی نمی شه اینطور قضاوت کرد که اگر خانواده ی فرد مشکلی دارن حتما فرزندشان نیز دچار مشکلاتی است ولی این مسئله نیاز به توجه ویژه دارد و نمی توان آن را نادیده گرفت و نیاز هست که برای تصمیم گیری در مورد ازدواج با چنین شخصی حساسیت بیشتری نشون داد.
ولی در حال حاضر مسئله ی حائز اهمیت در مورد شما این هستش که ایشون از نظر مالی شرایط مناسبی ندارن، ضمن اینکه از نظر سن هم در زمان مناسبی برای ازدواج نیستن، همچنین شما با آگاهی از تمام این موارد با ایشون رابطه دارین و این می تونه برای شما آسیب های زیادی رو به همراه داشته باشه از جمله اینکه این روابط جدا از آسیب هایی که ممکنه به شما از نظر جسمی وارد کنه می تونه شما وابستگی شما رو به ایشون چندین برابر کنه و شما نتونید تصمیم گیری درستی در مورد ایشون داشته باشید و از واقیعت های رابطتون چشم پوشی کنید. در مورد اینکه فردی مناسب ازدواج هست یا خیر عوامل متعددی تاثیر گذار هستند و با توجه به تمام آن عوامل می توان در مورد این موضوع اظهار نظر کرد ولی به طور کلی به شما توصیه می شود در رابطتون بیشتر مراقب باشین و از انجام رفتارهای پرخطر خودداری کنید.
سلام..محدثه هستم ۲۸ساله ک دو سال پیش با پسری ک همون روز اول ک پیشنهادارتباط داد گفت قصد ازدواج با منو داره اما چون شرایط مالی خوبی نداشت بهم گفت ک مدتی صبر کنم تا بتونه بیاد جلو داخل این مدت ارتباط خوبی داشتم و اینکه به یقین رسیده بودم ک منو واقعا دوست داره ولی شرایط مالی خوبی نداشت کسی هم از خانوادش نبود ک حمایتش کنه منم چون دوسش دارم بهش گفتم ک خانواده سختگیری ندارم و کامل درکت میکنم هیچ توقع ای از طلا یا جشن ازت ندارم اما باز خودش راضی نمیشد میگفت ک نه تا اینکه ی روز در اومد گفت ک من لیاقت خوشبخت کردن تو رو ندارم من خیلی گرفتارم حالا ک فکرشو میکنم میبینم نمی تونم ازدواج کنم تو هم برو دنبال زندگیت یک سال از این اتفاق میگذره اما من نتونستم فراموشش کنم هر چه تماس میگیرم هر صد بار یک بار جواب میده میگه اگه میخوای بعنوان دوستی ادامه بدیم چون نمی تونم با ای درامد کمی ک دارم ازدواج کنم کسی رو بدبخت کنم…تو این چند سال که من درگیر دوست داشتن این پسرم ی خواستگار هم دارم ک از لحاظ موقعیت و خانواده و اخلاق همه خانواده قبولش دارن اما خودم هر کاری میکنم ک به سمتش کشیده شم و بهش علاقه پیدا کنم نمی تونم در صورتی ک میدونم اگه باهاش ازدواج کنم میتونه خوشبختم کنه..چیکار کنم ک به بهش علاقه پیدا کنم من آدمیم ک ظاهر پسندم این خواستگاری که دارم فک میکنم بخاطر ظاهرش باشه ک به دلم نمیشینه…لطفا راهنماییم کنید خیلی سر در گمم
سلام به شما محدثه جان
احساسات شما قابل احترام می باشد اما دقت کنید دو سال زمان زیادی می باشد و فرد مقابل شما اگر تصمیم به ازدواج داشتند و یا شرایط ازدواج را داشاند در این مسیر اقداممی کردند ایشان با صراحت به شما بیان کرده اند که شرایط ازدواج را ندارند و ادامه دادن این رابطه بخاطر وابستگی و یا خیالپردازی های که شما برای ازدواج با ایشان داشته اید کمکی به شما نمی کند و تنها می تواند زمان بیشتری شما را در یک رابطه ناقص نگهدارد .
در این مسیر بهتر است در اول تکلیف رابطه با این اقا را مشخص کنید و در کنار احترامی که برای احساسات خود قائل هستید در مورد این رابطه تصمیم گیری کنید و در صورت تصمیم به جدایی بهتر است هیچ ارتباطی وجود نداشته باشد و به خودتان فرصت بدهید تا بتوانید به مرحله پذیرش وارد شوید .
در کنار این موضوع در مورد خواستگارتان اگر تصمیم به اتمام رابطه اول گرفتید و فکرمی کنید این آقا شرایط و معیارهای اولیه شما را دارند و ظاهرشان برای شما قابل پذیرش می باشد بهتر است برای آشنایی بیشتر اقدام کنید و بعد تصمیم گیری داشته باشید.
سلام من یه دختر ۱۷ساله هستم چهارسال هس که یه پسری که ۲۴سالشه بهم میگه خیلی میخوامت عاشقتم و اصلا هم از رو هوس و اینا نیست خیلی هم خانواده ی خوبی داره حتی موضوع رو به خانوادش هم گفته حتی مامانش از مادربزرگ من خواستگاری کرده که اونم گفته که من سنم پایینه وضعیت مالیش هم خوبه ولی تحصیلاتش دیپلم هس بیش از اندازه اصرار داره و میگه که تو باید مال من باشی مامان من هم میگه که لیاقت تو بیشتر از ایناس بسپار به زمان نمیدونم چیکار کنم که به خوبی و خوشی تموم شه
سلام به شما
عزیزم در نظر داشته باش که سن شما برای ازدواج کم است و ممکن هست در این شرایط تصمیم های هیجانی و احساسی بگیری و در آینده ممکن است ملاک های مورد نظر شما برای ازدواج و همسر آیندتون تغییر کنه. بنابراین بهتر هست به خودتون فرصت بدین و تصمیم گیری در این مورد رو به زمان مناسب دیگری موکول کنید و بهتر هست که به این آقا اعلام کنید که فعلا زمان مناسبی برای این کار نیست و در حال حاضر در مورد ایشون نمی تونید نظر قطعی بدین.
دختری ۲۴ ساله ودانسجوی دندانپزشکی با پسری که رشته مهندسی امور دام وطیور ۲۶ ساله آشنا شدم به خواستگادبم اومده و تو مرغداری باباش کار میکنه سربازی نرفته از نظر اعتقادی و فرهنگی خانواده ها مثل همیم میگه غیرتی هست ۲ سال از درسم برای دکترای عمومی مونده ته دلم ی کم به زمان نیاز دارم نمیدونم چیکار کنم ضمناً پدرم هم میگه باید سربازی رو بره و ۱۰۰ درصد راضی نیست لطفاً راهنمایی کنید
سلام یک خواستگار دارم که کارمند فرودگاه خونه باباش رو دوقسمت کردن یک طرفش درحال حاضر میخوان برای پسرشون پراید داره صورتش رو دوست نداشتم من دلم میخواد خونه ویلایی داشته باشم که تقریبا همونه اما من خودم دویست وشش دارم اون پراید هم نداره ووضع مالیشون با ما خیلی تفاوت داره هم خواهر نداره اما یه دختر دایی داره که مامانش میگفت برام مثل دخترمه حتی امشب که خواستگاری بود باباش نیومد اما اون اومد و خیلی حرف میزد احساس میکنم رگه های دخالت داره بعدش هم اون پسر حقوقش دو سه تومن ولی حقوق حال حاضر من بیشتر دودلم برای دیدنش برای صحبت وشب دوم خواستگاری چه کنم
سلام وقت بخیردختری هستم ۲۶ ساله بایه آقایی آشناشدم که دوسال ازخودم بزرگترهستن ایشون روانشناس هستن خواستم اگرمیشه راجب مزایاومعایب این شغل برام یک نفرتوضیحی بده من وایشون حدودیکسالی میشه که همدیگه رودوست داریم وتنهارابطه آشنایی منوایشون روفقط خانوادشون درجریان هستن وخانواده من خبرندارن هنوزمن واین آقاتوی یک مکان مذهبی آشناشدیم وقصدمون هم ازدواج هست طی شرایطی که پیش آمدنشدکه خانواده هاباهم آشنابشن واین مشکل بیشترازسمت من بودکه یک مقدارمشکل مالی توخانوادم بودویه بلاتکلیفی توخانواده من وجودداشت که من این مشکل وبلاتکلیفی روباایشون درمیان گزاشتم وازشون فرصت خواستم که یک مدت صبرکنن وبعدباخانواده من صحبت کنن تواین مدت ایشون هم قبول کردن تواین مدتی که من ازایشون فرصت خواسته بودم ایشون ازمن خواسته هایی داشتن که بیشترمنوببینن وبامن آشنابشن البته یک مدت من خواسته ایشون روردمیکردم چون یک مقدارمیترسیدم واطمینانی اول نداشتم که بعدهاچه اتفاقی رخ میده یک مدت باهم بیرون میرفتیم کافی شاپ وپارک و…ومن روزبه روزازایشون خوشم میومدتااین که یکبارمنو بوسیدومن ترسیدم وهمش فکرمیکردم منوازروی حوس بوسیده ولی خودش این اطمینان روبه من دادکه این ازروی علاقش بوده ونه چیزه دیگه چون اون خودش اعتقادداشت که خودش هم خواهرداره وباآبروی من بازی نمیکنه وقصدبوسیدنش هم فقط ازروی علاقه هست یه مدت که گذشت این بوسیدن های ایشون پیشرفت کردتبدیل شدبه لمس کردن بدنم هربارهم توجیحش این بودکه ازروی علاقه ودوست داشتن این کاررومیکنه منم ازاین کارهاش خیلی میترسیدم سعی میکردم بیشتربهانه بیارم براش تاکمترمنولمس کنه نمیتونستمم ازش جدابشم اون موقع پای عشق وعلاقه خودمم درمیان بودکه بهش علاقه مند شده بودم تااین که یک روزکه برای گردش باهم رفته بودیم ایشون منوباخودش به جایی بردکه خیلی خلوت بودوگهگداری نگهبان به اونجاسرمیزدوانجاشروع کردبه کارهای خودش ادامه دادن که ازنظرخودش ازروی عشق وعلاقه هست بعدازمدتی من احساس ترسموبراش بیان کردم که منوبه اونجامیبری من میترسم والتماسش کردم که منوبه اونجانبره ولی ایشون مخالفت کردنوگفتن که من تورواونجامیبرموتوهم ازهیچی نترس من خودم پشتت هستم ونمیزارم هیچ اتفاقی بیوفته باراخرکه باهم بیرون رفتیم بازهمان کارخودش روکردولی بازم به منن میگفت که ازروی عشق وعلاقش هست ولی هیچوقت به این فکرنمیکردکه منم ازاین کارش عزیت میشم همیشه هم ازخدامیخواستم که چی میشه یه مدت منولمس نکنه تابعدازازدواج ولی نمیدونم شایدخدابه حرفم گوش کرده بود که روزآخرکه باهم بودیم دوباره منوبه همانجابردولی اون بارنتونست کاری کنه چون نگهبان سررسیدوبرای این که من به دست اون نگهبان نیوفتم خودش منوفراری داد یه چنددقیقه ای من برای خودم توخیابان چرخ میزدم که به من زنگ زدکه کجاهستم که بیاددنبالم منوبرسونه خانه اون روزبعدازدعوایی که کرده بودمنوسریع رساندخانه من هم انقدرترسیده بودم که تایک ماه کلاازخانه بیرون نمیرفتم وحتی جواب تلفن هاشم نمیدادم یجورایی ازکاراش هم دلخوربودم وهم میترسیدم پاموتوکوچه وخیابان بزارم تااین که یک روزبه من پیام دادکه باخانوادش سرمن وقهرکردن من بحثش شده وازخانه قهرکرده منم چون دلم نمی خواست مشکلی ازطرف من برای جدایی اون ازخانوادباشه جواب پیامش رودادم وعلت این که پاسخگوی تلفن هاشم نبودبهش گفتم که من احساس گناه میکنم ازلمس شدن وازاون شب به بعدهیچ خواب وخوراکی نداشتم ولی دلایل من برای اون هیچ فایده ای نداشت وجوابش هم این بودکه هرکاری کردم ازروی عشقوعلاقم کردم واین که خیلی ازدخترپسرهاتواین جامعه ماتواین پارک هاازاین کارهاانجام میدن واین که شماسطح تفکراتت قدیمیه سعی کن بروزش کنی ودوباره این که یه قراری بزاریم دوباره باهم بریم بیرون ودیگه قول میده دیگه این عشق وعلاقه روبرای بعدازازدواج بزاره اونطوری که من دوست داشتم باشه ولی این مدت اصلاهرکاری کردیم نشدباهم بیرون بریم تواون مدتی هم که من باهاشون قهربودم مشکل خانواده من حل شدوایشونم ازاین موضوع باخبرشدن وبه خانوادشون اعلام کردن ولی باوجوداین بیماری کروناکه بوجودآمده این مدت حتی نتونستیم باهم بیرون بریم چون نه ازسمت من مقدوربودنه ازسمت ایشون این مدت هم من وایشون ازطریق فزای مجازی وتلفن درارتباط بودیم ومنتظریم این بیماری تمام بشه وتکلیف هردوی مامشخص بشه تواین مدت منوایشون بیشترباهم دردودل میکردیمومن بیشترحرف های دلموبراش میزدم تااین که یک روزبه من گفت که من خاله زنک هستم واینجورحرف های من خوشش نمیادویه دوروزحتی جواب تلفن های منونمیدادچنباربراش پیام دادم وازش عضرخواهی کردم تادوباره جواب من رودادومن به ایشون گفتم که من دیگه غلط بکنم که حرف های خاله زنک برای شمابزنم که به من گفت که روی من خیلی حساس هست ومن حق ندارم به خودم بدوبیراه بگم یه مدت گزشت ومن اعصابم خوردبودسراین شرایط ومن سعی کردم کمترپیامی بدم وبحثی پیش نیادکه بی احترامی صورت بگیره تواین مدت غرغرکردناش شروع شدکه چرانمیتونه منوببینه وهمش تقصیرمنه من خودموازاون دریق میکنم دوباره به مدت یک هفته ای من هرچی پیام میدادم زنگ میزدمجوابمونمیدادتابعدازیک هفته جوابمودادوبهم گفت که چون توخاله زنک هستی وخودتوازمن دریق میکنی وافکارت قدیمی هست من تنبیهت کردمجوابتونمی دادم منم یخورده دلخوربودم ازرفتارش بجای این که به ایشون بگم به خودم گفتم وایشون منوبلاک کردن به عنوان تنبیه چون به خودم احانت کردم وازقرارمعلوم هم این مدت قراره برای من خاستگاربیادولی این موضوع روبه ایشون گفتم که درجواب به من گفتن لطفاردشون کنیدومن تکلیف خاستگاری روروشن میکنم
الان هم جواب من روهم نمیدن شخصی که این همه دلتنگ من میشدونگران بودکه روزی بهش پیام نمیدادم ویاجواب نمیدادم ویه دلخوری که دارم این هست که من این مدت حالم خوب نبودواحتیاج به کمک داشتم وهرچی به ایشون زنگ زدم جواب من روهم ندادن تواوج بیماری واین برای من یخورده شک برانگیز شده که قبلاکه مریض میشدم ۱۰۰باربهم زنگ میزدیاپیام میدادبرای جویاشدن حالم الانم واقعانمیدونم چکارکنم چون واقعادوسش دارم وحتی نمیدونم چه تصمیمی بگیرم که درست باشه وچه رفتاری بکنم
سلام به شما
ایشون چند سالشونه؟ خودشون الان در رشته ی روانشناسی مشغول بکار هستن؟ زمانی که شما به ایشون گفتین خواستگار دارید ایشون برای چه مدتی از شما مهلت خواستن؟ دلیل ایشون برای اینکه در حال حاضر جواب شما رو نمیدن چی هست؟
سلام دختر ۱۹ ساله هستم دانشجو تربیت بدنی فرهنگیان شاغل و درآمد دارم و خانواده متوسط با پسری ۱۹ ساله سال کنکور آشنا شدم و ۱سال و ۷ ماه که در ارتباطیم از ابتدا که آشنا شدیم قرار شد که رابطه پایدار باشه و خیلی دیدار داشتیم و بیرون و کافه رفتیم اخلاقیات مجموع اوایل برام خیلی جذاب و خوب بود ولی مدتی که حس میکنم خیلی عوض شده و خیلی چیزارو که حساسم نا دیده میگیره اما از دوست داشتنش شک ندارم شرایط مالی و خانوادگی خوبی هم داره اما عقاید متفاوت زیاد هست مشترک هم زیاد چکار میتونیم بکنیم چون جدایی برای هر دومون سخته و از طرفی نمیخوام انتخاب اشتباه داشته باشم چون موارد زیادی هم برا ازدواج پا پیش گذاشتن خیلی سر در گم هستم
سلام به شما مینا جان
احساسات شما قابل احترام می باشد اما بهتر است دقت کنید که شما از سن نوجوانی و در اوج احساسات و گرایش به جنس مخالف وارد این ارتباط شده اید و در این مسیر وابستگی هردوی شما یک فرایند طبیعی می باشد اما بهتر است سعی کنید که در کنار احترامی که برای احساسات خودتان و ایشان قائل هستید سعی کنید بر اساس معیارها و شناختی که دارید تصمیم گیری کنید .
در این سن عموما روابط به امید آینده پیش می رود و فرد بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی مخصوصا سربازی ، شرایط اقتصادی و شرایط سنی و رشدی در این مسیر پیش می رود و با هم قرار ازدواج می گذارند .
در این مسیر برای اینکه بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید نیاز است که معیارهایتان برای انتخاب این فرد را بررسی کنید در کنار اینکه تفاوت هایتان نیز بررسی شود تا بدانید این تفاوت ها چه میزان تاثیر گذار بر زندگی مشترک می باشد و همچنین اینکه برنامه این اقا برای آینده چیست و شما می توانید سالها به یک رابطه بدون رسمیت ادامه بدهید .
در این مسیر باهم صحبت کنید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید در کنار اینکه برای اینکه ما بتوانیم نظری بیان کنیم نیاز است که در مشاوره پیش از ازدواج شرایط /ف بعد شخصیتی ، تفاوت هایی که بیان می کنید و سن رشدی مورد بررسی قرار گیرد تا بتوانیم نظری را بیان کنیم.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۶۲
سلام دختری هستم ۲۰ ساله و دارم برای کنکور میخونم با پسری اشنا شدم که ۲۷ سال سن داره و از نظر سطح مالی و ظاهر زندگی ما از اونا بهتریم پسر کارمند بهداشت هست و خیلی اصرار داره با من ازدواج کنه میگه خونواده سرشناسی دارم و بهم علاقه مند شده نمیدونم راس میگه یا نه من بهش گفتم باید کنکور بدم و ببینم چی قبول میشم بیشتر از طریق اینستا باهاش صحبت میکنم و دو بار باهاش دیدار نزدیک داشتم توی دومین دیدار اصلا بهم نگا نمیکرد چون با مامانو بابام رفته بودم و میگف روش نمیشده نگام کنه نمیدونم هنوز مردد هستم میتونید راهنمایی کنید
سلام به شما دوست عزیز
دوستی های اینترنتی و مجازی شرایطی رو فراهم میکنه که افراد میتونن خیلی تصویرهای ایده آلی از خودشون نشون بدن و ممکنه این تصاویر و شرایط ایده آل اصلا در زندگی واقعی وجود نداشته باشه و ممکن هم هست که دروغی در کار نباشه و واقعا شرایط اونطور که خود فرد بیان میکنه باشه. بهترین راه در حال حاضر این هستش که شما سعی کنید روابطتون از فضای مجازی فاصله بگیره و سعی کنید این روابط بیشتر در دنیای واقعی شکل بگیره و مبنای شناختتون رو دیدارها و ملاقات های حضوریتون قرار بدید.
نیاز هست که در حال حاضر هیچ قضاوتی در مورد ایشون نکنید و فقط بر مبنای شناخت با ایشون در ارتباط باشید، هرپند که در چنین روابطی وابستگی قطعا بوجود میاد و قابل انکار نیست ولی شما باید با آگاهی این رابط رو ادامه بدین و تا زمانی که شناخت کافی از ایشون به دست نیاوردین سعی کنین احساسات و عواطف خودتون رو کنترل کنید و محتاطانه تر رفتار کنید و از دادن هرگونه قول و قراری به ایشون خودداری کنید.
باسلام ووقت بخیر
من سعیده هستم۳۰ساله حدودا ۹ماهه با اقاپسری از طریق اینستاگرام اشنا شدم که اوایل هدف فقط دوستی بود ولی بعد ازمدتی ایشون درخواست ازدواج دادند البته بنده هم از این تصمیم استقبال کردم.من سال۹۴ یه نامزدی ناموفق داشتم که منجر به طلاق شد ولی به دلیل باکرگی و به دستور دادگاه شناسنامه جدید گرفتم.البته خواستگار جدید از این قضیه اگاه هستند و به گفته خودشون مشکلی با این قضیه ندارند.برای انتخاب دوم درامر ازدواج خیلی شک و تردید دارم و نگرانی های بی مورد سراغم میاد چون من یک بار تجربه شکست داشتم میترسم که بازم شکست بخورم چطور میتونم این خواستگار جدید رو محک بزنم ؟ایا با مشاوره رفتن میشه تصمیم درستی در این زمینه گرفت
سلام به شما
سعیده ی عزیز هر دوی شما از یک شهر هستید یا از دو شهر مختلف؟ رابطه ی شما مجای است یا با یکیدیگر دیدار حضوری دارید؟ ایشون چن سال دارند؟
من ساکن کرج هستم ایشان ساکن تهران-رابطه ما اول مجازی بود ولی تقریبا ماهی یکبار همدیگروملاقات میکنیم.البته چندروز پیش ایشان به اتفاق دوتا ازخواهرای بزرگشون اومدن وماهمدیگرو توی پارک ملاقات کردیم.اقاپسر۲۹ساله هستن و یکسال ازمن بزرگترن که مشکلی ازاین بابت نیست
سلام مجدد
سعیده جان برای شناخت بیشتر ایشون نیاز هست که هر دوی شما در جهت شناخت بیشتر مدتی رو در ارتباط باشید و دیدارهاتون بیشتر بشه و الان که خانواده ی ایشون برای خواستگاری اقدام کردن فرصت مناسبی هست که گاهی قرارهای آَشناییتون به صورت رفت و آمد خانوادگی باشه و گاهی هم به صورت دو نفری بیرون برید و در این مدت سعی کنی تمام ویژگی های شخصیتی ایشون رو مد نظر داشته باشی فقط دقت کن که برای شناخت ایشون، فقط به خود این شخص توجه داشته باشی و ایشون رو با فرد قبلی در زندگیت مقایسه نکنی، به شدت تاکید میکنم که از مقایسه کردن پرهیز کنی و معیار سنحش ایشون رو فقط وضعیت فعلی ایشون قرار بدی، در کنار زمان تعیین شده برای آشنایی حتما به مشاوره ی پیش از ازدواج هم مراجعه کنید تا بهتر بتونید تصمیم گیری کنید و بهتر بتونید خودتون و ویژگی های شخصیتی ایشون رو محک بزنید
مشاوره:
۰۲۱۲۲۶۸۹۵۵۸
ممنون ازراهنمایی تون.شما مشاوره حضوری دارید ؟تست های قبل ازازدواج روانجام بدیم
سلام بله می توانید با مراجعه حضوری مشاوره پیش از ازدواج و تست های لازم را دریافت کنید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
با سلام نظر شما از اینکه دو نفر همو دوست دارند و خیلی همو درک میکنن اما چند تا مشکل وجود داره اینکه مرد قبلا ازدواج کرده و همسرش خیانت کرده و جدا شده دوم دختر مجرد هست و زندگی شهری بزرگ شده اما پسر شهری هستن اما زاده روستا هستن
سوم پسر کمی از لحاظ مالی مناسب نیست و خانواده دختر به شدت مخالفا اما ان دو همو خوب درک میکنن و به نظر شما ازدواج موفقی میتونه داشته باشه دختر ۲۸ ساله و پسر ۲۹ سال داریم
سلام به شما هانا جان
بر اساس این کلیات نمی توان نظر دقیقی بیان کرد چون روستایی بودن خانواده و اصالت ایشان ، شرایط مالیشان وهمچنین جدا شدن ایشان نیاز است بدانیم برای این خانم چه معنایی می دهد تا بتوان در این مورد نظری بیان کرد .
در این مسیر در اول نیاز هست قبل از هرگونه تصمیم گیری دقیق از هرگونه رابطه جنسی و عاطفی شدید خوداری شود تا بتوان بر مبنای شناخت تصمیم گیری کرد .
دقت کنید که بهتر است در این مسیر با توجه به اینکه خالفت خانواده نیز وجود دارد مشاوره پیش از ازدوا ج دریافت شود تا بتوان بر اساس معیارها ، دیدگاها و توقعات و تفاوت های فرهنگی و اقتصادی به هردو نفر در این مسیر کمک کنیم.
در این مورد نمی توان برای همه یک نظر بیان کرد و هر فردی بسته به معیارها ، سبک شخصیتی و شرایط فرهنگی و خانوادگی می توان نتیجه گیری متفاوتی داشت .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
بله اصالت روستایی و زبان ترکی صحبت میکنن ایشان بسیار ابراز احساسات میکنن و میگن دیگه زندگی براش بی معنی میشه همو دوست داریم و من نمیدونم دقیقا فرهنگش چطور هست چون وارد زندگی نشدم باهاش اما بسیار بهم احترام میذاره ولی خونواده من میگن خونواده روستایی زن براشون مهم نیست و میگن دلیل خیانت میتونه کمبودی از رابطه اون اقا با زنش باشه اما ظاهرا ۴ ماه در رابطه هستیم و همو درک میکنیم
ببین عزیزم در این مسیر بهتر هست که از خانوادیتان بخواهید که بر مبنای شناخت و رفت و امد با خانواده ایشان و همچنین تحقیق در این مورد به شما کمک کنند تا تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
اینکه زن برای خانواده های روستایی ارزشی ندارد یک دیدگاه شخصی می باشد و نمی توان بر مبنای یک دیدگاه شخصی تصمیم گیری کرد و نیاز هست که شماها بر مبنای رفت و آمد و شناخت بیشتر تصمیم گیری کنید.
بهتر هست از رابطه پنهانی خوداری کنید تا در صورت مخالفت خانواده ها و شناختی خلاف دیدگاه فعلیتان از نظر روحی با مشکل مواجهه نشوید و وابستگی های عاطفی و جنسی بر این روند تصمیم گیری شما تاثیر منفی نداشته باشد .
خونواده من اصلا اجازه ورود نمیدن حتی خواستگاری
در این صورت بهتر است تا زمانی که خانوادیتان را راضی نکرده اید از روابط پنهانی خوداری کنید چون وابستگی بیشتری ایجاد می شود و در صورت جدایی و نرسیدن به رضایت خانواده این مسیر سخت تر می شود .
سلام شبتون بخیر من ۷ماه عروسی کردم شوهرم بعد عقد گفت قبلا سیگار میکشیده و جدیدا شروع کرده سیگار کشیدن من با مشروب و قلیون مشکلی ندارم ولی نمیتونم سیگار کشیدنش رو تحمل کنم لطفا کمک کنید
سلام به شما دوست عزیز
در این مورد بهتر است در احترام با یکدیگر صحبت کنید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشید دقت کنید که در این مورد نیاز است که همسرتان خودشان بخواهند در مسیر ترک اقدام کنند و درگیری بیشتر بین شما ها می تواند شرایط بیشتری را برای مصرف سیگار ، قلیون و… ایجاد کند پس بهتر است سعی کنید محیط ارامش بخشی را ایجاد کنید و مسیر های لذت دیگری را جایگزین استفاده از این موراد کنید تا بتوانید به مرور نتیجه گیری بهتری داشته باشید .
سلام
تست اشکال داره، شما با این نتیجه چک بفرمایید ببینید پاسخ میده یا نه
الف
د
ج
د
د
لطفا در زدن تست دقت کنید و در آخر کلید نتایج زده شود.
نتیجه تست شما:
شما باید به این سوال پاسخ دهید که آیا معنای واقعی زندگی مشترک و ارتباطات دو طرفه را به درستی درک کرده اید یا خیر.
اگر پاسخ شما به این سوال منفی باشد باید این گونه باشد، زیرا امتیازات شما آن را نشان می دهد.
پیش از تصمیم گیری در مورد ازدواج، باید یک درک کامل و آرام از زوجین اطراف خود داشته باشید و اطلاعات خوبی در مورد آنها به دست آورید.
متاسفانه، شما قدرت تصمیم گیری بزرگ ندارید و کلمات دیگران به سرعت و به راحتی بر روی شما تاثیر می گذارند بدون این که فکر کنید و کمی بعد آنها را تنظیم کنید.
زندگی مشترک یک خیابان دو طرفه است که در آن حقوق طرفین به یک اندازه مهم است؛ در غیر این صورت مشکلات و موانع موجود در مسیر شما وجود خواهد داشت که نمی توانند حل و فصل شود.
سلام من یه پسر ۱۸ ساله هستم و متاسفانه به بیشتر آدما مشکوکم و همش سوء ظن دارم حتی به عزیز ترین کسی که دارم.خیلی هم زود ناراحت میشم و دلخور میشم و همه رو میذارم به حساب مهم نبودنم برای افراد.پشت کنکوری هم هستم و با این روحیه مطالعه برام سخت شده لطفا کمک کنین
سلام به شما دوست عزیز
اینکه شما نسبت به مشکلات خود بینش دارید می تواند در این مسیر کمک زیادی به شما بکند تا بتوانید با مراجعه به روان درمانگر نتیجه گیری بهتری داشته باشید در این مسیر بهتر است سعی کنید که به کمک روان درمانگر بعد شخصیتی و افکار و احساساتی را که تجربه می کنید را مورد بررسی قرا بدهید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشید .
این موراد می تواند نشان دهنده سبک شخصیتی خاصی در شما باشد که نیاز به طی کردن پروسه درمانی دارد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۲۴۷۱۰۰
خیلی قشنگ بود
من انجام دادم همشون درست بود تست خوبی بود نتیجه اشم مثبت بود انشالله که همه موفق خشبخت بشن
من چند بار تست رو انجام دادم اما هیچ نتیجه ای برام نیاورد!!!!!
سلام مشکلی در نتایج تستس وجود ندارد با سیستم دیگری مجدد امتحان کنید
سلام. من تست رو زدم و نتیجه رو برام نشون داد . ممنون
سلام به شما دوست عزیز
در این مسیر نیاز است که شما همه گزینه های مورد نیاز را پر کنید و بعد گزینه پاسخ را بزنید و بعد صحفه جدیدی باز می شود که شما می توانید نتیجه را در آن مشاهده کنید .
سلام
هیچ نتیجه ای نشون نمیده!
سلام مجدد تکرار کنید
چقدر جالب..نتیجش ۹۰٪شبیه تجربیاتم از رفتارهای خودم بود
تست خوبی بود کاش بیشتر از این تست ها بذارید🙏🏻
سلام
جواب رو نیورد اخه.از کجا میتونم جواب تست رو بدونم؟
سلام
مشکلی در جواب تست وجود ندارد مجدد امتحان کنید
جواب برای من هنوز تایین نشده
چطور جواب رو بدونم
سلام سوالی با این نام کاربری وجود ندارد
تشکر
واقعا عالی بود
سلام وقتتون بخیر
ممنون از سایت خوبتون و تلاشتون
من بعد از جواب دادن به تست ها دکمه نتایج رو زدم، برام یه صفحه دیگه باز شد که فقط نوشته بود نتیجه ها اما هیچ جوابی نداده بود
چطور میتونم جواب تستم رو بگیرم؟
سلام
شما کد خاصی بعد از نتیجه دریافت کردید ؟
خیر
سلام عالی بود
سلام واقعا درست بود ممنون
عالی
چرا جواب رو نمیگه
سلام
سوالی با این نام کاربری ارسال نشده است
عالی بود
اما نتیجه رو کجا مینویسه؟؟؟
بعد از پایان تست نتیجه برای شما نمایش داده می شود
تشکر.عالی بود
بله
بله
خوب بود
بله
سلام چنتا سوال دارم
سلام در همین قسمت سوالتان را ارسال کنید
عالی و خیلی درست بود.
بله
واقعاعالی بود متشکرم😍